• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3847 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۵ تير

دايوِرت!

جواد طوسي منتقد سينمايي و حقوقدان

يكي از نشانه‌هاي فرهنگي جامعه امروز ما كه مي‌تواند مورد بررسي جدي روانشناسان و جامعه‌شناسان قرار بگيرد، «بي‌تفاوتي» است. ديگر بسياري از مسائل و معضلات و ناهنجاري‌هاي جامعه شهري براي‌مان عادي شده و در برابرشان واكنش نشان نمي‌دهيم. ديگر مشكلات افراد و دورو بري‌هاي‌مان و اتفاقات تلخ و ناگوار آن‌گونه كه بايد، تكان‌مان نمي‌دهد و خيلي راحت و معمولي با اين موارد برخورد مي‌كنيم. رك و پوست‌كنده و در عين حال واقع‌بينانه بخواهم بگويم، بي‌رگ و سنگدل و باري به هر جهت شده‌ايم. جوان‌هاي اين دوره زمانه  در روابط خودماني و مناسبات درون‌گروهي‌شان به جاي بي‌تفاوتي و بي‌خيالي طي كردن، از واژه انگليسي divert استفاده مي‌كنند و به شوخي آن را با يكي از اعضاي بدن به كار مي‌برند!
منطق افلاطوني عده زيادي براي توجيه بي‌تفاوتي مورد بحث اين است كه «زمانه عوض شده، اگر بخواي مات و مبهوت اين همه اتفاقات ريز و درشت بشي و كُپ كني و زانوي غم بغل بگيري و بري تو لك، از كار و زندگي مي‌افتي. اصلا مگه قراره تو مصلح اجتماعي باشي؟ وقتي خود مسوولان و متصديان اصلي امور از اين قضايا ككشون هم نمي‌گزه، تو چي كاره حسني؟ خودتو عشقه و كلاهت را سفت نگه دار، باد نبره!» براساس همين واقعيت موجود مي‌بينيد كه عزيزترين و متشخص‌ترين آدم هم، چهلم يا يك سال بعد از مرگش از خاطره‌ها مي‌رود و ديگر در مراسم بزرگداشتش از آن سينه‌چاكان واله و شيدا خبري نيست. خب، شايد اين نظام روزگار است، ولي تعميم چنين نگاه و رفتار و شيوه برخوردي، چه پيامدي در نهاد جامعه انساني خواهد داشت؟
بياييم اين بي‌تفاوتي را در مواجهه با مشاغل كاذب مورد ارزيابي قرار دهيم. اين همه پسر و دختر نوجوان كه با يك شيشه‌شور كثيف و ظرف مايع سر چهارراه‌ها به زور شيشه اتومبيل‌هاي پشت چراغ قرمز را سردستي پاك مي‌كنند تا از ميان‌شان بعضي‌ها به آنها حالي بدهند، اين تعداد انبوه گل‌فروش و دستمال‌كاغذي و فال حافظ و سي‌دي‌فروش علاف در راهبندان خيابان‌ها و اتوبان‌ها، چه حضور و جولاندهي به‌دردبخوري دارند؟ چرا فكري به حال آنها نمي‌شود تا با جمع‌آوري‌شان، هم اين تصوير زشت و بدقواره از دل شهر پاك شود و هم با در نظر گرفتن شغل و امكانات مناسبي براي‌شان از بطالت رفتن عمرشان جلوگيري به عمل آيد؟
خداوكيلي در طول روز چند نفر جلوي شما را در خيابان و جلوي فلان اداره و سازمان و بيمارستان مي‌گيرند و با چهره‌اي مظلوم و سرافكنده و لحني محترمانه و مشتي مي‌گويند از شهرستان آمده‌اند و براي خريد دارو و انجام آزمايش و سونوگرافي زن و بچه‌شان پول كم آوردند يا آن يكي تازه از زندان آزاد شده و پول  ناهار و شام و كرايه رفتن به شهر و ديارش را ندارد؟ در كوچه پس‌كوچه‌هاي محل‌تان چند تا جوان خوش‌قيافه كه سرشان به تن‌شان مي‌ارزد و احتمالا براي خودشان مدركي دارند را مي‌بينيد كه آگهي تبليغات مشاغل مختلف را داخل خانه‌ها مي‌اندازند و يا جلوي در مي‌چسبانند؟ اگر اين موارد يكي دو تا بود، مي‌گفتيم طبيعي است ولي وقتي اين وضعيت دارد از استثنا به قاعده تبديل مي‌شود مگر نبايد فكر اساسي كرد و به ريشه‌ها پرداخت؟
مسوول و مقام جوابگو براي حل اين گونه معضلات شهري كيست و استارت كار چه موقع زده مي‌شود؟ آيا همه امور جاريه را بايد موكول به بعد از مراسم تحليف كنيم؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون