التيام زخمها، اساسي، ضروري و فوري
جعفر گلابي
هنوز هم اعتراضات شهريور و مهر امسال به واسطه تفاوتهاي عميقش با انواع اعتراضات پس از انقلاب در نوع خود يك پديده ناشناخته است، بر همين اساس نميتوان نوع رفتارش را در برابر موقعيتهاي جديد دقيقا حدس زد. همين تفاوتهاي كاملا مشخص است كه بسياري از تحليلگران را غافلگير كرده و تفسير كاملي از آن فعلا نميتوان ارايه داد. آيا اين اعتراضات به زودي پايان خواهنديافت؟ آيا ممكن است در اشكال ديگري خود را نشان دهند؟ آيا پس از يك آرامش نسبي دوباره از جايي كه تصورش نميرود سر برخواهند آورد؟ هرچه هست كاملا روشن است كه هيچ اعتراضي با اين وسعت بدون زمينههاي نارضايتي امكان وقوع ندارد و اين اميدواري وجود دارد كه تصميمگيران هم به اين واقعيت آشكار وقوف يافته باشند. اينكه بيگانگان با همه توان به تحريك مردم پرداختند و حتي عواملي در كشاندن اعتراض به اغتشاش كوشش كردهاند احتمال بعيدي نيست، اما اگر زمينه و بستر نارضايتي حتي در بعضي از اقشار جامعه وجود نداشته باشد هيچكس با هر ميزان از هزينه كردن و برنامهريزي چنين امكاني ندارد و به سادگي و در كوتاهترين مدت ميتوان آن را خاموش ساخت. متاسفانه به علت محدوديت كار رسانهاي و ضعف خبرگزاريهاي داخلي و عدم امكان يك پايش گسترده ما اطلاعات لازم از چند و چون و گستره و عمق ماجرا نداريم ولي قطعا مسوولان اطلاعاتشان بسيار بيشتر است و ضرورت دارد آمار و اطلاعات لازم را در اختيار مجامع دانشگاهي و تحقيقي قرار دهند كه پس از تجزيه و تحليل اين دادهها مشخص كنند ما در اين ماجراي بزرگ با چه پديدهاي روبرو بوده و هستيم؟ با همه اين مجهولها و ضعفها در ترسيم صورت مساله اگر فرض را بر اين بگذاريم كه فضاي جامعه رو به آرامش ميرود نكات بسيار مهمي وجود دارد كه اشاره به آنها ضروري است. هرچند در اوج اعتراضات هم ميشد از راههاي گوناگون در تزريق آرامش به جامعه تلاش كرد و بامعترضان وارد نوعي از تعامل حداقلي شد كه متاسفانه برخي از تريبونداران و حاضران در ميدان نه تنها چنين نكردند كه برخشمها و فاصلهها افزودند و به ادامه ناآراميها مدد رساندند. رييس قوه قضاييه در سخناني باب گفتوگو را گشود و حتي با پذيرفتن عيبها و نقصهاي احتمالي ميرفت كه فصلي جديد در ديالوگ با ناراضيان ايجاد كند ولي اين خط ادامه پيدا نكرد و نمود عملي نيافت. به جرات ميتوان گفت كه اگر اين در گشوده مورد حمايت قرار ميگرفت و تا باوراندن آن به جامعه پيش ميرفت هركس حتي آنها كه اعتراضشان به خشم تبديل شده بود به صبر و انتظار رو ميآوردند و چه بسا راهي مثبت و فيصلهبخش و بيهزينه و هميشگي ميان هر معترضي و حاكميت پديدارميشد. اتفاقا در آن صورت صف معترضان كه حرف حساب داشتند و اغتشاشگران قليل كاملا جدا ميشد. با اين حال شايد منطقي به نظر ميرسيد كه مدعي بگويد در ميانه جدال و تقابل هرگونه انعطاف از ناحيه حكومت به ضعف و عقبنشيني تعبير ميشود و امتيازگيري حريف حد يقفي پيدا نكند. البته اين هم راهحل داشت و ميشد در عين انعطاف خردمندانه تصور عقبنشيني را زدود اما به هرحال درصورت بروز آرامش واقعا ديگر هيچ توجيهي نيست تا وجود نارضايتيهاي گسترده را انكار كرد و در رفع نارساييها و عيبها و خطاها وتغيير روشها و روندها حداقل به صورت تدريجي كوشش صادقانه و نه شعاري به خرج نداد. اگر آرامش فراهم شود درواقع فرصتي بزرگ و استثنايي پديد آمده است كه از هيچ خطاي كوچك يا بزرگ خصوصا آنجا كه متوجه منافع و امنيت و كرامت مردم است گذشتي صورت نگيرد. مثلا همه اطمينان پيدا كنند كه دولت در تامين منافع ملي كوچكترين مضايقهاي ندارد و
رفع تحريمها در اولويت نخستش قرارگرفته است، رفع فقر از زاهدان تا سنندج با تمركز وروشهاي كارشناسانه پيگيري شود چنانچه به قول آيتالله جوادي آملي با كميته امداد نميشود كشور را اداره كرد. بگذاريد اقتصاد كشور نه با دستور و رفع مشكلات موردي بلكه از طرق كارشناسانه و گشودن مراودات آزاد با همه كشورهاي جهان نفسي بكشد. مطمئن باشيد كه در اين صورت بخش بزرگي از صورتمساله حل شده است و بزرگترين برنامهريزيها براي ايجاد تشنج از سوي هيچ قشري جواب نميگيرد. احترام به مردم خصوصا زنان يك اصل بيچون چرا شود چنانچه همه مهساها احساس امنيت كامل كنند. پس از اولين تجمع بازنشستگان، مسوولان مربوطه حقوق قانوني آنها را مورد تاكيد قرار دهند، مطالباتشان را پرداخت كنند و نياز به هفت ماه تجمع نباشد. روزنامهها و سايتهاي شناسنامهدار با آزادي از جولان شبكههاي بيگانه جلوگيري كنند و فيلتر و كندي اينترنت با اعصاب ميليونها نفر بازي نكند و كارآفرينان در اين عرصه به خاك سياه نشانده نشوند. بازداشتشدگان با نگاه مرافقت آزاد شوند و مهمتر از همه از همين حالا برگزاري انتخابات آزاد و رقابتي به مردم وعده داده شود تا همه گرايشهاي موجود در جامعه بتوانند كانديدا داشته باشند. طي 40، 50 روز گذشته و بروز زخمهاي بزرگ جاني و مادي غمي جانكاه جامعه را در خود فرو برده است كه به سادگي زايل شدني نيست و خود يك تهديد نهفته محسوب ميشود. با گشايشهاي خردمندانه انبوه دلهاي شكسته احتمالا كمكم التيام پيدا ميكنند.
آخر كدام جامعه است كه در كنار انواع بحرانهاي طبيعي از قبيل خشكسالي و زلزله و سيل توان هضم هردو سال يك بحران بزرگ را داشته باشد؟ جامعه ما پايههاي استوار تاريخي دارد ولي انصافا اين حجم از فشار مداوم حقش نيست و ممكن است كمرش را خم كند كه هيچچيز از بدكرداري چرخ بعيد نيست. خدا نكند مردم خوبمان كم بياورند و زبانم لال كه يك ملت عبرت شود.