• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5353 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۶ آبان

نوجوانان راهگشا

اسدالله امرايي

رمان درهايي در تاريكي نوشته ديو اگرز نويسنده امريكايي با ترجمه پژمان طهرانيان در نشر نو منتشر شده است. ديو اگرز نويسنده امريكايي نخستين‌بار در مجله گلستانه معرفي شد.سال ۱۹۷۰ در بوستون به دنيا آمده است و از نويسندگاني نظير كورت وونه‌گات و ديويد فاستر والاس تاثير پذيرفته. هولوگرامي براي شاه با ترجمه مشترك علي معصومي و ندا مهبودي در انتشارات بوتيمار، دايره ترجمه فروغ تالوصمدي نشر در دانش بهمن، زيتون و چطور گرسنه هستيم با ترجمه بابك مظلومي در نشر نيكا، ترجمه ديگري از زيتون به قلم فائزه اسكندري در نشر هرمس منتشر شده، كتاب جيغ اساسا كارساز است داستان‌هاي مينياتوري با ترجمه پژمان طهرانيان در نشر مشكي، حالا مي‌بيني چه سرعتي داريم با ترجمه پژمان طهرانيان و اثري غم‌انگيز از نبوغي بهت‌آور با ترجمه آزاده هاشميان در نشر برج، قهرمان مرزي ميلاد شاليكاريان در نشر چترنگ، جاده‌اي به ناكجا با ترجمه ايمان مختار در نشر خوب و زبانه‌هاي خشم با ترجمه زروان بختيار در نشر جيحون منتشر شده. برخي داستان‌هاي كوتاهش نيز در مجموعه‌هاي مختلف منتشر شده. ديو اگرز نامزدي جايزه كتاب ملي امريكا، جايزه پوليتزر و جايزه كتاب ملي انجمن منتقدان امريكا را هم در سابقه خود دارد جايزه ادبي صلح دِيتون، جايزه مديسي فرانسه را هم كسب كرده است. داستان «درهايي در تاريكي» درباره اتفاقاتي است كه در درون و بيرون نوجوانان رخ مي‌دهند. شخصيت‌هايش هم نوجواناني هستند كه شهرشان را نجات مي‌دهند و بي‌عرضگي‌هاي آدم‌بزرگ‌ها را جبران مي‌كنند. بچه‌هاي مبتكر اين ‌قصه بدون آنكه ابرقهرمان باشند، كارهاي قهرماني مي‌كنند؛ با وجود اينكه آدم‌هاي عادي هستند و سلاح‌شان هم ابزار و وسايل دم‌دستي است. 
گرن پرسيد: «كجا داريم مي‌ريم ما؟» به نظر مي‌رسيد يكي، دو كيلومتري در تونل راه رفته‌اند.
كاتالينا گفت: «مهم نيست. مهم اينه كه اينجاييم.» و به‌ قدري ناگهاني دست از هُل ‌دادن كشيد كه گرن محكم خورد به صندلي و به تيرهايي كه از پشت صندلي بيرون زده بودند.
گرن گفت: «آخ!» و كاتالينا طوري نگاهش كرد كه انگار دردش بيخود است كه انگار خودش هم آدم بيخودي است. بعد، گفت: «احتمالا ديگه تا حالا بايد فهميده باشي كه كار ما اينه كه اين ستون‌ها رو روي اصول بچينيم تا هيچ‌ جاي ديگه تونل‌ها پايين نريزن. نگاه كن!»
و يك تير از ميان توده تيرها درآورد و فشارش داد و كشيدش و ميزانش كرد تا اينكه بالا و پايينش صاف مثل ستوني قرار گرفت تا سقف بالاسرشان را نگه دارد.
گرن پرسيد: «حالا اين كار واقعا تاثير داره؟» به نظر نمي‌رسيد اين تير آن‌قدر محكم و مقاوم باشد كه بتواند وزن چند هزار كيلويي فشاري را كه از بالا وارد مي‌شود را تحمل كند.
كاتالينا گفت: «اگر تاثير نداشت، پس ما اينجا چي‌كار مي‌كرديم؟»
و لوله بلند ديگري را از ميان انبوه تيرها درآورد و در تونل به راه افتاد و پرسيد: «مي‌خواي تمام مدت من رو تماشا كني يا مي‌خواي كمك كني؟»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها