سبزنمايي نشانه رياكاري
شينا انصاري
آيا همه محصولات و فعاليتهايي كه با عنوان سبز و يا سازگار با طبيعت مطرح ميشوند واقعا «سبز» هستند؟ امروزه با توجه به اينكه همسويي با محيط زيست مولفهاي شاخص در سطح جوامع تلقي ميشود، معرفي برندها، محصولات و يا فعاليتها با برچسب «سبز» ضمن امكان بهرهمندي از برخي امتيازات اقتصادي و جذب مشتريان از حيث وجهه اجتماعي نيز براي دارندگان آنها بسيار حائز اهميت است. سبزنمايي (Greenwashing) اولين بار در سال 1986 توســـط جي وســــترولد (Jay Westerveld) طرح شد. اشاره وسترولد به برندهايي بود كه به جاي صرف زمان و پول در انجام امور واقعي محيط زيست صرفا به نمايش اقدامات محيط زيستي بسنده ميكنند. به عنوان مثال بسياري از برندها صفاتي همچون دوستدار محيط زيست(Eco Friendly) را براي خود برميگزينند كه در ظاهر جذاب ولي در واقع بدون اثر و يا حتي داراي آثار زيانبار بر محيط زيست است و يا در برخي موارد به رغم فعاليتهاي مخرب يك صنعت در حين فرآيند توليد كه موجب نابودي منابع طبيعي همچون از بين رفتن جنگلها، تخليه آبخوانها و يا انتشار آلايندهها ميشود با تبليغات بسيار، تلاش بر اين است كه محصول توليد شده، سبز معرفي شود. براي نمونه، چندي پيش برندي بينالمللي اعلام نمود كه لباسهايي از بامبو توليد كرده است و توليداتش به واسطه عدم استفاده از الياف مصنوعي همگي قابليت بازگشت به طبيعت را دارند. اين اقدام ابتدا با استقبال زياد طرفداران محيط زيست و فروش بيشتر محصولات اين برند مواجه شد اما بررسيهاي بعدي نشان داد كه براي كاشت و تبديل بامبو به پارچههاي لباس در مقايسه با توليد پارچههاي معمولي، آب و مواد شيميايي بسيار بيشتري مورد نياز است! با توجه به گذشت 3 دهه از طرح موضوع سبزنمايي در كشورهاي توسعه يافته، كه خود منجر به افزايش برنامههاي نظارتي از جانب مراجع بينالمللي محيط زيستي شده است به نظر ميرسد كه شركتها و صنايع در عرصه جهاني بسيار بيشتر از گذشته در معرفي اقدامات و رويكردهاي محيط زيستيشان محتاط هستند تا مبادا به جاي برچسب سبز، انگ شوآف محيط زيستي بر پيشاني آنها بنشيند. با اين حال سبزنمايي از موضوعات مهمي است كه ضرورت دارد در كشور ما نيز به آن پرداخته شود چراكه هنوز سازوكار مشخصي براي استفاده از عناوين زيست محيطي كه طي سالهاي اخير به وفور از سوي شركتها و بنگاههاي اقتصادي به ويژه در توليد محصولات سازگار با طبيعت استفاده ميشود، وجود ندارد . براي مثال مشخص نيست آيا شويندهها و محصولات بهداشتي كه هماكنون تحت عنوان سازگار با محيط زيست به فروش ميرسند واقعا مخرب طبيعت نيستند؟ يا كيسههاي پلاستيكي زيست تجزيهپذير عرضه شده در فروشگاههاي زنجيرهاي و يا كارخانههايي كه با ادعاي داشتن پايش آنلاين در خروجي دودكشها و يا سيستمهاي تصفيه فاضلاب ادعاي عملكردي سبز و پاك دارند؟ آنچه مشخص است آنكه دنياي بازاريابي و كسب وكار امروزه بدون توجه به مسووليتهاي اجتماعي و ملاحظات واقعي محيط زيست، راه به جايي نميبرد. از اين رو بايد در داخل كشور نيز ميان «سبز بودن» و «سبزنمايي» مرزي كشيد تا بتوان شركتها و موسساتي كه نقابي از طبيعت دوستي بر چهره دارند ولي دچار سبزنمايي و رياكاري محيط زيستي هستند را بازشناخت.