با دوستان مروت با دشمنان مدارا
فرامرز عليخاني يادگار
مدت زيادي از جنجال رسانهاي بر سر صحبتهاي مرحوم آيتالله صافي گلپايگاني در ديدار با رييس مجلس شوراي اسلامي نميگذرد. آن زمان گمان نميرفت به زودي از واژه مرحوم در كنار نام ايشان استفاده كنيم. شايد اگر منتقدان ايشان اندكي به بياعتباري لحظههاي اين جهان توجه ميكردند بهرغم ناخرسندي از گفتههاي آيتالله صافي يا هر صاحبنظر ديگر، بر خشم خود فائق آمده و پرخاش نميكردند. اما مگر مرحوم صافي چه بر زبان رانده بود كه شايسته پرخاش شد؟ بد نيست نگاهي دوباره به گفتههاي ايشان بيندازيم. آيتالله صافي در آن ديدار فرموده بودند: «توصيه حقير اين است كه بايد با تمام كشورهاي دنيا با عزت و اقتدار رابطه داشته باشيم. اينكه با بسياري از كشورها قهر باشيم صحيح نيست و به ضرر مردم عزيزمان است. شما بايد با عقلانيت و تعامل سازنده حقوق ملت را احقاق كنيد. امروز يكي از راههاي اصلاح امور اين است كه با حفظ كشور و با عزت، با جهان در ارتباط باشيم كه خيلي از مشكلات برطرف خواهد شد. بنده بسيار نگران وضعيت اقتصادي و مشكلات مردم هستم.»
پس از آن چالش رسانهاي افراد زيادي در برابر جسارت به آيتالله واكنش نشان دادند و التهاب تاحدودي فروكش كرد. اما كوتاه زماني بعد همان كليدواژهها و تعابير نزديك به آن در ديدار وزير امور خارجه با آيتالله جواديآملي مطرح شد. با تكرار آن واژهها و تعابير در گفتار مراجع و بزرگان حوزه اين پرسش پيش ميآيد كه اين اشارات و تاكيدها رفتاري سياسي و مقطعي بوده يا برآمده از آموزههاي ديني و سنت و تاريخ حوزههاي علميه و منش مراجع هستند؟ اغلب صاحبنظران معتقدند اين رويكرد مراجع ريشه در رفتارهاي تعاملي پيشوايان ديني داشته و به عنوان شاهد به معاهدههاي پيامبر اكرم (ص) با دشمنان قسم خورده خود و تكرار اين رويكرد در صلح امام حسن مجتبي(ع) با معاويه و اقدام به جنگ امام حسين(ع) پس از بسته شدن همه راهها توسط يزيد اشاره ميكنند.
علاوه بر آموزههاي ديني با اندكي تامل در فرهنگ و ادبيات اين سرزمين شواهد زيادي از تاكيد بزرگان فرهنگ و ادب ايران بر جوانمردي، مروت و مدارا با دوستان و دشمنان داريم. از فردوسي گرفته تا مولانا، سعدي، حافظ و... بر اين مفاهيم تاكيد كردهاند كه ذكر آن تكرار مكررات است. اما بهرغم همه اين شواهد وقتي به واقعيتهاي سياسي جامعه نگاه ميكنيم كمتر نشانهاي از مروت با دوستان و منتقدان داخلي و مدارا با دشمنان خارجي ميبينيم! انگار مروت و مدارا را به كناري نهاده و با تمام توان به ستيز با يكديگر و تخاصم با جهان برخاستهايم! حالا كه آيتالله صافي گلپايگاني از بين ما رفتهاند ميتوان اين پرسش را مطرح كرد كه بهرغم همه سفارشها در فرهنگ ايراني و اسلامي، چه بر روح و جان ما رفته است كه از «با دوستان مروت با دشمنان مدارا» به «با دوستان خشونت با دشمنان عداوت» رسيدهايم؟ آيا جز اين است كه اين منش ما را از آسايش در اين جهان و آن جهان باز داشته، عِرض خود برده و روزي خلق ميداريم؟