برجام داخلي بعد از
احياي برجام
سيدصادق جوادي حصار
برنامه جامع اقدام مشترك كه در فضاي عمومي كشورمان از آن با عنوان برجام ميشود، برنامهاي است كه در سال 2015 همه قدرتهاي جهاني به اين نتيجه رسيدند كه بايد اجرايي شده و تداوم پيدا كند. در اين ميان يك متغير غير قابل پيشبيني به نام «ترامپ» ظهور كرد و اين برنامه در حال اجرا كه توافقي بينالمللي شكل داده بود را به هم زد. بازگشت به اين قاعده و احياي برجام، الزامات قاعده قبلي را طلب ميكند كه نه امريكاييها، نه اروپاييها و نه ايران با توجه به تغييراتي كه در وضعيت خود و منطقه ايجاد شده، دليلي براي پايبندي به آن را احساس نميكنند و معتقدند كه بايد محكمكاريهايي درباره آن صورت بگيرد. ايرانيها ميگويند، تضاميني لازم است تا امريكا از برجام خارج نشود و اگر خواست خارج شود، غرامتهاي مرتبط با آن را بپذيرد. امريكاييها هم مطالباتي درباره نظارتها دارند. اروپاييها هم هرچند در ظاهر تلاش ميكنند خود را بيطرف نشان بدهند، اما در واقع در مسير خواستههاي ايالات متحده حركت ميكنند. مناسبات منطقهاي و جهاني به ويژه بعد از درگيريهايي كه بين روسيه و اوكراين پيش آمد و بحران سوخت و انرژي را براي غرب ايجاد كرد، باعث شد تا تقاضا براي حل معادله برجام بيشتر شود. به نظرم امروز هر دو طرف به اين نتيجه رسيدهاند كه هر چه قدر زودتر استخوان برجام را از ميان زخم عدم توافق خارج سازند، زودتر اين زخم التيام پيدا ميكند. بر اين اساس است كه ميبينيم، اروپا، هم از رفتار امريكا اظهار رضايت كرده و هم از رفتار ايران؛ البته در اين ميان رژيم صهيونيستي و برخي كشورهاي منطقهاي نيز تلاشهايي دارند تا برجام يا به سرانجام نرسد يا اينكه اگر قرار شد، پايان يابد در راستاي مطالبات آنها باشد. مبتني بر اين دادههاي ملموس، معتقدم به زودي بايد منتظر نقطه پايان مذاكرات باشيم؛ البته نبايد خيلي زياد براي رسيدن به نقطه پايان عجله صورت بگيرد. چرا ممكن است طرفهاي مقابل دچار توهمهايي شوند.
به طور كلي گمان ميكنم در آينده نزديك به صورت مرضيالطرفيني برجام احيا ميشود و ايران به مطالبات خود ذيل برجام ميرسد. تلاشهاي ايران در حال حاضر معطوف آن است كه سه موردي كه سازمان انرژي اتمي اعلام كرده، همزمان با داستان برجام به پايان برسد، چون موضوع پادماني ميتواند در حكم استخوان لاي زخمي باشد كه هر رييسجمهور جديدي در امريكا از آن سوءاستفاده كرده و اعلام كند كه ايران در حال نقض پيمان و انجام كار هستهاي غيركنترل شده است. اما حتما مخاطبان به ياد دارند كه من قبل از دولت رييسي و در دولت روحاني در سال 2015 كه برجام 1 به امضا رسيده بود، بنده بارها تاكيد كردم كه بعد از برجام بينالمللي ايران بايد به دنبال اجراي برجام داخلي باشد. برجام داخلي، يعني مشاركت دادن همه ذينفعان در امر سياست ورزي كشور در پروسه برنامهريزي، اجرا و.... همان طور كه 1+5 براي تحقق منافع خود برجام را روي ميز گذاشتند و به تفاهمي دست پيدا كردند كه مطالبات همه طرفها را لحاظ كرد، در برجام داخلي بايد همه ظرفيتهاي سياسي كشور، پشت ميز مذاكره مفاهمهآميزي بنشينند تا كشور به سمت رشد و توسعه پايدار حركت كند. نبايد اين ذهنيت براي فعالان سياسي ايجاد شود كه برجام يك جريان خاص سياسي را به قدرت ميرساند و ظرفيتهاي ويژهاي براي آنها ايجاد ميكند و ساير گروهها، احزاب و گروهها را به حاشيه ميراند. نبايد اين تلقي ايجاد شود كه منافع اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... برآمده از برجام به جاي رشد و توسعه ملي و مشاركت همه جانبه همه ظرفيتهاي كشور، فقط منجر به تقويت يك جريان سياسي خاص و تضعيف ساير جريانها شود. اين ضرورت اگر امروز هم مورد توجه قرار بگيرد و تلاش براي امضاي يك برجام داخلي در دستور كار قرار بگيرد، دولت آقاي رييسي ميتواند اميدوار باشد كه در ادامه راه، هم در عرصه بينالملل و هم در كنشهاي داخلي، ظرفيتهاي فراواني را ايجاد كند. در آن صورت دولت سيزدهم اگر نتواند همه جريانهاي سياسي را با خود همراه كند، حداقل آنها را در جايگاه مخالف خود قرار نخواهد داد.