به، به، دكتر لِي
مرتضي ميرحسيني
اول پاسخ به اين پرسش كه دادگاههاي نورنبرگ چه بود؟ جان داونپورت در كتابي به نام «محاكمات نورنبرگ» - كه به فارسي هم ترجمه شده است - مينويسد: «بسياري از نازيها در پايان جنگ دوم جهاني «از چنگ عدالتي كه سزاوارش بودند» گريختند، اما نه همه آنها؛ متفقين پس از كسب پيروزي نظامي، در جستوجوي جنايتكاران فعاليتهاي گستردهاي آغاز كردند. آنها در ظرف يك سال صدها نازي سابق را بازداشت كردند. از جمله مهمترين آنها كساني بودند كه در نورنبرگ محاكمه شدند. آنها مقاماتي بودند كه يا به قدرت رسيدن نازيها را امكانپذير ساخته يا به هيتلر در عملي ساختن نقشهاي براي جنگ و كشتار كمك كرده بودند. اين گروه خاص از جنايتكاران پيش از آنكه جوهر امضاي اسناد تسليم خشك شود، گير افتادند. برخي به دام افتادند و برخي خود را تسليم كردند.
به هر صورت، همه سركردگان نازي كه به دست متفقين اسير شدند به ارتكاب جرايم بر ضد تمامي جهان متهم شدند.» برخي سران متفقين مثل وينستون چرچيل معتقد بودند نيازي به محاكمه نيست و هر كدام از سران نازي كه دستگير شد بايد بيدرنگ تيرباران شود. اما زير فشار شوروي و شخص استالين، درنهايت تصميم گرفتند پيش از اعدام، همه بازداشتشدهها را، آن هم به شكل علني محاكمه كنند (علاقه رفيق استالين به برگزاري «دادگاه» نه فقط درباره سران حزب نازي كه حتي در خود قلمرو شوروي هم زبانزد همه بود) . بازجوييهاي پيش از محاكمه از اواسط تابستان - كه اين بازداشتيها را به زندان نورنبرگ منتقل كردند -تا اكتبر 1945 در چنين روزي ادامه داشت. سپس كيفرخواست براي همه آنان صادر شد كه يعني طبق قوانين ايالات متحده و نيز پادشاهي بريتانيا، متهم از الزام به صحبت با بازجو معاف ميشد و ميتوانست انتخاب كند كه تا روز دادگاه - جز وكيلش - با كسي صحبت نكند.
نوشتهاند بيشترشان هم ترسيده و هم نگران بودند و نميدانستند در دادگاه چه چيزي در انتظارشان خواهد بود. فقط رابرت لِي، وزير سابق كار («رييس جبهه كار رايش») به نگهبانان ناسزا ميگفت و اصرار ميكرد به جاي اين حقارت تمامنشدني، زودتر تيربارانش كنند. در اوج خشم، ناخواسته اما مدام به يكي از واقعيتهاي تاريخ اشاره ميكرد و ميگفت: «ما را پشت ديوار به صف كنيد و تيربارانمان كنيد! شما فاتحيد!» راست ميگفت. هرچند هم او و هم ديگر سران حزب نازي جنايتكار بودند و بايد محاكمه و مجازات ميشدند، اما اگر روند جنگ متفاوت پيش ميرفت و نتيجه نهايي آن - يعني طرف فاتح - تغيير ميكرد، عدالت هم معناي ديگري ميگرفت و جاي متهم و قاضي عوض ميشد. به عبارت ديگر دارودسته هيتلر، به اتهام عضويت در حزب نازي محاكمه نميشدند، محاكمه ميشدند چون جنگ را باخته بودند.
اين بحث به كنار، درباره رابرت لِي نوشتهاند بعد از جنگ گريخت و در گوشهاي از باوريا، در كلبهاي پنهان شد. امريكاييها سرانجام پيدايش كردند و جالب اينكه او ابتدا نه فقط همكاري با هيتلر و عضويت در حزب نازي كه حتي هويت خود را انكار ميكرد و ميگفت شايد شبيه لِي باشم، اما نام من دكتر ارنست ديستلمير است. وسط اين بحث و انكار، ناگهان آشنايي قديمي - معلوم نيست از كجا - سر رسيد و خطاب به لِي گفت: «به، به، دكتر لِي، اينجا چه كار ميكنيد!» ناگفته نماند كه لِي پيش از شروع دادگاه در سلولش خودكشي كرد، اما ساير زندانيها را پاييز سال بعد اعدام كردند.