از زرشك تا هولالا
ابراهيم عمران
مصداق «هم زدن ديگ» اگر اين نوشته باشد؛ پر بيراه نيست. چرا كه مدتي ازعلت وعلل اين يادداشت گذشته و شايد همين گذشت زمان، به درك بهتري برساند فاعلان امور را... تلويزيون كه مدتي است تلاش دارد برنامههاي به زعم خود پربيننده داشته باشد و روي بياورد به كمي «بداهه» و «مزه» پراكني؛ در برخي مواقع از آن ور بام ميافتد تا «از زرشك بودن خود به تمشك» زرين برسند كه آنچنان اين اشاره عيان و گوياست كه هيچ شرحي براي آن نميتوان نوشت... اما اين نوشته كوتاه ميخواهد بار ديگر از عادل فردوسيپور و «تكگويي»هاي في البداههاش بنويسد كه نشان داده با توجه به «لحظه و آن» ميتواند، مخاطب دوري گزيده از رسانه را اميدوار به ادامه راه كه همان، تماشا كردن باشد، بكند. در بازي پرسپوليس و نفت كه به نحوي ميشد قرمز پوشان پايتخت را مدعي قهرماني ناميد؛ چه كه همه پارامترهاي آن را داشتند؛ از امتياز ميزباني و تماشاگر زياد و شايد هم لطف داوري، وقتي گل دوم را مدعي ديگر قهرماني، استقلال خوزستان به ذوبآهني كه اميد ميرفت؛ «ذوب» كند آبيهاي جنوبي را، وارد دروازه ياران گلمحمدي كرد؛ عادل هميشه غيرقابل پيشبيني، واژهاي به كار برد كه در لحظه بسيار مورد پسند مخاطب قرار گرفت و گفت «هولالا». بلي، استفاده از كلمهاي كه بار معنايي زيادي ميتواند در لحظه داشته باشد؛ بي آنكه معناي خاصي از آن در لغتنامهها بتوان جستوجو كرد. آري فقط با همين «ذوق» فراوان و در حقيقت درك كردن آنچه مخاطب ميپسندد، به باوري رساند اين تماشاگر را كه ميتوان جدا از جذابيتهاي بصري، گوشاش نيز پذيراي چنين «گوشپسندهايي» هم باشد كه نمونههاي آن توسط عادل نود بارها تكرار شده در بازيهاي داخلي و خارجي و «چقدر خوبيم ماي او» كه ديگر از جمله ماندگارهاي بهيادماندني گزارشهاي ورزشي است... فرجام سخن آنكه از زرشك ناميدن توسط مجري كمي خودبزرگبين تا هولالا گفتن مجري محبوب و «ظريف گوي» تلويزيون راهي است باريك كه «اكسير» آن چيزي نيست جز شناخت مخاطب و از بالا نگاه نكردن آن در مديوم كم مخاطب اين روزهاي تلويزيونمان كه اميد است با آغازيدن نگاهي جديد، به سرفرازي برسد نه در نام كه در معناي تام كلمه...