سايهاي بود
و پناهي بود
و نيست
عبدالجبار كاكايي
در سوگ هوشنگ ابتهاج
آرايش كلمات و انتخاب اقتضائات متن در شعر ابتهاج آغاز تحول و تكامل غزل سنتي شد. سايه كه تخلصش هم بازگوكننده وضعيت استبداد و مدرنيته در ايران بود به تبع مسووليتش در راديو ايران به اجراي مهندسي كلام روي الحان روي آورد و از اين جهت ميراث تصنيف سنتي ايراني را توسعه بخشيد كه همين تصنيف هم در پديد آوردن دوران جديد شعر فارسي بيتاثير نبود.
صراحت و صداقت در گفتار كه با پردهپوشي و رازداري رايج در گفتار بزرگان منافات داشت از ويژگيهاي اخلاقي او بود.
غزل، ترانه، پژوهش ادبي سرمايه ادبي قريب به يك قرن هوشنگ ابتهاج بود كه فرصتي تمام و كمال براي درك دوران مدرنيسم ايران را براي او پديد آورد.
تو اي پري كجايي...
ابتهاج بيبهره از آن بهشت پنهان در زندگي بحرانزده انسان معاصر ايراني سايهاش را بر سر فرهنگ و هنر ما گسترد و با آرامش و لبخند از جهان ما رفت، اما شاعران بيمرگند.
زندگي از ذهن به زبان و از زبان به ذهنها در كلمات شاعران جاري است.
پير پرنيانپوش با الهام از نغمات و الحان زادگاه غني خود در ترانه ايراني مرجعي قابل احترام بود اگرچه اين مقدار توغل در موسيقي ساختار كلام او را دچار تحول بنيادين كرد به شكلي كه اغلب غزلياتش نسبتي استوار با لحن و تغني دارند و شايد خواننده در خوانش بصري غزل به جذابيت آنها پي نبرد.
ابتهاج نه سوپر انقلابي بود نه دعاگوي دولتهاي كريمه، بر قله ماندگار هنر ايراني ايستاد و اقرار صاحبان مناصب قدرت را به بزرگي خويش سبب شد. مرگ پير پرنيان انديش كه زمزمههايش در فضاي مدرن مجازي آويزه گوش جوانان و پيران اين ديار بود، غمانگيز است اگرچه به قول فروغ تنها صداست كه ميماند.