در سوگ فرزند
مرا بود نوبت برفت آن جوان ز دردش منم چون تن بيروان
شتابم همي تا مگر يابمش چويابم به بيغاره بشتابمش
كه نوبت مرا به بيكام من چرا رفتي و بردي آرام من
ز بدها تو بودي مرا دستگير چرا چاره جستي ز همراه پير
مگر همرهان جوان يافتي كه از پيش من تيز بشتافتي
فردوسي