تكميل يك انديشه همايوني
پيمان طالبي
روز گذشته ناصر تكميل همايون، جامعهشناس، تاريخدان و ايرانشناس فرزانه در 86 سالگي از دنيا رفت. تكميل همايون استادي بود نامدار و نامآشنا از ديار كهنسال و فرهنگپرور قزوين كه در تهران پرورش يافت، در سال 1351 مدرك دكتري تاريخ و در سال 1356 مدرك دكتري جامعهشناسي خود را از فرانسه اخذ كرد و از سال 1364 به عنوان عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي مشغول به فعاليت شد كه اين همكاري تا سال 1385 و بازنشستگي در جايگاه استادي ادامه داشت. روحي كه تا پايان عمر در كالبد ناصر تكميل همايون جريان داشت و او در هواي آن زيست، ايراندوستي و دغدغه وطن بود. با يك نگاه گذرا به كتابها و مقالات استاد نيز ميتوان به سادگي اين نكته را دريافت كه تكميل همايون در تمام عمر به چيزي جز اعتلاي وطن نينديشيده است. تاليف كتابهايي با موضوعاتي چون خليج فارس، تاريخ ايران و تهران، انقلاب مشروطيت، دكتر محمد مصدق و ... شاهدي بر اين مدعاست. اما از اين افزونتر خاطراتي نيز از اين استاد يگانه در حافظههاست كه نشان ميدهد رسالت تكميل همايون در علاقه و پاسداشت كشورش، تنها به تحقيقات علمي خلاصه نميشده است. از جمله اينها، ماجراي دعوتي است كه تكميل همايون در سال 1357 رد كرد و بعدها از آن سخن به ميان آورد. زندهياد استاد ايرج افشار، زماني كنگرهاي به نام «كنگره ايرانشناسي» به راه انداخت كه قرار بود هر سال در يكي از دانشگاههاي كشور برگزار شود و نخستين دوره آن نيز در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران داير شد. در سال 1357 مقرر شده بود كه كنگره در دانشگاه اروميه برگزار شود و ناصر تكميل همايون نيز يكي از اساتيدي بود كه براي حضور و ايراد سخنراني به كنگره دعوت شده بودند، اما آن سال تكميل همايون از رفتن به كنگره خودداري كرد. هنگامي كه برگزاركنندگان با جاي خالي تكميل همايون در اروميه مواجه ميشوند، از مرحوم دكتر علياصغر مهدوي ميخواهند كه با تكميل همايون تماس گرفته و علت غيبت او را جويا شود. مهدوي در تماس با تكميل همايون از او ميپرسد كه چرا به كنگره ايرانشناسي نرفته است. تكميل همايون كه آن زمان يك جوان 42 ساله بود، در پاسخ مهدوي گفته بود: «آقاي مهدوي! ايرانشناسي امروز در خيابانهاي تهران است! اين جوانان و كارگراني كه به خيابانها آمدهاند، ايرانشناسي حقيقي را امروز معنا كردهاند.» در تاريخچه كنگره آمده كه آن سال اساتيد و مدعوين، كنگره را نيمهكاره گذاشتند و بعد از مدتي به شهرهاي خود بازگشتند.