سال بد، سال باد
عبدالجبار كاكايي
كودتاي بيست و هشت مرداد پايان غمانگيزي بود بر ماه عسل دهه بيست شمسي كه با سقوط سلطنت استبدادي و محافظهكاري شاه جوان و وفاداري نسبي اوبه قانون مشروطه شكل گرفته بود، شكلگيري سه جريان قدرتمند ليبرالدمكراسي متمايل به توسعه سياسي، سلطنتي مبتني بر احياي فرهنگ ايران باستان و سوسيال كمونيسم ملهم از جنبش كارگري و طراحي فضاي سياسي داخلي كه از منظر قومشناسي و جمعيت شناسي داراي آرمانهاي ملي و مذهبي بودند و هنوز ميراث فرهنگ عامه و دين عاميانه قجري حاكم بر ذهن و ضمير مردم بود سبب بروز رفتارهاي پارادوكسيكال در جنبشهاي مردمي شد و ستيز سلايق قومي و بومي اغلب گروههاي سياسي را ناكام گذاشت و در نهايت رفرميسم و توسعه اقتصادي و اصلاحات اراضي و تجدد و مدنيت بر سلايق عامه غلبه كرد و نهادهاي مذهبي و ديني كه در جريان مشروطيت و دوره پهلوي اول سركوب شده بودند توان قد راست كردن در يك پروسه زماني كوتاه نداشتند. ادبيات، غالبا در انحصار جريان چپ روشنفكري بود و واكنشها به اتفاقات سياسي خصوصا سقوط دولت مليگراي مصدق يأس آلود و مشحون از سرزنش قومي و اظهار نفرت از خيانت و عدم حميت ملي و تسليم و سلطهطلبي ننگآور بود. رفرمهاي دوره دوم سلطنت و اصلاحات اجتماعي سبب جذب تودهاي از روشنفكران شد و انشقاق در بين صفوف مبارزان بيرون و درون زندان سبب پيدايش جريانهاي متعدد و متنوعي شد. حتي جبهه ملي و نهضت آزادي كه محصول يك جريان سياسي و فكري بودند در كنار هم نماندند و كمكم جا براي عرض اندام روحانيت فراهم شد تا در غياب و انهدام گروههاي سياسي اظهار وجود كند . در هر حال شعر بيست و هشت مرداد به بعد شعر معترض به وضع موجود يأس آرماني و فلسفي نفرت و نفرين است و خلاصه آن در زمستان اخوان جلوهگر است و شك عميقي كه جاي يقين را ميگيرد... سال بد سال باد سالي كه غرور گدايي كرد. بيستوهشت مرداد به بعد سلطه ساواك بر فرآوردههاي ادبي فراگير ميشود و رشد ادبيات سمبليك و درخشش شعر اجتماعي نيمايي نويد آغاز دوره نويني در ادبيات فارسي است. شايد اگر كودتا نبود شعر نيمايي امكان بروز در عرصه موجوديت اجتماعي نداشت و مقبول نميافتاد.