فشار حداكثري ايران
كوروش احمدي
فشار حداكثري ايران براي نجات برجام كه از ارديبهشت گذشته آغاز شده، با گام چهارم كاهش تعهدات برجامي وارد مرحله جديدي شده است. پس از هفتهها حدس و گمان در مورد اينكه محتواي گام چهارم چه خواهد بود، سرانجام مشخص شد كه ازسرگيري غنيسازي در فردو اقدام عمده ايران در اين مرحله است. اين درحالي است كه امكان افزايش بيشتر سطح غنيسازي مثلا به 20درصد، توقف اجراي داوطلبانه پروتكل الحاقي، كاهش دسترسي بازرسان آژانس، افزايش عمده شمار سانتريفيوژها و اعمال تغييراتي در نيروگاه اراك از ديگر گزينههايي است كه توسل به آنها ظاهرا به گامهاي بعدي موكول شده است. اين گام چهارم را بايد نقطه عطفي بهشمار آورد. ارزيابي غرب تاكنون اين بود كه كاهش تعهدات پيشين چندان عمده و جدي نبودند و موجب نگراني نشدند. اكنون با اين اقدام جدي ايران بايد ببينيم آيا اروپا واكنشي جدي نشان خواهد داد يا خير. اميدواريم و انتظار داريم كه اروپا منطقي و منصفانه و با استقلال راي تصميم بگيرد و در جهت كمك به تامين حقوق ايران ذيل برجام عمل كند. متاسفانه بعد از اعلام اقدام ايران، محافلي در غرب دوباره به بحثهاي بيمعني درباره «زمان گريز هستهاي» و احتمال كاهش آن به كمتر از يك سال كه در مركز توجه امريكا در مذاكرات برجام بود، بازگشتهاند. ازسرگيري اين بحثها قطعا نشانه مثبتي نيست و حاكي از بيتوجهي مغرضانه اين محافل به قصد واقعي ايران از كاهش تعهدات و نيت اساسا مثبت ايران در اين روند است. تاكيد ايران بر اينكه اقداماتش تدريجي، مرحله به مرحله، بازگشتپذير و همراه با شفافيت و هشدار قبلي است و تحت نظارت آژانس انجام ميشود و نيز تصريح رييسجمهور بر اينكه «مقاومت زمينهساز مذاكره است»، به روشني گوياي فكر شده و سنجيده بودن سياست ايران و قصد ايران براي حل مشكل است. طبعا در شرايطي كه امريكا دايما بر شدت تحريمها ميافزايد و اروپا نيز كاملا بيميل يا ناتوان از انجام اقدامي در جهت تامين منافع ايران از برجام جلوه كرده است، كاملا طبيعي است كه ايران خود را نيازمند كسب اهرمهايي براي تسهيل حركت به سوي يك راهحل ديپلماتيك ببيند. در واقع كاهش تعهدات هدف خروج كامل از برجام را تعقيب نميكند، بلكه وسيلهاي است براي اجراي كامل برجام توسط كليه طرفهاي آن. روند كاهش تعهدات ضمن اينكه داراي نقاط قوتي به شرح فوق است، نميتوان و نبايد نقاط ضعف آن را ناديده گرفت. روشن است كه هدف مستقيم اين روند واداشتن اروپا به پايبندي به تعهدات برجامي است. ظاهرا اين سياست از ابتدا بر اين فرض استوار بود كه...
دولتهاي اروپايي در صورتي كه واقعا بخواهند، ميتوانند شركتهاي خود را وادار به كار با ايران كنند. در اين مورد واقعا ابهام وجود دارد. دست بالاي امريكا در مجاري مالي بينالمللي، ادغام عملي شركتها و بانكهاي بزرگ اروپايي و امريكايي در يكديگر، نياز شركتها و بانكهاي اروپايي به بازار امريكا و بسته بودن دست دولتها در سرمايهداريهاي ليبرال دموكرات براي دخالت در امور شركتها از دلايل اين ابهام است. اگر از كسي چيزي را بخواهيم كه اساسا از توان او خارج باشد از ابتدا روشن است كه آن چيز حاصل نخواهد شد.
بهعلاوه، روشن نيست كه اين روند زمينههاي لازم براي واداشتن ترامپ به تجديدنظر در سياست برجامياش را فراهم كند. ترامپ اكنون در چنبره سياست داخلي قطبي شده و پرستيز در امريكا كه خود مسبب اصلي آن است، گرفتار است و به هر امكاني براي برونرفت از بنبست برجام صرفا از منظر سياست داخلي مينگرد. ظاهرا هدف او طي ماههاي اخير اين بوده كه شرايطي مشابه وضعيت روابط با كرهشمالي را در مورد ايران نيز ايجاد كند، يعني از طريق مذاكره و كاهش رسمي يا عملي تحريمها، موضوع ايران را از صدر خبرها خارج كند؛ به اين اميد كه از اين طريق بتواند از اتهام شكست در قضيه ايران بگريزد. اكنون با منتفي شدن اين مسير، ترامپ به نحوي خود را در نوعي بنبست در مورد ايران ميبيند. در غياب توفيقي در ديگر ابعاد سياست خارجي ترامپ، تصور او اين است كه بدون اين حداقل در معرض ريشخند رقباي سياسي داخلي قرار خواهد گرفت. لذا اكنون تنها اميد او جلب همكاري اروپا و خروج از انزواي ديپلماتيك در اين حوزه است، خاصه آنكه دولت او به جد در پي جلوگيري از لغو تحريمهاي تسليحاتي ايران براساس قطعنامه 2231 در اكتبر 2020 است. اكنون واشنگتن اميدوار است كه با گام چهارم ايران، مسكوت ماندن طرح ماكرون و برخي روندهاي جديد در منطقه بتواند فاصله خود با اروپا در مورد ايران را كم كند. لذا، هدف اصلي ايران در اين مقطع بايد جلوگيري از اين نزديكي باشد.
انصافا و منطقا و به لحاظ حقوقي سياست كاهش تعهدات برجامي ايران بايد جواب دهد. اما در سياست بينالملل انصاف و منطق و حقوق
به راحتي در سايه منافع سياست داخلي دولتها و منافع ملي كشورها قرار ميگيرند. اكنون در شرايطي كه بر سر دو راهي فروپاشي كامل يا احياي برجام قرار گرفتهايم، اميد است كه حداقل حمايت سياسي اروپا و نيز چين و روسيه از برجام ادامه يابد و از اين طريق سياست امريكا مبني بر ايجاد اجماع بينالمللي عليه ايران كه شكستن آن يكي از اهداف اصلي برجام بود، شكست بخورد.