در چهارمين نشست
بخش پژوهش جشنواره
موسيقي فجر مطرح شد
روحالله خالقي
نخستين تاريخنگار موسيقي
يك پژوهشگر، تاريخنگاري موسيقي در ايران را مقوله بسيار تازهاي خواند كه اصلا به اندازه خود تاريخ موسيقي ايران قدمت ندارد. او در اين زمينه توضيح داد: تاريخنگاري امر بسيار جديدي است كه اولين گامهاي آن به حدود ۵۰ سال بعد از دوران مشروطيت برميگردد. اولين گامها در حوزه موسيقي تهران بوده كه مولف آن آقاي روحالله خالقي هم به هيچوجه ادعاي تاريخنگاري نداشته ولي اين تاريخنگاري تبديل به مبنا شده است. به گزارش ايسنا، در چهارمين نشست بخش پژوهش سيوششمين جشنواره موسيقي فجر كه با موضوع «تاريخ نگاري موسيقي و خطر روايت مسلط» برگزار شد، سيدميرعليرضا ميرعلينقي ، پژوهشگر و تاريخنگار بيان كرد: فكر ميكنم واضح است كه سه جلد كتاب «سرگذشت موسيقي ايران» تا وقتي موسيقي ايران وجود دارد يكي از مراجع حذف نشدني تاريخ موسيقي شهري ما خواهد بود. در اين سه جلد كتاب ارزشمند، تنها به يك حوزه مشخص از موسيقي شهري تهران در سالهاي مشروطيت تا بعد از سكوت دولت دكتر مصدق پرداخته شده است. زمينه تاريخنگاري وجود نداشته و اين حوزه همينطور ضعيف شده است. ميرعلينقي ادامه داد: نسخه تاريخنگاري بعد از استاد خالقي براي دوست و همنسلشان استاد حسن مشحون است كه حدود ۴۵ درصد آن كتاب به طور واضح رونوشت شده از كتاب زندهياد خالقي است. به عنوان تاريخ نگار بايد گفت، امتياز كتاب آقاي مشحون از لحاظ آكادميك بهتر است چون آن كتاب نظاممندتر است و به قصد تاريخنگاري نوشته شده ولي متاسفانه ديدگاه موسيقي در كار ايشان غايب است. همه تاريخنگاريها در ايران تاريخنگاري سياسي بوده و تاريخنگاري موسيقي يكي از حوزههايي بوده كه ديرتر از تمام حوزههاي ديگر تاريخنگاري تخصصي مورد توجه قرار گرفته و حقيقتا حوزه بسيار دشواري است. در ادامه اين گفتوگو ميرعلينقي گفت: مبناي تاريخنگاري فقط نوشته است و حتي به صورت فيلم هم آنچنان مورد اعتبار نيست؛ چراكه به خاطر يكسري معذورات و مقدورات بيان بصري مجبور هستيد در واقعيت تاريخ دخل و تصرف كنيد. تنها قالب واقعي تاريخنگاري، نوشته و همراه با عكس است. ما دو حوزه داريم كه اين دو حوزه از همديگر مجزا هستند ولي در يك جاهايي ميتوانند با همديگر تعامل و همپوشاني داشته باشند. يكي حوزه علمي است و ديگري حوزه هنر است. در حوزه هنر، پايبندي به واقعيت اصل نيست، بلكه دستكاري زيباشناسانه در واقعيت است كه ملاك قرار ميگيرد. اگر همه اينها كارشان را با رعايت اصول مربوط به كارشان و داشتن ذوق و استعداد خلاقيت انجام بدهند، در جاي خودشان شايسته و نيكو هستند. در حوزه علم نيز تاريخنگاري موسيقي در ايران يك امر جديد محسوب ميشود. او در پاسخ به اين سوال كه آيا ما اسناد موسيقي داشتيم كه در ادوار گذشته از بين رفته باشد، اذعان كرد: ما چيزهاي فراواني داشتهايم كه از بين رفتهاند. برخي از اسنادي كه داشتيم هم از بين رفته است. از دو قرن اول ظهور اسلام در ايران تا زمان استقرار دوره قاجاريه، يكسري دورهها وجود دارند كه تاريك هستند و از اين دورههاي تاريك هيچ چيزي در دست نيست. در دوره صفويه دو اتفاق بسيار مهم و تراژيك افتاده است كه يكي از آنها مهاجرت كلي موسيقيدان به سمت هند و تركيه است و ديگري، به دار كشيدن يكسري موسيقيدانها بوده است. منظور از دورههاي تاريك لزوما دورههاي بد نيست، بلكه دورههايي است كه ما هيچ سند و اطلاعاتي از آن دورهها نداريم. بنابراين تمام هم و غم بخش نگارشي يا بخش فرهنگ مكتوب ذهنيت ايراني در موسيقي ايراني، براي نوشتن رسالات علمي مصروف شده است. در واقع خواستهاند علم موسيقي به يادگار بماند. شما اگر نگاه كنيد از دوره تيموري تا اواخر دوره قاجار، رسالههاي موجود فقط كپي از روي همديگر هستند. ميرعلينقي ضمن اظهار تاسف از درگذشت گلنوش خالقي، درباره تاثير او بر تاريخنگاري موسيقي گفت: ايشان از يك نوع سادگي آگاهانه و صراحت لهجه بدون تلخي برخوردار بودند. شايد بيش از ۲۵ سال با ايشان از راه دور در ارتباط بودم. در چند مكالمه طولاني بسياري از ناگفتههاي تمرين اركستر «گلها» را به من گفتند. ما از سال ۱۳۳۳ روايت تاثيرگذار استاد روحالله خالقي را داشتيم. آخرين نسخه تجديدنظر شده سرگذشت موسيقي ايران هم در سال ۱۳۸۰ منتشر شد كه يك بخش تازهاي را آقاي دكتر ساسان فاطمي به آن اضافه كرده و عكسها را تفسير كردند. واقعا جاي اين بخش در يك كتاب كلاسيكي مانند كتاب «سرگذشت موسيقي ايران» خالي بود. جا دارد كه ديگران هم از آن الگو بگيرند. استاد خالقي با اينكه نماينده يك جناح مفيد و تاثيرگذار بودند، اما هيچگونه گفتمان اقتدارگرايانهاي در كارشان نبود. ايشان بسيار فروتن بودند و سخنشان به صورت تلويحي اين است كه اين كتاب حرف اول است و حرف آخر نيست. يعني ما يك بستري را براي شما ميگذاريم كه شما براساس آن به بالا برويد. اين پژوهشگر بيان كرد: برنامه «گلها» ابتدا با سري «گلهاي جاويدان» تاسيس شد و اساسا هدف مرحوم پيرنيا، معرفي شعر فارسي و غزل عارفانه بود. در ادامه از آنجايي كه دريافته بودند كه راديو نياز مبرم به موسيقي دارد، گفتند از موسيقي ملي استفاده كنند. هدف پيرنيا از تاسيس برنامه «گلها» شعر بود ولي با آمدن استاد خالقي و استاد جواد معروفي بود كه «گلها» تبديل به يك برنامه موسيقي شد و اوج برنامه «گلها» نيز همان دوره بود.
در كنار تاسيس نهادها، سازمانها و مدارس موسيقي در ايران در عصر تجدد بعد از دوره مشروطيت، تاسيس برنامه «گلها» يكي از مهمترين وقايع تاريخ اجتماعي موسيقي ما است.