مادري و عارضه يك عشق
علي وراميني
در يك تقسيمبندي از عشق آن را به سه نوع اروس، فيليا و آگاپه احصا ميكنند. تفاوت عمده عشق سوم، با اروس و فيليا در اين است كه عشق آگاپه تنها دهش است، بيهيچ چشمداشتي. در ديگر عشقها، عاشق هميشه چيزي از معشوق ميخواهد؛ در عشق آگاپتيك عاشق هيچ خواستهاي از معشوق ندارد. روانشناسان عشق معتقدند كه معدود افرادي سنخ روانيشان اجازه چنين عشقورزي را ميدهد. بعضي از عرفا و مصلحان اجتماعي را از جمله كساني ميدانستند كه نسبتا به همه آدمها و هستي چنين عشقي دارند. در سنت فكر ايراني- اسلامي «ابوالحسن خرقاني» به اين صفت مشهور است. آن سخن معروف او را كه عطار در تذكرة الأوليا آورده است؛ همه شنيدهايم: «... و گفت: اگر از تركستان تا بدر شام كسي را خاري در انگشت شود آن از آن منست و همچنين از ترك تا شام كسي را قدم در سنگ آيد زيان آن مراست و اگر اندوهي در دليست آن دل از آن منست.» در سنت شرقي و دوران معاصر «مهاتما گاندي»، رهبر استقلالطلبي هند را نماد عشق آگاپتيك به هستي ميدانند. گاندي ميگويد؛ «من از دروغ متنفرم اما به دروغگوها عشق ميورزم، من از كبر متنفرم اما به متكبران عشق ميورزم...» گاندي در اين سخن معروفش جز اينكه رذيلت اخلاقي را از فاعل آن جدا ميكند از عشق آگاپهاي كه نسبت به همه مردمان دارد، خبر ميدهد. در سنت مسيحي هم ميتوان از «مادر ترزا» به عنوان نماد عشق آگاپتيك نام برد. در روابط فردي و ميان آدمهايي كه نه گاندي هستند و نه ابوالحسن خرقاني تقريبا چنين عشقي را محال ميدانند، جز عشق مادر به فرزند. حتي ميگويند عشق پدر به فرزند چنين ويژگياي ندارد. پر واضح است كه اين عشق اختياري نيست. حتي بحثهايي كه مرتبط با اختياري بودن/نبودن عشق بيان ميشود در اين مورد خاص احتمالا جايي نداشته باشد. مادر از آنرو كه مادر ميشود چنين احساسي را نسبت به فرزندش پيدا ميكند. جز مواردي نادر كه مادري حتي به فرزند خود هم مهر ندارد، چنين است كه مادر به محض به دنيا آوردن فرزندي و حتي به قولي به محض باردار شدن، نسبت به فرزندش عشق آگاپتيك پيدا ميكند. اين عشق ترجمان فضيلتهاي بسياري است كه بارزترين آن ايثار است. مانند هر چيز ديگري در اين دنيا اين پديده به غايت انساني و زيبا هم تاليفاسد خود را دارد. يك نتيجه منفي اين عشق فهم غيرواقعي فرزند از مادر است. فرزند آنچنان در سيطره عشق و محبت مادر است كه او را اسطورهاي بيبديل ميداند و دچار اين مغالطه ميشود كه مادر بهترين (مراد آراستگي به فضيلتهاي زياد اخلاقي است) زن دنياست. در صورتي كه مادر من از آنرو چنين است كه عشق آگاپه به من و تنها من دارد و شايد نسبت به ديگران اين فضيلتها را نداشته باشد و اگر هم داشته باشد با اين شدت ندارد. پس اينكه من مادرم را از هر زن ديگري در دنيا بيشتر دوست بدارم يك احساس است اما اينكه گمان كنم مادرم بهترين زن دنياست مغالطه است كه بعضا دچار آن ميشويم. تاليفاسد مهمتر اين است كه مادر در ميان اين عشق، خودش را گم ميكند و تماما در فرزند مضمحل ميشود. اين وضعيت در سنت ما به صورت افراطياي وجود داشته و همچنان حتي در طبقات فكري بالا هم وجود دارد. در و ديوار و تمام نيروها زن را پس از مادر شدن به سمتي سوق ميدهند كه هيچ نقش ديگري در اين دنيا براي خود قائل نباشد. اين در حالي است كه با عنايت به وجود عشق غير ارادي آگاپه، از قضا نهادهاي آموزشي و تربيتي بايد چنان برنامهريزي كنند كه زنان در صورت مادر شدن توانايي ميزان كردن نقش مادريشان با فرديتشان را داشته باشند؛ اينكه مادر در اين ميان خود را گم نكند، فهم واقعي از خودش در مقام انساني كه فقط يكبار زندگي ميكند داشته باشد و به خوب، خوش و معنادار بودن زندگي خود فارغ از وجود فرزند هم بينديشد. اميد كه جمع اين دو روزي در جامعه ما ممكن شود.