نامههايي براي آقاي رييسجمهور
حسن لطفي
نامههايي كه با قصد خواندن آقاي رييسجمهور نوشته ميشود و او نميخواند، فقط به فيلمهايي مثل خروج (ابراهيم حاتميكيا) و گيرنده (مهرداد غفارزاده) ختم نميشود. بيرون از پرده سينما هم نامههاي زيادي پيدا ميشود كه نويسندگانش تصور ميكنند شخص رييسجمهور، خواننده نامههاي آنهاست. نامههايي كه به احتمال زياد، با انتخاب اولين رييسجمهور در كشورمان آغاز شد و با روي كار آمدن محمود احمدينژاد بيشتر و بيشتر شد. در اغلب مواقع هم صاحبانش بر اين باور بودند نامه بهترين و مطمئنترين راه براي گفتوگو كردن با فردي است كه بر صندلي رياست قوه مجريه نشسته و ميتواند معجزه كند. معجزهاي كه گاهي فراتر از قانون بوده است. در اينكه رييس دولتهاي نهم و دهم با شعارهاي به ظاهر مردمياش به تقويت اين باور كمك كرده بود، شكي نيست. شعارهايي كه محورش مردمي بودن و ارتباط بيواسطه با مردم بود. كافي بود مردم خيال كنند صدايشان شنيده ميشود. صدايي كه بيشتر ريشه در محروميتها و نداشتهها داشت. اگر به دلايلي موفق به خواندن چنين نامههايي شده باشيد، حتما ميدانيد كه نويسندگانش در مقدمهاي كه مينويسند طوري بيان ميكنند كه انگار خود رييسجمهور نامه را از پاكت درآورده و مشغول خواندن آن است. در بيشتر آنها هم بعد از ستايش فراوان خواستهاي شخصي مطرح ميشود. خواستهاي كه در بسياري مواقع رنگ و بويي اقتصادي دارد (طلب كمك بلاعوض، دريافت وام ارزان، بخشودگي تسهيلات دريافتي و...) البته استثنائاتي هم هست. استثنايي كه گاهي اوقات به نظر خندهدار هم ميرسد. در يكي از اين نامهها كه سالها پيش و بر حسب موقعيت شغليام مجبور به خواندنش بودم، نويسنده نامه از آقاي رييسجمهور خواسته بود تا با پرداخت كمك هزينه شرايط ازدواج دومش را فراهم كند. بنده خدا ميترسيد به گناه بيفتد و ميخواست اگر رييسجمهور كمكش نكرد عقوبت اين گناه را با او شريك شود. نميدانم تكليف آن نامه چه شد اما خوب ميدانم صدها هزار نامه ناخوانده توسط رييسجمهور به ديگراني ارجاع داده شد كه ميدانستند كاري از دستشان براي نويسنده نامه بر نميآيد و ستايشهاي اول نامه هم چنگي به دلشان نميزند. در كنار اين نامههاي عوامانه و مردمي، گاه نامههاي نوشته ميشود كه قصد نويسندهاش مسائل مهمتري است. در بين نويسندگانش هم آدمهاي خاصتري ديده ميشود (جامعهشناس، اقتصاددان، هنرمند، سياستمدار و...). قصدشان هم در اغلب مواقع نقد از طريق گفتوگويي يكطرفه است. بعضيها هم هر چند خطاب به آقاي رييسجمهور مينويسند اما مخاطبشان تاريخ است؛ تاريخي كه دردي از مردم كشور در زمان حال دوا نميكند. بهتر است نامهها در زمان خودش خوانده شود. آن هم توسط رييسجمهور يا مشاورانش. البته به شرط آنكه آقاي رييسجمهور با پيشفرضهايش جلوي شنيدن صداهاي ديگر را نبسته باشد.