سهمخواهي
از برابري
سهيلا لشكري
براي اولين بار در ايران طي بازي استقلال و مس كرمان پانصد بليت به بانوان اختصاص داده شد. اين نخستين حضور بانوان در ورزشگاه آزادي براي تماشاگري بازي فوتبال است. آنچه از حضور زنان حاضر در ورزشگاه آزادي توجهها را به خود جلب ميكرد، نشانهاي از رضايت و خوشحالي بود كه در چهره زنان و دختران موج ميزد، مهره گمشدهاي كه دير زماني است سيماي زنان اين سرزمين را مزين نكرده و گرد غم را از صورتشان نزدوده است. اين بار ديديم رضايت و مسرتي را كه ناشي از احساس دستيابي به سهم جزيي از برابري جنسيتي است، همانكه نبودش در جامعه توانمان را سست كرده و گامهايمان را لنگان. حتي اگر اين سهم خيلي جزيي باشد باز نشانهاي از شكفتن جوانههاي اميد در دل زنان اين سرزمين در مقابل تبعيضها، بيمهريها و ناديده گرفته شدنهاست. آنچه زنان را قدرت ميدهد، محدوديت و محصوريت نيست، بلكه توانمندي و نيز احساس رضايتمندي آنان كه بازخورد آن را ميتوان در وهله اول در سطح خانواده كه بنيان اساسي جامعه است و نيز خود اجتماع مشاهده كرد. محدوديت زنان يعني محدوديت جامعه، يعني سست كردن قدمهايي براي پاگذاشتن در مسير پيشرفت و توسعه. جامعه به زنان توانمند و خودشكوفا در عرضههاي مختلف علمي، فرهنگي، ورزشي و هنري احتياج دارد، زناني كه عنصر اساسي براي حركت بر ريلهاي توسعه هستند، نه زناني كه هنوز درگير حاشيههاي مبتني بر نابرابري و در عصري كه نگاهها نو شده ما هنوز درگير چانهزني براي سهم خواهي. پس مسير اين ريل را با دامن زدن و نهادينه كردن رفتارهاي مبتني بر نابرابري مسدود نكنيم. خوشحالي و رضايت زنان يعني جاري كردن روح در شيرازه حيات اين جامعه. روح جامعه را شاد و زنده نگه داريم. پس قدر بدانيم، مهر بورزيم و ارج نهيم تا كانون خانواده و جامعه را جولانگاه خشونت حداكثري نكنيم و چنين تيشه را بر ريشهها نزنيم.