درك
و دانش مديران
پيمان مولوي
اشراف هر مديري نسبت به موضوعات مختلف از جمله مسائل اقتصادي و راهبردي مرتبط با درك و دانشي است كه نسبت به آن موضوع به خصوص دارد. يعني اگر مديري از دانش، فهم و تخصص بيشتري بهرهمند باشد، تسلط بيشتري بر موضوعات خواهد داشت و تصميماتش نيز كيفيت بيشتري خواهند داشت. از آنجا كه در حوزه مسائل اقتصادي، سياستگذاران كشور، سيگنالهاي لازم را در خصوص واقعيتها دريافت نميكنند و به اين سيگنالها دقت نميكنند، بنابراين در تصميماتشان دچار اشتباهات محاسباتي فراوان ميشوند. به عنوان نمونه، هنوز مسوولان اقتصادي از كاهش قيمت املاك و مستغلات سخن ميگويند، در صورتي كه فشار نقدينگي كاملا به سمت بازار املاك متوجه است. هر مترمربع خانه در تهران بر اساس اعداد مركز آمار 45ميليون تومان است و بانك مركزي اين آمار را 42 ميليون تومان اعلام ميكند، مگر مسوولان نميگفتند كه قرار است قيمت مسكن در دالان نزولي قرار بگيرد؟ مگر سخنگوي دولت و وزراي اقتصادي مدام از كاهش نرخ در اين حوزه حرف نميزدند؟ پس چرا واقعيتها با برآوردها فرق دارد؟ به نظرم مشكل برآوردهاي اوليه، ناشي از نداشتن واقعبيني است. نكته قابل توجه اين است كه اين روند هم در اين دولت و هم در دولت قبل و دولتهاي پيشين تكرار شده است. يعني همانگونه كه محمد اسلامي اعلام ميكرد قيمت مسكن بايد كاهش پيدا كند، رستم قاسمي هم اظهار ميكند، دولت نميپذيرد كه قيمتها بالا رود.بهطور كلي اينكه دولتها چه ميخواهند مهم نيست، اينكه چه ميكنند مهم است. عملكرد دولتهاست كه به خواستههاي آنان سمت و سو ميدهد.اما اين آگاهي وجود ندارد نه در ميان متوليان امر و نه در ميان برخي فعالان بازار. در بحث بازار سرمايه هم چنين وضعيتي به عينه قابل مشاهده است. در خبرها شنيديم كه فعالان بازار سرمايه به رييس سازمان بورس، نامه نوشتهاند و از او خواستهاند كه اوضاع بورس بهبود پيدا كند. مگر رييس سازمان بورس چه ميخواهد بكند كه به او نامه مينويسند.
اين مشكلات برآمده از مسائل كلان اقتصاد است كه باعث شده ريسك اقتصاد ايران بالا رود. بخش قابل توجهي از مشكلات اقتصادي كشور در بازارهاي گوناگون برآمده از مشكلات اقتصاد سياسي است. سياستگذار و فعال اقتصادي اگر اين واقعيتها را نبيند، خطرناك است. البته عدم آگاهي فعال اقتصادي به خودش و سرمايهاش ضربه ميزند، اما جهل مديران اقتصادي، كل شاكله اقتصادي را به هم ميزند و دچار مشكل ميكند. در آن زمان است كه آقاي مسوول بايد تصميمات سخت بگيرد و به اين پرسشها پاسخ دهد كه آيا نرخ بهره را بالا ببرد يا نه؟ اگر بالا ببرد، يكسري تبعات دارد و اگر نبرد، تبعات ديگري دارد. هر كدام از مسيرها و احتمالات نيازمند آگاهي و تخصص و تجربه است. مدير اقتصادي زماني كه در مسير دوراهيها و چندراهيها قرار ميگيرد، درك و ميزان آگاهي خود را نشان ميدهد. وقتي مديري اعلام ميكند، نميخواهد اقتصاد را به برجام گره بزند از يك فقدان آگاهي صحبت ميكند. نميتوان اعلام كرد نبايد اقتصاد را به برجام گره زد، چراكه گزارههاي اقتصادي در سطح جهان يك زنجيره به هم پيوسته است. اين ارتباط خود به خود وجود دارد و اين اتصال برقرار و به هم تنيده است. امروز وزير انرژي آلمان نميتواند بگويد: «نبايد اقتصاد آلمان را به انرژي روسيه گره زد!» اين ارتباط و اتصال برقرار است، زماني كه اقتصاد آلمان از انرژي روسيه محروم شود، منهاي 2 تا منهاي 4درصد، شاخصها در اقتصادي مانند آلمان را دچار ريزش ميكند. مدير آلماني اين را ميبيند و تلاش ميكند، براي آن برنامهريزي كند، چون اقتصاد براي او اولويت است و نميخواهد اقتصادش زياد ضربه بخورد، چراكه اگر اقتصادش دچار مشكل شود به لحاظ سياسي، حزب حاكم سقوط ميكند. اما در ايران اين ارتباط ميان تصميمات اقتصادي و ضرورتهاي پس از آن وجود ندارد. دولتها يكييكي روي كار ميآيند، بدون اينكه با تبعات تصميمات خود روبهرو شوند و فراز و نشيب مرتبط با اين تصميمات را مشاهده كنند.