سرودههايي تازه از غزاله زرينزاده
امروز را ورق ميزنم
صفحه «شعر» روزنامه اعتماد تلاش ميكند منعكسكننده همه سلايق و رويكردها پيرامون شعر امروز ايران باشد. يعني اينكه قرار است دراين صفحه، به همه جريانات شعري كشور توجه شود و همه شاعران با هر رويكرد شعري اعم از نوسرا وكلاسيكسرا، نمودي ازهنر خود را درآن ببينند.
شعرهايي دراين صفحه منتشر خواهد شد كه داراي حدودي از رعايت فني درشناخت هرقالب شعري باشند. سطحي از شناخت كه براي مخاطب شعرشناس در هر قالب، قابلقبول تلقي شود. شاعراني كه تمايل به انتشار شعر در اين صفحه دارند ميتوانند آثار خود را ازطريق ايميل به نشاني
Rasool_abadian1346@yahoo.com
يا كانال تلگرامي rasool_abadian@ ارسال كنند.
به درياها فكر ميكنم
ازدرياها گذشتهام
سواربرلحظه ها
از كوهها گذشته ام
به درياها فكر ميكنم
از درياها گذشتهام
به زمين فكر ميكنم
از زمين كه بگذرم
فكر كه فكر ميكند را
سوار بر لحظهها ميكنم
عقب رفته ايم
در جا وا مانده ايم
گاهي از ترس وحسادت وبخل
گاهي شكست وفاصله وندانم كاري
آيا ساخت حيات هميشه با تكثر شكست ميخورد؟
از كوهها گذشته ايم
از درياها گذشته ايم
سرزمينهايي است
كه ازخانههاي متروك جلوتر است
سرزمينهاي كه ترك حدود ورسيدن به آن واجب
از زمين كه بگذرم
فكر كه فكر نميكند را
سوار لحظهها ميكنم
گاهي ترس وحسادت وبخل
گاهي شكست وفاصله وندانم كاري
اگر ازاين زمين بگذريم
اين ژوزفين چروك
مثل مادياني لنگ
كنار يك نهنگ
شيهه ميكشم
دودي خاكستري
دور دستانمان ميرقصد
وكشتي آب گرفته اي
از سرنوشت محتوم اش
تقويم امروز را پر ميكند
با من به سرزمين افسانهها ميآيي
دن كيشوت عاشق من
اين ژوزفين چروك
با گلهاي زردش
از فكر فردا گذشته است
امروز را ورق ميزنم
شك كه ميكنم
به خودكشي نهنگها نامه مينويسم
واز آسيابهاي بادي
كنار پاهاي كاغذي عبور ميكنم
چقدر بستر اين افسانه تنگ شده است
بيا پياده شويم
لنگ لنگان
آفتاب امروز را هم نبينيم
چه ميدانستيم
آسيابها سمت كدام باد ميچرخند
وكشتي مختوم را وارد افسانهها ميكنند
بيا پياده شويم