چگونگي نوشتن از جنايت
محمد بلوري
خبري كه مينويسيم چند اصل مهم دارد؛ باعث ناراحتي خوانندهها نشود. بين خوانندهها، زن و مرد و نوجوانان هستند كه جزييات اين اخبار بايد مشمئزكننده و ناراحتكننده نباشد. من بارها ديدم درباره جزييات قتل مينويسند كه مثلا چطور چاقو زد و به كجا زد. اينها جامعه را ناراحت ميكند و جنبه ناراحتكنندهاش را از بين ميبرد و تنفر جامعه از بين ميرود. بايد هدف را تشخيص بدهيم. با انتشار اين جزييات، هدف براي نوجوانان و آنهايي كه عبرت بايد بگيرند برعكس ميشود چون جامعه را متشنج ميكند. انتشار فيلم سر بريده را گرداندن، وظيفه روزنامهنگاران نيست. هدف اصلي بايد تنبه جامعه باشد. مهمترين مساله است كه متاسفانه اين نكات را رعايت نميكنيم در حالي كه در گذشته اين كار را ميكرديم. ما در سالهاي گذشته از انتشار صحنههاي جنايت واقعا ناراحتكننده خودداري ميكرديم ولي امروز متاسفانه اين مراعاتها همهگير نيست و بنابراين، دبيران و سردبيران رسانهها و به خصوص دبيران حوادث كه خبرنگاران با تجربهاي هستند بايد اين نكات را ياد بدهند و از انتشار اين جزييات جلوگيري بشود چون غير از ناراحت كردن جامعه و برهم ريختن اعصاب خانواده اثر ديگري ندارد. هدف ما از چاپ خبر اين جنايتهاي وحشتناك چيست؟ فرض كنيد جنازهاي در خيابان افتاده، تماشاي اين جنازه براي همان عابران رهگذر هم ناراحتكننده است. ما هيچوقت اگر عكسي از قاتل چاقو به دست داشتيم اين عكس را در گزارشهايمان چاپ نميكرديم. خبري داشتيم درباره ربودن زنان و دختران توسط يك راننده مسافركش، ما گزارشهايي نوشتيم كه هشداردهنده باشد و دختران و زنان بترسند و سوار هر ماشيني نشوند. برخي گزارشها جز اينكه افكار خوانندگان را متشنج كند هدف ديگري به وجود نميآورد درحاليكه هدف اول ما بايد هشدار باشد. وقتي مساله خفاش شب پيش آمد، هدف ما از انتشار گزارشها چه بود؟ به خانمها و دخترها هشدار بدهيم كه از كشتهشدنشان جلوگيري كرده باشيم. ما هيچوقت عكس زنان به قتل رسيده توسط خفاش شب را با جزييات منتشر نكرديم. ما در گزارشهايمان به پليس هشدار ميداديم كه بايد از رفتوآمد اينجور جنايتكارها و فريبدهندگان جلوگيري كند. وقتي هدف را بشناسيم، نحوه انتشار گزارش مشخص خواهد بود.
برخي اخبار جامعه را متشنج ميكند و خبرنگاران بايد هدف از انتشار هر گزارش را بشناسند. قرار نيست ما در گزارشهايمان شرح نحوه كشتن و چند ضربه چاقو زدن و اصابت چاقو به كدام اعضاي بدن را تشريح كنيم. در جنايت اهواز، مهم اين است كه قرباني، يك كودك بوده پس يكي از اهداف نوشتن اين گزارش ميتواند پرداختن به هشدار درباره تبعات ازدواجهاي كودكهمسري و ازدواجهاي اجباري باشد. البته در اين ميان ممكن است رسانه هم قرباني شود. ولي بايد توجه كنيم كه يكي از دلايل چنين جناياتي علل رواني ناشي از مشكلات و افسردگي جوانان است. طبق آمارهاي رسمي، از چهار نفر در سنين جواني، يك نفر دچار بيماري رواني قابل درمان است. در اين كشور، حتي سرماخوردگي را درمان ميكنند اما بهداشت و درمان رواني بهطور كامل فراموش شده در حالي كه بسيار بايد مورد توجه باشد. رسانه بايد درباره اين حوادث بنويسد تا به جنبهها و بيماريهاي رواني جامعه هم توجه شود ولي اين جنايات هم بايد ريشهيابي شود. يكي از دلايل اين جنايات، نداشتن تفريحات سالم و بيتوجهي به مسائل اجتماعي و بيتوجهي به بحران رواني و افسردگي جوانان و ازدواجهاي نامناسب است و حتي خيانتها ميتواند به قتل و جنايت منجر شود. ولي باز هم تاكيد ميكنم هيچ رسانهاي نبايد از جزييات صحنههاي شنيع اين جنايات بنويسد.