«وطنپرستي بدون مرز!»
رضا زندي
بعد از استعفاي مسوول جواني كه به ايران نيامده از ايران رفت، بحث بر سر مصاديق وطنپرستي در شبكههاي اجتماعي بالا گرفته است. داستانش مقصود من نيست. سرفصلش اما چرا. «وطنپرستي» يك ارزش ماندگار است. «واهه پطروسيان»، خبرنگار ارشد هفتهنامه نفتي و نروژي Upstream تا پايان عمر وطنپرست ماند. هر چند همه زندگياش را در ايران سپري نكرد و فرشته مرگ فرصتش نداد تا در وطن خود چشم از جهان ببندد.
1- «واهه پطروسيان»، جواني 79 ساله بود! كه اواسط هفته گذشته در لندن درگذشت. او تا پايان عمر با طراوت و سخت كار كرد. كارش را از نزديك ديده بودم. خبرنگاري بود دقيق، با سواد و حرفهاي. چه آن وقت كه از ايران رفت و در نشريه اقتصادي «MEED» نوشت، چه زماني كه به عنوان خبرنگار ارشد هفتهنامه Upstream در كنفرانسها و مجامع بينالمللي حضور مييافت، بيطرفانه حقيقت را دنبال ميكرد. «واهه» اما پنهان نميكرد كه عاشق ايران است. بسيار به ايران ميآمد و با اغلب مقامات ارشد نفتي ايران گفتوگو ميكرد. «واهه» نفت را ميفهميد. او زاده تبريز بود. مردي با اندامي كشيده، مويي سپيد، خوشپوش و مرتب.
2- كسي كه در اوج، شريف بود و حسد نداشت. در سختيها ميخنديد و مهربان بود. در حرفهاش هم اگر ميتوانست دست ميگرفت. گاه كه با هم بوديم از علاقهاش يراي «سربلندي ايران» ميگفت. با او در وين بودم، در رياض. در بسياري از شهرها كه ميزبان كنفرانسهاي نفتي بودند. دوستي كه خبر درگذشتش را به من داد ميگفت: «واهه در كارش بيطرف بود اما در بسياري از مباحث نفتي كه بين قدرتهاي منطقه، جريان داشت، حق را به ايران ميداد. » او از قبل انقلاب ايران، روزنامهنگار بود، در تمام سالهاي عمرش نيز روزنامهنگار ماند و «روزنامهنگار مرد.»
3- «وطنپرست بودن»، «وطنپرست ماندن» و «وطنپرست مردن» افتخاري ابدي است. حتي اگر سختيهاي بزرگ داشته باشد. اخمها و نيشها نصيب كند و تماشا از دور را قسمت نمايد. فرزند هر طور كه باشد. هر جور كه فكر كند، مادرش را هميشه عزيز و دور از گزند ميخواهد. «ايران» مادر همه ما است. عزيز و دور از گزند بخواهيمش. از هر نوع گزندي، اهل هر مسلكي كه هستيم. راستي در مدارس و دانشگاه هايمان چند واحد «وطنپرستي» تدريس ميشود؟! چقدر با «زبان نسل امروز» رشادت مرداني را كه براي حفظ ميهن، از جان شيرينشان گذشتند، يادآوري ميكنيم؟