لوور در موزه ملي
سيدمحمد بهشتي
اين روزها كافي است در خيابان سيتير يا اطراف ميدان مشق قدم بزنيم تا مكرر از ما بپرسند: «لوور كجاست؟» وقتي بگوييم: «موزه ملي»، پرسش بعدي اين است: «موزه ملي كجاست؟» انگار كمترين سود نمايش آثار لوور اين بود كه موزه ملي را به اهل تهران معرفي كند. اشتياق به ديدن نمايشگاه لوور در حالي كه بسياري از بازديدكنندگانش پيش از اين نام موزه ملي به گوششان نرسيده، بعيد است كه از روي علاقهمندي مفرط به بازديد از آثار تاريخي و موزهاي باشد. پس آيا بازديدكنندگان، نمايش آثار مملكتي بيگانه را فرصت مغتنمي ميدانند كه نبايد از دست داد؛ اين هم صحيح نيست، چراكه پيش از اين نمايشگاه آثار تاريخي سرزمين كره در موزه ملي برپا بود و شاهد چنين استقبالي نبوديم. حتي اين استقبال به خاطر شهرت و محبوبيت آثار به نمايش در آمده نيز نيست چراكه آن آثاري در لوور كه شهره عالم است به ايران نيامده. پس علت اينهمه استقبال براي چيست؟ اگر از مردم بخواهيم پنج موزه مشهور را بشمارند، بيشك نخست از لوور ياد ميكنند و ايبسا بعد از لوور، موزه ديگري را نشناسند. حال اين مهمترين موزه جهان وقتي در ايران نمايشگاهي ميگذارد پيامش براي ايرانيان اين است كه لوور شأن ايرانيان را بهجا آورده و دست دوستي به سمتشان دراز كرده است. لذا ايرانيان نيز ضروري ميدانند كه به استقبال لوور روند و اين دست دوستي را به گرمي بفشارند. بيعلت نيست كه نمايشگاه لوور در ايران كه در آن نه خبري از مجسمه ونوس ميلو است و نه خبري از نقاشي لبخند ژكوند داوينچي، ركورد روزانه ۱۵ هزار بازديدكننده در روز را ثبت ميكند، در حالي كه خود موزه لوور با آنهمه آثار چشمگير، ظرفيت روزانه بيش از ۲۵هزار بازديدكننده را ندارد. اين رقم در قياس با بازديد ۱۰ هزار نفري از شعبه لوور در لانسِ فرانسه يا بازديد روزانه ۲۵۰۰ نفر در شعبه لوور ابوظبي، ميزان استقبال از لوور در تهران را نشان ميدهد و حكايت دارد كه ايرانيان ميخواهند خود را شايسته ابرازِ لطفِ لوور و به عبارت ديگر لوورشناس معرفي كنند. از سوي ديگر همانكسانيكه كه در ايران موزه ملي را نميشناسند، وقتي گذرشان به پاريس ميافتد حتما به ديدن لوور ميروند و حتما از تالار ايران بازديد ميكنند. اين درحالي است كه آثار موزه ملي به لحاظ نفاست و قدمت از آثار ايران در لوور كمتر نيست. به سخن ديگر شوقِ بازديد و شناخت آثار ايران نيست كه آنها را به تالار ايران فراميخواند، بلكه كنجكاوند بدانند در اين مهمترين موزه جهان ايران چگونه معرفي شده و آيا شأن ايران تمام و كمال به جا آورده شده است يا نه؟ اين قصه امروز و اكنون نيست. حتي پادشاه ايران بيش از يك سده پيش در بازديد از لوور دغدغهاي به جز وجهه ايران نداشت. ميزبان فرانسوي مظفرالدينشاه در نخستين سفرش به فرنگ در متني كه سراسر نگاهي از بالا به پايين دارد، ماجراي بازديد شاه از لوور را اينطور توصيف كرده است: «وزير وقت صنايع مستظرفه فرانسه از ما قول گرفته بود كه ما كمال احتياط را به خرج دهيم كه شاه به ديدن تالار مخصوص ايران نرود چراكه او ميترسيد كه شاه آثار گرانبهايي را كه مادام ديولافوا و مسيو دمرگان از ايران آورده بودند، ببيند و از ديدن جواهرات و كاشيهاي قيمتي كه توسط ايشان به آنجا آورده شده بود، خشمگين و پيشيمان شود. لذا براي احتراز از اين پيشامد وزير صنايع مستظرفه، شاه را در اتاقهاي نقاشي و حجاري سرگرم كرد و غرضش اين بود كه حواس او به كلي به اين چيزها متوجه بماند و پاهايش خسته شود و كار ديدار او به همين تماشا به انجام برسد اما شاه در حين اين تماشا غفلتا گفت مرا به تالار مخصوص ايران ببريد. البته نميشد كه در اين راه مماطله به خرج داد. مسيو ليگ كه از اين پيشامد دست و پاي خود را گم كرده بود آهسته به رييس مستحفظين موزه دستوري داد و به اعليحضرت پيشنهاد كرد كه خوب است قبل از رفتن به آنجا اندكي استراحت فرمايند. در همين فاصله اندك مستحفظين و مستخدمين با سرعت عمل و تردستي مخصوصي جواهرات و كاشيهاي قيمتي آن تالار را كه ممكن بود شاه از ديدن آنها دچار خشم و تالم شود از آنجا بيرون بردند. شاه كه به تالار آمد بيآنكه چيزي از اين تغيير ناگهاني و خدعه مامورين بفهمد خيلي هم از اينكه اين همه آثار شگفت صنعت ايراني را در آنجا جمع كردهاند، اظهار بشاشت كرد و بعد با كمال لطف گفت: وقتيكه من در طهران موزهاي درست كنم تالار مخصوصي براي فرانسه ترتيب خواهم داد.»كسي مطمئن نيست كه شاه ايران حقيقتا متوجه خدعه موزهداران شده يا نه، ايبسا كه شده باشد. وليكن همچون بسياري از ايرانياني كه امروز از لوور و از تالار ايران ديدن ميكنند، فارغ از اينكه اين آثار چگونه و چرا به فرانسه رفته و از لوور سر در آورده، براي شاه مهم اين بوده كه ايران حضوري آبرومند و پرثمر در اين مهمترين موزه دنيا داشته است. البته هنوز هم بسان آن ميزبان فرانسوي شاه، ميتوان اين حُسنظن را به حساب بلاهت و عقبافتادگي ايرانيان گذاشت ولي البته ميتوان آن را از روي بزرگواري و «تمناي احساس همترازي» با فرانسه گذاشت. ايرانياني كه در كمال حسننيت از آمدن لوور به ايران استقبال ميكنند، ايرانياني كه دلشان ميخواهد در مقياس جهاني و در شرايطي برابر «به جا آورند» و «به جا آورده شوند.»