• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5141 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۴ بهمن

داستان‌هاي واقعي

حسن لطفي

هر وقت ابتداي فيلمي مي‌نويسند اين فيلم براساس داستاني واقعي ساخته شده، اولين چيزي كه به ذهنم مي‌رسد، آدم‌هايي است كه براي باوراندن حرف‌هاي‌شان اصرار و قسم را به كمك مي‌گيرند. در بيشتر مواقع هم موفق نمي‌شوند. شايد به خاطر همين باور وقتي ابتداي فيلم علفزار نوشته‌اي مي‌آيد تا به بيننده بگويد اين فيلم براساس اتفاقات واقعي ساخته شده چندان به دلم نمي‌نشيند. منظورم خود فيلم نيست. اگر از اصرار عواملش بر واقعي جلوه دادن داستان اصلي و داستانك‌هاي فرعي‌اش بگذريم و جمله ته فيلم روي سياهي را نشنويم فيلم خوبي است. جمله‌اي كه حكايت از پيگيري پرونده به صورت نامحسوس توسط افرادي قدرتمند و در سايه دارد. البته اين خوب كه مي‌گويم نسبي است. اين نسبيت هم بر مي‌گردد به اينكه جشنواره زمان خوبي براي قضاوت درباره يك فيلم نيست. شتاب، حرف‌هاي حاشيه‌اي و پيش‌فرض‌ها باعث مي‌شود فيلم‌بيني جشنواره شكل خاصي پيدا كند.
 شكلي كه بخشي از آداب درست فيلم ديدن نيست. لطفا نگوييد مگر فيلم ديدن هم آداب دارد تا مجبور شوم بگويم براي بعضي‌ها دارد. بعضي‌ها كه وقت تماشاي فيلم بايد حواس‌شان پرت نشود. اگر شد مي‌فهمند كه فيلم نتوانسته آنها را سرجاي‌شان بنشاند (ناگفته نماند كه اين اتفاق بيشتر مال فيلم‌هاي كلاسيك است. فيلم‌هايي كه داستان درستي را درست بيان مي‌كنند). 
 فيلم علفزار از حيث روايت و تعدد شخصيت كمي از فيلم‌هاي كلاسيك فاصله گرفته است. پايانش هم نه باز است و نه بسته. از جمله ته‌اش كه گمانم رمز عبور از صد سانسور است كه بگذريم تكليف آدم‌هاي فيلم چندان مشخص نمي‌شود. فيلم كه تمام مي‌شود تازه ماجرا شروع مي‌شود. منظورم اين نيست كه بايد سرنوشت تمام آدم‌ها مشخص مي‌شد تا فيلم بهتر بشود. قصدم دادن كدهايي است كه نشان مي‌دهد هنگام تماشاي فيلم علفزار نبايد به دنبال يك فيلم قصه‌گوي تمام‌عيار باشيم. همان‌طور كه نبايد دنبال يك فيلم اجتماعي يا سياسي يا ملودرام يا حادثه‌اي باشيم. علفزار همه اين انواع را به كمك گرفته اما هيچ كدام‌شان نيست.
شروعش پرتحرك و با حادثه‌اي مهم است. از آن حادثه‌هايي كه بيننده را به ادامه تماشاي فيلم ترغيب مي‌كند. حادثه‌اي كه اگرچه گريبان يكي از شخصيت اصلي فيلم با بازي پژمان جمشيدي را مي‌گيرد اما بيشتر از اتفاق بيننده را در انتها به سمت پازلي هدايت مي‌كند كه در هر تكه‌اش نوجواني وجود دارد.
 نوجواناني كه انگار شرايط نابسامان بيش از بزرگان به آنها آسيب مي‌زند. آسيب‌هايي كه چهره اجتماع را زشت كرده و مي‌كند و اگر همچون شخصيت شهردار فيلم به هر دليلي سعي در مخفي كردن آن داشته باشيم فقط زشتي‌ها را بيشتر كرده‌ايم. اينكه فيلم علفزار تا چه حد قادر است براي از بين بردن اين معضلات نقش داشته باشد را در جشنواره فجر نمي‌توان فهميد. صبر مي‌خواهد و چشم‌ها و گوش‌هاي بازي كه قصدش بهبود باشد نه چيز ديگري.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون