قدرت موزهها يا قدرت بر موزهها
رضا دبيرينژاد
براي سال جديد ميلادي شوراي بينالمللي موزهها شعار «قدرت موزهها» را برگزيده است تا بر قابليتهاي متفاوت اين اماكن تاكيد كند. اينكه موزهها با تواناييهاي مختلفي كه در خود تجميع و مسيري كه طي كردهاند، ظرفيتي دارند آنها را صاحب قدرت ميكند. اين اماكن داراي توان نهفتهاي هستند كه ميتوانند با مساعد بودن بسترهاي عملكردي به قدرت عيان يا ملموس تبديل شوند.
با اين حال ميان قدرت پنهان تا قدرت ملموس موزهها فاصلهاي است كه به توانايي كاركردي آنها برميگردد كه ميتوانند به ظهور و بروز برسانند. ايجاد يا وجود هر موزه در شكل حقيقي آن نشانگر تواني است كه قادريم آن را در حوزههاي مختلف علمي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي به كار گيريم. موزهها جنبههاي مختلفي دارند كه هر وجه آن را ميتوان جداگانه بررسي كرد و توان آن را در اين حوزهها به كار گرفت. اما سوال اين است چرا در كشوري كه سابقه تمدني بسيار دارد و آثار تاريخي آن باعث افتخار موزههاي بزرگ دنياست، كشوري كه صاحب تنوع فرهنگي، قومي، هنري و حتي دستاوردهاي علمي و عالمان نامدار است موزههاي آن داراي قدرتي نيستند؟ آنهم توان و قدرتي كه متناسب با ظرفيتهاي فرهنگي و تمدني كشورمان باشد. چرا چند صد موزه موجود در كشورمان همانند يك لشكر نميتوانند قدرتنمايي كنند و در سطح ملي يا سطح بينالمللي توان خود را نشان دهند؟ موزههاي كشورمان بيش از آنكه صاحب قدرت باشند درگير تلاش براي بقاي خود يا درگير گذران روزمره خود شدهاند و به آرمانهاي بزرگتر نميانديشند يا توان انديشيدن را ندارند. اگر بخواهيم از علت ناتواني موزههاي كشورمان در قدرتسازي بپرسيم جداي از علتهاي مختلفي كه ميشود براي آنها برشمرد، يكي از آنها حضور شديد قدرت بر موزههاست. توان موزهها مانند هر ابزار قدرت ديگري وقتي پديد ميآيد و بسامان ميشود كه در دست اهل آن باشد و آنها با شناخت از جنبههاي قدرتي، آن را به كار گيرند. اين تصور كه موزه يك قدرت است جداي از اينكه پرسيده شود چه نوع قدرتي، سبب شده تا در سطح تقليل يافته و مورد توجه اهالي قدرت قرار گيرد و هركدام با ايجاد موزه يا تصاحب موزه گمان كنند به ابزار قدرت يا قدرت موزه دست يافتهاند. اينگونه است كه موزهها در يكجا متوقف شده و كمكم همه ابزار قدرتمندي خود را از دست دادهاند چنانكه ديگر تواني يا كاركردي براي قدرتسازي ندارند. براي دستيابي موزهها به قدرت بايد آنها را از نگاه قدرتزده رها و اين فرصت را ايجاد كرد كه خودشان قدرت بسازند. قدرت نداشتن موزههاي كشور يك جفاي ملي به حوزههاي فرهنگ و دانش است، جفايي كه به جاي تقويت فرهنگ كشورمان آن را تضعيف كرده است. نگاه منصبگرايانه يا ابزاري كردن موزه در مناسبات قدرت مهمترين دليل اين جفاست.