مرثيهاي
براي پليس
محمد ذاكري
موج جديد بگير و ببندهاي سختگيرانه درخصوص پوشش بانوان مدتي است كه آغاز شده و متاسفانه هر روز فيلم و عكس تازهاي از رفتارهاي خشن و ناهنجار ماموران گشت ارشاد و درگيريهاي آنان با اقشار مختلف مردم خصوصا بانوان و نيز درگيري بين گروههايي از مردم با يكديگر منتشر ميشود كه انصافا دل هر انسان آزادهاي را ميخراشد و به تهديدي براي روح و روان مردم ايران تبديل شده است. مردمي كه به لحاظ شرايط اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي در يكي از دشوارترين تنگناهاي دوران زندگي خود قرار گرفتهاند. در مورد حجاب و پوشش و آزادي و ضرورت و رويكردهاي شرعي و عرفي و سياسي به آن و كنش و واكنش گروههاي مختلف موافق و مخالف حجاب و گشت ارشاد و... سخن فراوان رفته است، اما قصد من در اين يادداشت پرداختن به جنبه ديگري از اين ماجراست. گشت ارشاد يكي از واحدهاي عملياتي فراجا يعني همان پليس ايران است. پليس در ايران كاركردهاي مختلفي دارد: از تامين امنيت شهرها تا مرزها، مقابله با اغتشاش و ناامني، امور جنايي و كشف جرم، راهنمايي و رانندگي در شهرها و جادهها، امنيت فضاي مجازي، امنيت اخلاقي و امور اجتماعي و... موفقيت پليس در اين ماموريتها شرايط لازمي دارد از جمله توانمندي و كارآزمودگي نيروها، انگيزه و تعلق خاطر ايشان، فراهم بودن امكانات و تجهيزات سختافزاري و نرمافزاري براي انجام اين وظايف و خيلي چيزهاي ديگر. اما به نظرم اثرگذاري همه اين عوامل موقوف بر وجود يك شرط كافي است و آن هم اعتماد مردم است. اگرچه جلب و ارتقاي اعتماد عمومي به همه اركان دولت و حكومت مهم و ضروري است اما در مورد برخي نهادها مانند پليس كه برآمده از مردم و درون مردم و در ارتباط مستمر با مردم است اهميت بيشتري دارد. موفقيت پليس در بسياري از عرصهها، نيازمند همكاري و تبعيت مردم و جامعه است و اين در صورتي اتفاق ميافتد كه مردم باور به خيرخواهي پليس براي خود داشته باشند و حاضر باشند اختيارعمل و حق تصميمگيري خود را به پليس بسپارند كه اين همان معناي ضمني اعتماد است.
از دستورات يك افسر راهنمايي و رانندگي براي گشودن گره ترافيكي يك معبر شهري يا جاده برونشهري گرفته تا پذيرش استراتژي يك افسر آگاهي براي حل مساله گروگانگيري يا آدمربايي يا اقدامات و دستورات پليس فتا براي جرايم اينترنتي؛ اين همه نيازمند ايجاد تصويري مثبت و مردمي از پليس است كه در عين قاطعيت و شجاعت تلاش ميكند حق مظلوم را از ظالم بازستاند و خاطيان و جانيان و مجرمان را تنبيه و رام نمايد. واقعيت آن است كه پليس يك سازمان اجتماعي و عمومي است نه يك سازمان حكومتي و نقش و ارتباط آن با بدنه جامعه از بسياري نهادهاي نظامي ديگر متفاوت است. بسيار ضروري است برند پليس در ذهن مردم تصويري مبتني بر امنيت و آرامش ايجاد كند نه ترس و ناامني؛ دقيقا برعكس اثري كه بايد در ذهن تبهكاران و مجرمان داشته باشد.
متاسفانه تلاشهاي گوناگوني براي تخريب چهره پليس در جريان است كه هيچ يك به نفع جامعه نيست. از فيلمها و سريالهايي كه خواسته يا ناخواسته پليس را همواره چند قدم عقبتر از مجرمان نشان ميدهند و افراد عادي بدون مراجعه به پليس خود ميخواهند قهرمان مسائل پيرامونشان باشند، تلاش راهنمايي و رانندگي براي جريمه رانندگان به هر بهانهاي و تامين درآمد براي دولت يا تاكيد بر فسادهاي خرد و دريافت رشوه در كلانتريها و... و اين آخري هم كه گل سرسبد همه آنهاست پخش روزانه فيلمهاي آزاردهنده از برخوردهاي خشن گشت ارشاد با زنان و دختران. به نظر شما اگر اين سوال را اكنون در پيمايشي از مردم بپرسيد كه «با ديدن پليس احساس امنيت و آرامش ميكنيد يا احساس استرس و ناامني؟» چه پاسخي دريافت ميكنيد؟
متاسفانه دستگاه تبليغاتي حاكميت نشان داده هيچ ابايي از تخريب چهره هيچ يك از اقشار جامعه نزد ديگر اقشار ندارد. بعضي را آشكارا انجام ميدهد مانند وكلا و پزشكان و فوتباليستها و هنرمندان و نويسندگان و... و برخي را غيرمستقيم مانند معلمان و كارمندان و بازنشستگان دولت و ديگر بخشهاي عمومي و به نظر ميرسد طرح حاضر نيز پروژهاي براي تخريب يكي ديگر از نهادهاي اجتماعي (پليس) در جامعه است (يا حداقل منجر به اين هدف خواهد شد). اما به طور قطع، تخريب چهره پليس موجب افزايش محبوبيت ديگران نخواهد شد و سلب اعتماد از پليس، اعتماد از دست رفته به نهادهاي ديگر را بازنخواهد گرداند. كاركنان پليس، جزو اقشار زحمتكش، عمدتا تحصيلكرده و با شرايط كاري دشوار و اشل حقوقي پايين هستند كه قريب به اتفاق آنها شرافتمندانه براي تامين امنيت و آرامش جامعه ميكوشند اما خود نيز بايد نسبت به اينكه رفتار عدهاي معدود از هملباسانشان، شأن اجتماعي و تصوير ذهني مردم از ايشان را مخدوش كنند حساس باشند. اين بازي ناجوانمردانه در سطح ميداني نهايتا چيزي جز باخت و حسرت براي هر دو طرف (مردم و پليس) ندارد و بعيد ميدانم براي طراحان و آمرين آن هم فايدهاي همراه آورد. قديمها وقتي در مدرسه از بچهها ميپرسيدند ميخواهي در آينده چه كاره شوي يكي از گزينههاي پرتكرار پليس بود. نميدانم امروز هم با اين فيلمها و اين رفتارها فرزندان ديروز و امروز ما چنين علاقهاي داشته باشند. به قول رييسجمهور سابق «آقايان بگذاريد پليس براي مردم بماند.»