ايران
به مثابه جان
تورج فرهادي
شهيد قاسم سليماني ايران را حرم ميخواند و در فقه شيعه و الهيات شيعي دوست داشتن وطن نشانهاي از ايمان معرفي شده است. بيترديد اين سخن دقيق و رسا تعبيري ان تزاعي نيست و در كنه آن دريايي از معاني وجود دارد كه براي امروز ما چون گوهري ناياب است. واقعيت اين است كه اشاره به نام و مرام و سنت شهيد سليماني و اصرار بر تداوم و تكرار آن مبتني بر باوري است كه وي را نه فقط يك فرد يا يك فرمانده نظامي بلكه يك گفتمان و بينش و مشي ميبيند كه فراتر از نزاعهاي سياسي يا تعارضهاي ايدئولوژيك جناحهاي سياسي ايران را دال مركزي نگاه خود ميدانست. تسري اين نگاه به حوزههاي مختلف حكمراني مانند سياست خارجي و داخلي، اقتصاد، فرهنگ و جامعهشناسي بيانگر اين نكته است كه در هنگامه بحران و در ميانه ميدان نبايد و نميشود از ايران و هويت ملي و اسلامي و نظري آن تغافل كرد يا با تجاهل و سادهسازي و حتي سادهانگاري حاشيه را به گونهاي بر متن غالب كرد كه نه از تاك نشاني بماند نه از تاك نشان. زبان و ادبيات فارسي، مذهب تشيع، مليگرايي، چپگرايي، راستگرايي همه جزيي از پيكره استوار ايران است كه همدل و همصدا بايد براي حفظ و پاسداري از مفهوم مقدس جمهوري اسلامي ايران كوشش كنند. تمام سخن و تمام راهكارها و مكانيزمها در جمهوري اسلامي ايران نمايان است. نيازي به اجتهاد دوباره ندارد و نبايد چرخ را از نو اختراع كرد. بديهي است كه سياست و توسعه در اين بستر واجد معنايي راهبردي و موجد همگرايي استراتژيكي ميشود كه حلقه مفقوده سالهاي اخير ايران بوده است. نهاد سياست و نهاد توسعه در ايران از نوعي كژتابي در مفهوم و حتي كاركرد رنج ميبرد. اين نقصها در نهاد توسعه نيز مشهود است و عملا تلاشي دستكم در دانشگاه براي رفع آن انجام نشده است. طبعا اين ضعف در سياستگذاري و تصميمسازي هم نمود پيدا ميكند و نميتواند از سرمايه و استعدادهاي كشور به صورت حداكثري بهرهبرداري كند. اجازه بدهيد به شهيد سليماني باز گرديم. سردار سرافراز ايران در ميانه جنگ و در شرايطي كه سياست حاكميت (درست و دقيق و قابل فهم و دفاع) بر نبرد با خط تكفيري و غربي در سوريه بنا شده بود ...
از تمامي استعدادهاي ايران فرهنگي براي شكست داعش و جريانهاي تكفيري استفاده كرد و همين نگاه هوشمندانه و دقيق او بود كه امروز جبهه مقاومت را از ذخيره و نيرويي سترگ و تعيينكننده از سراسر ايران فرهنگي بهرهمند ساخته است. كلمه سرباز بر سنگ مزار شهيد سليماني نماد مكتبي است كه ايران را حرم ميدانست. نگاه او يك نگاه منحصر در الهيات شيعي نيست. يك الگوي كلان و كمنظير است كه مليگرايي، اسلامگرايي، توسعهگرايي و نظاميگري را در يك دال مركزي گرد هم آورده است. از مفهوم سرباز الگوي «مشاركت شهروندي» و «مسووليت اجتماعي» استخراج ميشود كه حقيقتا تا زماني كه به صورت يك ضرورت و نياز عيني از سوي جامعه به رسميت شناخته نشود نميتوان بر بحرانهاي خارجي و داخلي غلبه كرد. قطعا در كنار حقوقي كه شهروند و جامعه احصا شده است تكاليف و وظايفي هم بر عهده دارد كه بايد مورد اعتنا قرار بگيرد. اين درسي است كه از شهيد سليماني و گفتماني كه او بنيان نهاد ميتوان گرفت. به يك معنا منظور و مقصود ما از تاكيد و تداوم ياد او فقط مويه و مرثيه نيست. بلكه توجه دادن و اشارهاي به تصريح به راهي كه او پيش پاي همه ما نهاد است و رهبري انقلاب و اشارات و تصريحات ايشان محور و بنياد و بنيان اين نهاد است. رهبري كه حاج قاسم ما وي را يك حكيم مينامد.