• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5512 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۳۰ خرداد

چرا شريعتي ستودني است؟

سيدجواد حسيني

دكتر شريعتي در اوج ظهورش در سال‌هاي نيمه اول دهه پنجاه ‌و پس از پيروزي انقلاب و دوره‌هاي مختلف آن تا به امروز آماج تهمت‌ها و نقدهاي بسيار متنوع و متكثري بوده و هست اما گفتمان شريعتي در كنار ناقدين، حاملين و ناقلين و قايلين بي‌شماري را هم جذب كرده و با خود همراه ساخته است. در اين گفتار جداي از نگاه محتوايي مي‌خواهم خوانشي از شريعتي را روايت كنم كه سويه‌هاي پنجگانه از شريعتي روايت مي‌كند كه او را شايسته ستايش مي‌شمارد.
اول اينكه شريعتي در زمان ‌و زمان‌هاي دوران بلوغ و انديشيدگي خود را به ظهور رساند كه غالب جامعه‌شناسان به قول سي رايت ميلز و اصحاب مكتب فرانكفورت ظهورشان در عرصه جامعه يا نمايشي يا ابزاري بود تا يا توجيه‌گر وضع موجود باشند يا از اندوخته‌هاي علمي‌شان براي امرار معاش يا موقعيت طبقاتي و تحرك اجتماعي سود ببرند اما شريعتي با همه مزايايي كه فارغ‌التحصيلي از دانشگاه سوربون فرانسه برايش به همراه آورده بود در كسوت جامعه‌شناسي متعهد و دردمند ظهور يافت و به قول لودويك انديشه‌هايش را در نبردي نفسگير با ساختارهاي عيني به ميدان فرستاد و البته اين نبرد هزينه‌هاي بسيار و انسدادهاي بي‌شمار براي او به ارمغان آورد اما او با انگيزه‌اي ستودني و به قول خودش با دو بال نداشتن و نخواستن مسيرش را با همه محدوديت‌ها و ممنوعيت‌ها استمرار بخشيد و آزادگي و رهايي را بر اسارت و بندگي حتي به قيمت از دست دادن جانش برگزيد.
دوم جامعه‌شناسي در آن دوران و نيز دوران پس از انقلاب و هم‌اكنون دچار نوعي مساله‌گريزي است. نه اينكه جامعه‌شناسان موضوعات و چالش‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي را طرح نمي‌كنند بلكه بسيار هم در اين خصوص مي‌نويسند، مي‌گويند و مطالعه و پژوهش مي‌كنند اما درعين حال به قول دكتر نعمت‌الله فاضلي مساله گريزند. مساله گريزي به اين معني كه طرح‌واره‌ها و پيكر‌بندي مناسبي از مسائل اجتماعي كه مبتني بر شواهد متقن ‌و تبديل آن از صورت‌هاي عيني جامعه به پندارهاي ذهني عموم مردم، جامعه‌پذير كردن جامعه نسبت به آن و ايجاد حساسيت عمومي و تدوين راهكارهاي نظري مناسب كه متضمن خروج از وضعيت نامطلوب مساله به وضعيت مطلوب باشد يا ارايه نمي‌دهند يا به ندرت به چنين كاري همت مي‌گمارند در عوض يا غرق تئوري‌هاي صرف علمي دانشگاهند و بي‌خبر از جامعه و با به شكل پوپوليستي بدون پشتوانه‌هاي نظري روايتي ژورناليستي از جامعه ارايه مي‌كنند اما قصه دكتر شريعتي كاملا برعكس است. او به عنوان جامعه‌شناس ديني و تمدني مساله اصلي جامعه خود را ناكاركردي‌هاي نهاد دين روايت مي‌كند و هم ساختارهاي نهادي و هم عاملين و كنشگراني را كه در اين راستا موثر و مقصرند به دم تيغ تيز نقد مي‌سپارد و به زيبايي بيان و روشمندي عالمانه نهاد دين را آسيب‌شناسي نموده و راهكارهاي كاركردي شدن آنها را روايت مي‌كند و مهم‌تر از همه آن را به جامعه مي‌برد و تبديل به مساله اجتماعي مردم مي‌كند كاري كه جان مشونيس شرط اصلي مساله شدن موضوعات اجتماعي مي‌داند و اغراق نيست اگر بگوييم در بين انديشمندان دوران شريعتي و پس از او تاكنون از اين جهت مانندي نيافته است.
سومين نكته مميزه شريعتي اما داستان تاثير‌گذاري بر نگرش و پارادايم‌هاي فكري جوانان بود. در دهه چهل و نيمه اول دهه پنجاه به دليل رشد جريانات مدرنيسم ودر ايران پديده نوسازي و اقبال نسبت به غرب نوعي گرايشات غير ديني و دور شدن از مناسك و مراسم ديني را در نسل جوان و دانشگاهيان مشاهده مي‌كنيم. مشاهدات عيني آن زمان اين خوانش از دين كه گرايشات ديني متعصبانه و متحجرانه است را روايت مي‌كرد به گونه‌اي كه حتي دانشجوياني كه تقيد به اعمال ديني چون نماز داشتند سعي مي‌كردند به ‌دور از چشم ديگران اعمال ديني‌شان را به انجام رسانند. ظهور دكتر شريعتي در سال‌هاي پنجاه به بعد و ترويج انديشه‌هاي ديني در راستاي كاركردي كردن نهاد دين با خوانشي دردمندانه درعين حال اديبانه و متناسب با زيان نسل پارادايمي معكوس را سبب شد. ديگر دينداري جوانان نه تنها برچسب تحجر و تعصب را روايت نمي‌كرد بلكه بر عكس نشاني از تمدن و آگاهي و‌ خروج از بيگانگي و اليناسيون تلقي مي‌شد.
چهارمين نكته‌اي كه در خصوص شريعتي بايد موردتاكيد قرار گيرد به درك درست از موقعيت رشته‌اي و علمي او مربوط است؛ موضوعي كه در جامعه‌شناسي علم مورد مطالعه قرار مي‌گيرد. بسياري از منتقدين شريعتي ابتدا او را در جايگاه يك عالم ديني قرار مي‌دهند و سپس انتظار خوانش‌هاي گزاره‌هاي درون ديني از او دارند؛ كاري كه در حوزه فقه، عرفان، كلام يا فلسفه اسلامي از سوي انديشمنداني چون مطهري، علامه طباطبايي و جعفري مورد توجه بود حال آنكه نه خود شريعتي چنين ادعايي دارد و نه اصولا شريعتي در جايگاه يك فقيه يا فيلسوف اسلامي است بلكه بايد شريعتي را در جايگاه جامعه‌شناس ديني نشاند و آنگاه او را به نقد نشست جامعه‌شناس ديني كه نگاهي برون‌ديني به نهاد دين دارد و كاركردهاي نهاد دين را به خوبي تحليل مي‌كند و پس از آن كژكاردي‌هاي نهاد دين را آسيب‌شناسي كرده و به درستي تحليل و تفسير مي‌نمايد و از اين جهت هم شريعتي كاري بي‌مانند ارايه مي‌نمايد. 
پنجمين نكته اينكه در زمانه او كه ايدئولوژي‌هاي چپ ماركسيستي غالب تفكرات انديشمندان و جوانان را شكل مي‌داد، شريعتي با درك چنين خطري آسيب‌شناسي نهاد دين اسلام و تشيع را وجه همت خويش مي‌سازد تا از غلتيدن جوانان به آن وادي جلوگيري كند و از اين جهت هم شريعتي كار بي‌بديلي را به يادگار گذاشته است. لذا گرچه شريعتي مانند هر انديشمند ديگري بايد نقد شود اما به اين پنج دليل در تاريخ ماندگار است و انديشه، انگيزه و عملش ستودني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون