به ذات الهي هنر رسيد و جاودانه شد
افسانه زماني
بازيگر و كارگردان
نام دنيا فنيزاده براي هميشه با عشق به عروسكها گره خورده است. هنرمندي كه به همراه مرضيه محبوب و حميد جبلي صداپيشه كلاه قرمزي خالقان شخصيتي هستند كه سه نسل با آن خاطره دارند. اين همه خبر و واكنشهاي اجتماعي بعد از انتشار يك هنرمند بازيدهنده عروسك كه همواره خودش را كنار ميكشد تا شخصيت ديگري جان بگيرد پيامي دارد و قطعا از نهايت عشقي ميآيد كه او به حرفهاش داشت. هنرمندان عروسكي از جمله با گذشتترين فعالان عرصه هنرهاي نمايشي هستند كه اتفاقا براي ديده نشدن تلاش مضاعفي به خرج ميدهند. برعكس چيزي كه در نسل جديد به نظر ميرسد و همه به دنبال ديده شدن هستند. قدرت خلاقه به حدي در ميان نمايشگران عروسكي زياد است كه ديگر به خودشان فكر نميكنند و فقط در فكر جان بخشيدن به عروسكها هستند. بعد از انتشار اين خبر و شنيدنش نكتهاي من را آزرده كرد. اينكه گويي دنيا فنيزاده هم سرنوشتي مشابه پدر داشت و در جواني و اوج خلاقيت از ميان ما رفت. همه ميدانيم او به واسطه پدر پرآوازه و هنرمندش ميتوانست راه ديگري در پيش بگيرد و به شهرت بيشتري برسد ولي تمام انرژياش را صرف از خود گذشتگي و جان بخشيدن به عروسكها كرد. ويژگياي كه به نظر نهايت هنرمندي است؛ اينكه خودت نباشي و اثر ديده شود. اينطور است كه هنر از ذات خداوندي ميآيد. به همين دليل هم بوده كه هنرمندان در دوران قديم وقتي اثري خلق ميكردند حتي امضاي خود را پاي آن نميگذاشتند؛ كاري كه دنيا فنيزاده انجام داد و به ذات و جوهر هنر رسيد. او به جاي مطرح كردن نام خودش به يك عروسك جان داد و به همين دليل هم جاودانه شد. فراموش نميكنم وقتي در گفتوگويي اعلام كرد «عروسكم را به هيچكس نميدهم. » كلاه قرمزي به عنوان كاراكتري كه به دست دنيا فنيزاده جان ميگرفت هميشه در يادها خواهد ماند. چه تلخ زماني بود كه نميتوانست از دست راستش استفاده كند ولي عقب ننشست و با دست چپ به عروسكش جان بخشيد. از جان و از خودگذشتگي كه براي همه هنرمندان آموزنده است.