حرفهمندان درستكار
حسين احمدي
حرفه (Profession) به موضوع كاربردي و كارشناسي يك شغل اطلاق ميشود. اگر يك فرد براي نوع مشخصي از شغل يا پيشه تربيت شده باشد، به او فردِ حرفهاي/حرفهمند (Professional) ميگويند. از مشخصات يك حرفه، به امكان اشتغال تماموقت، دارا بودن رشته و آموزش كلاسيك دانشگاهي و دارا بودن انجمنها و صنفهاي حرفهاي مربوط به آن، ميتوان اشاره نمود.
وقتي به خدمت يا دانش و مهارت خاصي كه در آن حوزه، خودمان از آن بيبهره هستيم، نياز داريم؛ به سراغ گروههايي از افراد ميرويم كه تشكيلدهنده آن حرفه هستند و با آنها مشاوره يا به ايشان مراجعه ميكنيم. در «نظام حرفهها»، تلاشي مستمر براي نظاممند كردنِ قلمرو خاص، تحت عنوان تعريف حرفه در نظر گرفته ميشود و حرفهايسازي در اين قلمرو، منوط به ايجاد رقابت بين گروههاي مختلف ميباشد. البته اگرچه هيچ حرفهاي نميتواند به طور كامل از مرزهاي خود محافظت كند، اما در مورد ورود ساير حرفهها به حوزه خود ميتواند محدوديتهاي مشخصي را وضع كند. مشاغلي وجود دارد كه داراي جايگاه يك حرفه كلاسيك و تخصصي ميباشد. در بين اين مشاغل ميتوان به عنوان نمونه به حِرف مهندسي، پزشكي، وكالت و حسابداري اشاره نمود. اين مشاغل حرفههاي كلاسيك محسوب ميشوند، چراكه ميتوانند بر دور حوزه مشخصي از دانش و مهارتهاي خاص حصاري را بكشند كه به صورت اجتماعي و اقتصادي به آن ارزش بدهند.٭
از سوي ديگر، درستكاري (Honesty) يعني انجام دادن كاري درست و از روي آگاهي به نحوي كه به واسطه انجام آن كار به خودمان و ديگران خدمت كرده و صدمهاي نزده باشيم. به نظر نگارنده «درستكاري حرفهاي» يعني انجام دادن كاري مفيد و اثربخش با بهرهبرداري بهينه از منابع، براي نيل به نتايج قابل انتظار كه در برترين حالت به كارايي و بهرهوري بينجامد. شخص حرفهاي درستكار
(Honest Professional Person) شخص داراي مهارت در شغل خاصي است كه آزمونهاي درستكاري را در يك ساختار رقابتپذير و توسعهيافته توام با دانش، صلاحيت و قانون طي نموده و بدون تزاحم و تعارض منافع، قابل عرضه و دراختيار هر بهرهبرداري قرار دارد.
حال با اين تعاريف، بازميگرديم به اينكه چرا تنگناهاي سيستمي موجب احاطه استعدادهاي درخشان و متعهد ميشود و فرصت و قدرت ظهور و بروز آنان را سلب نموده و در نتيجه موجبات افزايش عناصر غافلگيرانه در كارها ميگردد. غياب حرفهمندان درستكار در اغلب پروژهها و آمار مهاجرتهاي نخبگان تحصيلكرده كشور، دقيقا به دليل يأس و نااميدي از اثربخشي فعاليتهايشان حاصل شده است.
پيشگيري از فساد اداري در نظامات حرفهاي نظير نظام سلامت و پزشكي، نظام مهندسي، نظام صنعت و فن مانند صنعت خودرو، نظام قضاوت و وكالت و نظاير آن، مستلزم توجه به استانداردهاي كلي و حياتي بودن نقش اشخاص حرفهاي درستكار در حيطه هر شغل و پيشه است. فرصت حضور آنها در هر صنفي در ايجاد يك محيط عاري از فساد كمك شايان مينمايد. از الزامات سلامت حرفهاي، وجود شفافيت ساختاري، ساز و كار پايش مستمر و الكترونيك و از آن مهمتر دست زدن به اصلاحات ساختاري، بازبيني قوانين و بازنگري در مقررات به طور هر از چند گاه با رويكرد تجارب ارزنده پيشين، در جهت بهرهور كردن فرآيندها و محصولات نهايي ميباشد.
جاي خالي درستكاري حرفهاي به هر دليل؛ اعم از ساختارهاي معيوب، مهاجرت نخبگان، جامعه گريزي يا فردگرايي و بيتفاوتي در حرفه، نسبت به سرنوشت «نظام حرفهها» و «سازمانهاي متبوع»، خود از علل افول جايگاه آن حرفهها و كاستيهاي سازمانهاي مرتبط است. از طرفي بيتفاوتي حرفهمندان درستكار در قبال حاكميت نادرست و حكمراني بد و در نتيجه دچار شدن سيستمهاي نظامات حرفهاي، به نوعي همسازي و همنوايي با حكمراني بد؛ در نهايت منجر به رشد قارچگون نادانان و سودجويي و افراد بيمبالات در نظام حرفهها ميگردد.
يافتههاي پيمايشهاي متعدد نگارنده در زمان تصدي معاونت خدمات مهندسي ساختمان سازمان نظام مهندسي استان تهران، در موارد مختلف پروندههاي مطروحه در شوراهاي حل اختلافي، رسيدگيهاي انتظامي، داوريها و محاكم قضايي، به نوعي در هر يك از آنها، حاكي از فروكاست علم و فقر دانش مهندسي و معلومات حرفهاي در آن پروندههاي خاص، عدم تناسب تعرفه با حجم كار و مسووليت، باتوجه به اشغال ظرفيت مهندسي؛ يا مواردي سوءاستفاده از موقعيت شغلي و بهرهمندي غيرحرفهاي از اتوريته ايجابي ناشي از سازمان حرفهاي كه عليالقاعده ميبايست مصروف دقت در كار و نظارت بر حسن انجام آن ميشد؛ وليكن با دريغ و افسوس منتهي به هدر رفت منابع و اضمحلال انرژي سازماني و عارضههاي اجتماعي ميگرديد.
افول درستكاري در حرفه موجب كاهش اعتماد عمومي و افول اعتماد عمومي به گروههاي شغلي در ايران، موجب تضعيف كاركرد صنفي و افزايش عملكرد خودمخرب از درون نهادها و انجمنها شده و نهايتا نه تنها عدم گسترش تعدد انجمنهاي حرفهاي را شاهد خواهيم بود، بلكه شاهد روند نزولي اثرگذاري آنها در محيط كسب و كار نظام حرفهها خواهيم بود. خلاصه آنكه در غياب حرفهمندان درستكار در هر حرفه، حاصل كار تقويت سوداگران نابكار در آن حرفهها ميشود.
يافتههاي تحقيقاتي پژوهشگران براساس سالنامههاي آماري، نشان داده است ميزان اعتماد عمومي در سه دهه گذشته به تدريج روند نزولي را طي كرده و از 70% به زير 20% در سال منتهي به 1400 رسيده است. در ميان حرفهمندان صنوف مختلف نيز مانند شرايط اجتماعي، افول اجتماع به وضعيتي دلالت دارد كه پيوندهاي اجتماعي حِرف نيز سست و حيات اخلاقي دچار زوال شده است! سقوط پايگاه اشتغال اشخاص حرفهمند درستكار و روند صعودي پروندههاي نزاعهاي اطراف محيط كسب و پيشه و شكايات متعدد از صاحبان حرفههاي مختلف به علت جرايم و تخلفات حرفهاي خود گوياي اين زوال اخلاقي است.
٭از ويكي پديا:
https: //fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B1%D9%81%D9%87