• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5287 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۳ شهريور

تكثير ميكي‌ماوس، به خاطر نان!

اميد مافي

عطار نيشابوري در مصيبت‌نامه‌اش با سطرهايي از جنس مويه نوشته: «نان اسم اعظم خداست» انگار عطار مي‌دانسته صدها سال پس از هجرتش به اعماق تاريخ، مردي محترم‌تر از تابستان چند نفس مانده به پاييز، دامن به تن مي‌كند، سيگاري مي‌گيراند و براي برپا كردن بزم شادي مردمان، كلاه ميكي‌ماوس را بر سر مي‌گذارد. هم او كه در هُرم گرما با اطوارهايش لبخند را بر لب‌ها مي‌نشاند تا شب با نان گرم و پنير و مرباي بِالنگ به خانه برگردد و ستاره‌هاي لبانش را پر بدهد بر رفِ ديوار تا شايد صداي لبخند طفل هايش را بشنود و كمي تا قسمتي كيفور شود.  مرد در نبرد سهمگين با زندگي، گريز و گزيري ندارد جز تقرير نداشته هايش و شايد براي همين تا پاسي از شب با صدايي گنگ‌تر از پوچي براي آدم‌ها شكلك در مي‌آورد و در جزّ و جزّ غائله روزگار به خاطر چرك كف دست مي‌سوزد و دم نمي‌زند.  به گمانم عطارِ نازنين، اين روزها را در آينه محدب خيالش ديده بود كه اقرار كرد نان اسم اعظم خداست و بعد در هجاي هوايي پريشان، قلبش به خاطر آيندگان شعله ور شد. 
من تصور مي‌كنم اين مرد دوست دارد به جاي تكثير شخصيت كارتوني والت ديزني در جلد يك قناري فرو رود و از صبح تا شب زير گوشِ گيتي چهچهه بزند و كاري كند كه زنجره‌ها لاي درختان كاج، شيداي حنجره‌اش شوند، اما خب زندگي با شوخي ميانه‌اي ندارد و مرد اگر دامن لاجوردي را بر تن نكند و با نقش‌هاي به نظر ساده، گلخنده‌ها را بر لبان آدم‌هاي بي حوصله ننشاند، شب مجبور خواهد شد در پارك بخوابد تا با چشم‌هاي خويشتن نبيند كه نازدانه‌هايش گرسنگي را سق مي‌زنند و در حسرت تيله و توپ پلاستيكي از چشم‌هايشان خون مي‌چينند.  راستي چه مي‌شد اگر هيچ كس زير تگرك فقر براي حرمان دست تكان نمي‌داد و صداي موهوم مرگ چراغ هيچ خانه‌اي را زودتر از موعد، خاموش نمي‌كرد!  بر ما گذشت نيك و بد اما تو روزگار/ فكري به حال خويش كن، اين روزگار نيست...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون