تقليل امر سياست به نصيحت الملوك
مهرداد احمدي شيخاني
در كتاب تاريخ بيهقي، هرجا اشاره به اين رفته كه سلطان مسعود از وزير خود نظر مشورتي ميخواهد، وزير به او ميگويد «آنچه سلطان امر كند، همان بهترين است.» به عبارتي همان جمله معروف «امر، امر سلطان است» يا «كلام الملوك، ملوك الكلام.» در آخر هم كه به سلطان نظري داده شود، از جنس نصيحتالملوك «امام محمد غزالي» يا نصيحتالملوك «مصلحالدين سعدي شيرازي» است. اين نهايت نقش يك فرد دلسوز براي اداره امور ملك و ملت در حكومتداري سنتي است كه اگر سلطان نصيحت را بشنود و اگر بپذيرد، شايد آن را عمل كند كه البته همه موكول به اين است كه فرد نصيحتكننده در خاطر سلطان داراي جايگاهي درخور باشد تا بعد برسد به اينكه آيا اصلا مايل به شنيدن سخن و نصيحت او باشد يا خير و اگر آن فرد در نظر سلطان، كمترين اهميتي نداشته باشد، سخنش از خودش هم بياهميتتر خواهد بود. اين يعني سياستورزي سنتي كه اگر قرار است امر كشور به خير بگذرد و به قول سعدي «عمارت مسجد و خانقاه و جسر و آبانبار و چاهها بر سر راه، از مهمّات امور مملكت» باشد، فقط وقتي ميسر است كه اراده سلطان بر اين قرار بگيرد و به عبارتي امر مُلك و ملت در دست با كفايت ملك به سعادت رسد، پس بايد اميد داشت كه اراده ملك بر اين باشد و الا كار مردم به خير نرسد. در سياستورزي مدرن اما راه مُلكداري به گونه ديگري است و در كف با كفايت هيچ فرد خاصي نيست و امر سياست ربطي به نصيحت صاحب قدرت ندارد. احزاب هستند و گروهها كه براي اداره كشور و مردم برنامه ارايه ميدهند و كاري ندارند كه صاحب قدرت كفايت دارد يا ندارد، چراكه مساله اصلي اجراي برنامه و رسيدن به اهداف طي زمانبندي از پيش مشخص، با صرف هزينه تعيين شده است. آن كس كه برنامه را طرح ميكند يك فرد نيست و آنكه اجرا ميكند هم يك فرد نيست.
مردم نيز كار را به آن كس كه مايلند ميسپارند و گروهي كه از قدرت دور مانده، تمام هم و غم خود را براي نظارت بر عملكرد آنكه قدرت را از طريق مردم دراختيار گرفته ميگذارد تا هر جا تخطي ديد، تشت رسوايي آنكه خلاف كرده از بام بر زمين بزند و براي همين امر سياست در عصر مدرن شانه به شانه آبرو بردن ميسايد. نمونهاش همين ماجراي اخير بوريس جانسون در انگلستان كه حتي همحزبيهايش هم لحظهاي در علم كردن پرچم رسوايياش درنگ نكردند تا از اريكه قدرت به زيرش بكشند. اين راه و رسم امر سياست در جهان امروز است، اينكه نظارت بر عملكرد صاحبان قدرت، نه دراختيار سازمانهاي حسابرسي و نظارتي حاكميتي (كه حتما وجودشان ضروري است) كه به دست احزاب و رسانهها است و آنكه به سراي قدرت وارد ميشود از قبل پذيرفته كه اگر پاي كج بگذارد، قرار است آبرويش برود، حتي به وسيله نزديكترين يارانش، چه برسد به مخالفانش و وقتي چنين بشود، ديگر جايي در سرير قدرت ندارد.
بعضيها پيش از انتخابات سال گذشته و البته برخي به ادعاي خودشان از 10 سال قبلتر، از اين ميگفتند كه به جهت تعارضات حاكميتي و به دليل چوب لاي چرخ گذاشتنها و براي آنكه صاحبان قدرت نتوانند از بار مسووليت شانه خالي كنند، چارهاي جز اين نيست كه حاكميت يكدست شود. انتخابات برگزار شد و به آن طريقي كه گذشت، حاكميت يكدست شد و در اين يك سال نتيجه و حاصل حاكميت يكدست در زندگي مردم به اكمل خود را در طرح صيانت، افزايش لجام گسيخته تورم، كاهش قدرت خريد مردم، كاسته شدن 100 هزار شغل در يك سال به جاي ايجاد يك ميليون شغل وعده داده شده در سال، ماجراهاي گشت ارشاد و اين سخن رياست جمهور كه دولت موضوع امر به معروف را پي ميگيرد و نهايتا مديريت سيل در اين چند روز گذشته كه بيشترين تلفات را در همين تهران باعث شد و بعضيها عكس كفش و پاچه گليشان را به رخ كشيدند و در ورودي به كوهستانهاي تهران پارچهنويسي زدند كه به دليل خطر سيل اگر متحمل خسارت جاني و مالي شديد، مسوولش خودتان هستيد، نشان داد و در مقابل، آنها كه با وجود تجربه دولت يكدست معجزه هزاره سومي اميدوار بودند كه ديگر با يكدست شدن حاكميت كسي چوب لاي چرخ ديگري نگذارد، هر روز نصيحت ميكنند كه اين وضع حكومتداري نيست كه طرفدارانش مانع برگزاري كنسرتي شوند كه همين حاكميت مجوز داده، يا آن يكي به جاي آنكه بگويد ايده 10 سالهاش براي يكدست شدن حاكميت روياپردازي بوده، در مورد رييسجمهور ميگويد ايشان «كه در ماههاي ابتدايي رياستجمهورياش ميكوشيد تا رضايت اقشار ميانهروتر جامعه را جلب كند، اكنون به طرزي آشكار تمام تلاشش را صرف جلب رضايت نيروهاي تندروتر حامي حكومت كرده است.» حاصل آنكه به نظر ميرسد حاكميت يكدست بيهيچ دغدغهاي مشغول انجام مديريت مطلوب خود است و ديگران هم گويا پذيرفتهاند در قامت نصيحتكنندهاي كه مخاطبش اهميتي به نظر آنان نميدهد ظاهر شوند.