ميزگردي در حاشيه فستيوال ملي طراحي سنگ ايران
ارزش هنر در خلاقيت و طراحي است، نه متريال
پرويز براتي
«بيا ز سنگ بپرسيم» عنوان نمايشگاهي از آثار برگزيدگان فستيوال ملي طراحي سنگ ايران است كه از جمعه ۲۶ خرداد تا 7 تير در نگارخانه سهراب در معرض ديدِ علاقهمندان طراحي سنگ و عموم هنردوستان قرار گرفته. نمايشگاهي شامل 20 اثرِ ساختهشده با سنگ كه سال ۱۴۰۰ در فستيوال ملي طراحي سنگ ايران برگزيده شدند. حالا اين آثار با حمايت نگارخانه سهراب به نمايش در آمده. متن پيش رو، چكيده ميزگردي است كه با حضور دكتر حسين دنياگردِ راد و پروفسور محمديوسف نيلي، دو عضو شوراي سياستگذاري و انتخاب آثارِ فستيوال و شاهين تركمن، مدير نگارخانه سهراب در محل اين نگارخانه انجام شد. دكتر دنياگرد راد، معمار و دكتراي معماري از دانشگاه فلورانس در سال 1984 است. پروفسور نيلي عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي و از پيشكسوتان طراحي صنعتي و معماري در ايران است كه در دهه 70 ميلادي رشته معماري و هنر و نيز دوره عالي طراحي صنعتي را در دانشگاه فلورانس به پايان برده و مدتها در اين شهر زندگي و تدريس كرده است. تركمن نيز ناشر، مترجم، ايدهپرداز و كيوريتور است. اين ميزگرد در روز باراني 18 خردادِ تهران انجام شد؛ همان ساعاتي كه در باب يك ماده طبيعي صحبت ميكرديم و آسمان و زمين هم همراهي كرد.
در ابتدا مايلم در باب چگونگي شكلگيري اين رويداد و تركيب هيات انتخاب و داوري آن بگوييد...
حسين دنياگرد راد: اين فستيوال با شعار ايده، طراحي و اجرا شكل گرفت و ما سعي كرديم تمام جواناني را كه صاحب تفكر و ايده و طراحي هستند، در كنار استادان و متخصصان حوزه طراحي و سنگ و اجرا، دور هم جمع كنيم. در واقع خيالها را كشانديم به سمت سنگهاي مورد نظرشان. توضيحات را به آنها داديم، متريال را برايشان تهيه كرديم و زيرنظر استادكارهاي بسيار ماهر كه سالهاست با من كار ميكنند با نظارت خودشان طرحهايشان را بسامان رساندند. اين تخصص و هنر ماست كه زبان سنگ را درك كنيم و بشناسيم و بخشي از معضل ما در توليد و فرآوري سنگ در ايران بيتوجهي به همين مسائل است. به تعبير شاعر؛
رنج گل بلبل كشيد و برگ گل را باد برد/بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد
محمديوسف نيلي: در اين فستيوال 632 طرح شركت كردند كه از ميان آنها ۱۵۰ طرح انتخاب و ۹۰ طرح وارد مسابقه شد. اين مسابقه يك هيات داوري داشت شامل بهروز دارش (مجسمهساز)، هوشنگ مهراردلان (معمار)، غلامحسين نامي (نقاش)، كارلو واننيكولا (طراح) و خوزه كارلوس پالاسيوس (طراح). اعضاي شوراي سياستگذاري و انتخاب آثار را هم، فرهاد آذرمي، حسين دنياگرد راد، حسين موسوي، مهدي فلاح و بنده تشكيل داديم. تعدادي از داوران به صورت حضوري همكاري كردند و آنهايي كه در ايران حضور نداشتند، آثار را برايشان ارسال كرديم و نظرشان را اعلام كردند. مسيري كه طي شده به اين شكل است كه يك تيم دو سال كمك كردند و نهايتا ۲۰ طرح انتخاب شد. من در انتخاب اوليه آثار همكاري داشتم و ما آن انتخاب اوليه را در يك جمع پنج نفره حضوري انجام داديم.
دنياگرد راد: پس از آنكه طرحهاي اوليه انتخاب شد، از منتخبان تقاضا كرديم كه تمام طرحها روايت داشته باشد؛ چون طرحِ فاقد قصه براي يك متريالي كه از طريق كائنات به ما رسيده است برايمان موضوعيتي نداشت. مساله دوم اينكه محدوديتي برايشان نگذاشتيم، يعني ژانري تعريف نكرديم. پس، هم از آرت دكو اثر به دستمان رسيد، هم طرح هنري و تمامي ژانرهايي كه ميشد با سنگ فعاليتي داشت. مهمتر از اين، ما پيشينهاي براي شركتكنندگان در فستيوال تعريف نكرديم كه حتما معمار يا طراح يا مجسمهساز باشند. كافي بود آشنا باشند با اين قضايا. اتفاقي كه افتاد چه بود؟ افرادي كه شركت كردند هر كدامشان در يكي از اين مقولهها رشد كرده بودند ولي بقيه ناآشنا بودند يا حداقل نوعي حركت كرده بودند كه با نگاه ما سنخيت نداشتند. شركتكنندهاي كه روايتپردازي ميكرد و ايده خوبي داشت، در طراحي ضعيف عمل كرده بود و شركتكنندهاي كه طراحياش قوي بود، شايد در اجرا، متريال را نميشناخت. قرار نبود كه ما يك قطعهاي را بسازيم كه اگر از برنز يا پلاستيك يا ماده ديگري باشد، همين حرف را بزند. تنها اگر با سنگ جواب ميداد اين قطعه اجازه ساخت مييافت. داوران همگي با ما همفكر بودند. به واسطه اينكه نگاه ما بيشتر به سمت معماري، طراحي و طراحي صنعتي و ساخت اين آثار بود؛ داوران را از ژانرهاي مختلف و هنرمندان حوزههاي گوناگون انتخاب كرديم كه نگاه ما نه تاثيرگذار كه كمككننده باشد. اساتيد و داورها در اين پروژه بدون چشم داشت مالي ما را همراهي كردند. شاهين تركمن با فضاي ايده و طراحي و اجراي ما آشنا بود، بحثهايي كه ميكرديم ما را به اين نتيجه رساند كه اين آثار براي اولينبار در نگارخانه سهراب به نمايش گذارده شود. البته هيچ ارگان دولتي و فضاي دولتي كه ربط دارد به بازار، از اين فستيوال حمايتي نكرد و اين، سختترين كار ما بود. من اين جا بايد از حاميان معنويمان؛ سفارت ايتاليا، سفارت اسپانيا، سفارت ژاپن، سازمان يونسكو، دانشگاه فلورانس ايتاليا، دانشگاه شهيد بهشتي، دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه هنر سپاسگزاري كنم كه بودنشان در كنار ما باعث افتخار است. در كنار اين عزيزان در مرحله پاياني رقابت، جوايز توسط سفير اسپانيا، رايزن اقتصادي و فرهنگي سفارت ايتاليا، سفير ژاپن و تعدادي از اساتيد و دوستان دانشگاهي اهدا شد. دومين دوره فستيوال نيز در راه است و تعدادي از آثار ساخته شده در دور اول
و دور دوم، در نمايشگاه «مرمومكينه» (Marmomacchine) وروناي ايتاليا كه يكي از بزرگترين و قديميترين رخدادهاي نمايشگاهي سنگ در جهان است و هر سال اواخر سپتامبر برگزار ميشود، در سال 2024 به نمايش جهاني گذاشته خواهد شد. در اين نمايشگاه كه ورودي آن براي طراحان و هنرمندان بسيار دشوار و يك افتخار بزرگ محسوب ميشود، معماران بزرگي چون ريكاردو بلومر، زاها حديد، پاتريسيا اوركيولا، توماس سندل، فيليپ نيگرو، مانوئل آيرس متيوس و بسياري از اساتيد امروز طراحي جهان خاطرهسازي كردهاند.
نيلي: نطفه اصلي اين فستيوال، سال 1396 در نمايشگاه بينالمللي سنگ شكل گرفت. در آنجا حركتي آغاز و سخنرانيها و ورك شاپهايي برگزار شد و گفتوگوهاي خوبي درباره ماده سنگ صورت گرفت. سفير ايتاليا و دستاندركاران سنگ آمدند و از نزديك با اصحاب سنگ ارتباط برقرار كرديم. داستان فستيوال در واقع فكري بود كه آنجا نطفهاش شكل گرفت و بارور شد؛ در حالي كه هيچ يك از ما تجربه برگزاري فستيوال را نداشتيم. دكتر دنياگرد همت كرد و هر كدام از ما كمك كرديم و تا آنجا كه ميتوانستيم،در به راه افتادن اين رويداد ياري رسانديم. طبيعي است كه گه گاه با خيلي قضايا شاخ به شاخ ميشديم و در مواردي مواضعي وجود داشت كه نميتوانستيم از آن عدول كنيم. اما، اتفاق مهمي كه افتاد اين بودكه ما خودمان را محك زديم. جلب نظر داوران اصلا به اين سادگي نبود. به اين دليل كه شما ميخواهيد چند نفر را از يك بستر فرهنگي متفاوت متقاعد كنيد، و حتي نه متقاعد بلكه از آنها ميخواهيد درخصوص چيزي كه براي ما اهميت دارد ورود كنند. اينها مقدار زيادياش براساس اعتبار شخصي بود. به اعتقاد من، پيشران قطار فستيوال، رابطه انساني بود.
فضاي مجسمهسازي امروز ايران كمتر متكي به سنگ است. ميتوان گفت لااقل در آن بخشي كه به بازار هنر ربط دارد؛ بيشتر ساختههاي فايبرگلاس و ساختههاي مثلا برنزي رواج دارد. سنگ خيلي متريال تجاري نيست. اين يك چالش نبود در روند كار؟
دنياگرد راد: نه، من باور دارم كه براي هنرمند، سنگ متريال سختي است؛ چون بخشي از هنر را، خود ماده تعريف كرده است. اتفاقي كه در صنعت مجسمهسازي سنگ و هنر مجسمهسازي سنگ افتاده و ما دوست داريم به هم بزنيم، اين است كه ارزش افزوده هنر مثل بقيه هنرها بايد در خلاقيت و نگاه طراح باشد نه در متريال. اين موضوع بسيار مهمي است. ما در سنگكاري و هنر سنگ، خيلي كارها ميتوانيم بكنيم. افرادي را ميشناسم كه ميگويند ما شش ماه شب و روز اين سنگ را تيشه زديم. ما فرهاد خيلي زياد داريم، طراح خيلي كم.
تعمد داشتيد كه هيات داوران، صرفا مجسمهساز نباشند؟
دنياگرد راد: صددرصد! ما وقتي در تركيب داوران اسطورهشان استاد دارش را داشتيم؛ طبيعتا نظرات ايشان برايمان خيلي ارزشمند بود؛ اما نميخواستيم تنها يك نگاه، حكمفرما باشد. يك چيزي را من فراموش كردم بگويم. ما جوايز را به ايده، طرح و اجرا داديم؛ جوايز را به قطعه نداديم، به حال داديم. طرح نفر اولمان خانم فرزانه وزيري تبار كه با چيدمان «كوچك مقياسها» رتبه نخست را كسب كرد، چينشي از بازي هفتسنگ با تعدادي كاغذ رنگي است كه لابهلاي اينها گذاشته ميشد. شما روي اين كاغذها هر پيامي ميتوانيد بنويسيد و اين ارتباط بين انسان و طبيعت را روايت ميكند.
در نمايشگاه، در كنار 20 اثر برگزيده فستيوال، يك چيدمان تعاملي هم جلبتوجه ميكرد. ماجراي اين چيدمان چه بود؟
تركمن: ما با اضافه كردن اين بخش به نمايشگاه، درنظر داشتيم نقش مخاطب، هنرمند، اثر هنري و محيط را آشناييزدايي و اين مساله را خاطرنشان كنيم كه معنا يافتنِ اثر هنري در گرو مشاركت مخاطب است. چيدمان «بيا ز سنگ بپرسيم»
ده گوي سنگي از جنس آلاباستر است كه يكي از اين گويها صيقل داده شده و مابقي، مات هستند. ابعاد گويها به گونهاي چيدمان شده كه بتوان آنها را با دست برداشت يا با پا تكان داد. اين چيدمان به خوبي نشان ميدهد هنرمند، تمامكننده اثر نيست و شكلگيري كامل اثر هنري، نيازمند كار و كنش بازديدكنندگاني است كه فعاليتهاي تعاملي آنان به تولد يك رويداد/ اثر هنري منجر ميشود.
نيلي: نكته مهم در باب فستيوال اين است كه خيلي از شركتكنندگان راه خودشان را پيدا كردند. من
به شخصه چيزهاي زيادي آموختم؛ اينكه با نسل جوان چگونه رفتار كنيم؟ چگونه اينها را كه خيليهايشان ادعا دارند، كنار هم بنشانيم؟ چگونه اينها با هم رفيق بشوند؟ اينها از نظر من بخش نشناخته فستيوال بود. خيلي خوشحالم كه داستان فستيوال همانجا كه جايزه داديم به پايان نرسيد. من در اين فستيوال ميخواستم بفهمم مختصات جوانان نسبت به هنر و ديزاين كجاست و به اين رسيدم. فهميدم با اينها بايد چطور رفتار كرد؟ اگر ادعا داري كه ميتواني اينها را راهنمايي كني بايد بلد باشي. اينها دو داستان كاملا متفاوت است. داستان، شكافتن ذات اين حركتِ گاه ناهماهنگ و گاه با يك آهنگ ديگر است كه با آن زندگي كرديم و مثل هر چيز ديگر، خوشيهاي زيادي داشته و نقاط تاريك هم داشت. اگر لكه تيرهاي نداشت خوشيها ديده نميشد. منتها مساله مهم، خسته نشدن است. خرسندم جمعي دور هم جمع شدند و كمرِ همت بستند و سرمايه و اعتبار گذاشتند و اين اتفاق افتاد. همين بچهها كه روي صندليهاي آتليه مجسمهسازي و نقاشي بند نميشوند و از آن گريزانند، وقتي از درِ فستيوال داخل آمدند ديگر بيرون نميرفتند! يعني شما بستري را فراهم ميكنيد كه ميبينيد ميتوانيد اتفاقي ديگر را رقم بزنيد.
تركمن: آنچه در اين فستيوال اتفاق افتاده، تا حالا سابقه نداشت يا دستكم من از آن اطلاعي ندارم. قاعدتا ذات يك فستيوال آن است كه در آن رقابتي شكل ميگيرد و شركتكننده دارد. وابسته به اين است كه يك عده كمكت كنند تا اجرايش كني. در حقيقت يك ورودي دارد و يك خروجي. به يك مدرسه يا يك آكادمي ميماند. در فستيوال سنگ، يك تعداد افراد حرفهاي و دانشگاهي با گرايشهاي مختلف از معمار و طراح صنعتي گرفته تا هنرشناس و هنرمند، آمدند اين كارها را مديريت كردند و آموزش دادند و تربيت كردند و اين تربيت هم، تربيت ساخت مجسمه نبود، تربيت رفتار گروهي بود؛ تربيت نگاه و مديوم بود. اما خروجي مهمتر اين فستيوال، آن بود كه در پايان كار، آدمها تغيير كردند و از آن مثل يك مدرسه و آتليه، بيرون آمدند. اگر بخواهيم از زاويهاي ديگر به اين رويداد هنري نگاه كنيم، اين نمايشگاه چند وجه دارد؛ يكي اينكه يادآوري كنيم كار را خود ما بايد بكنيم و كسي قرار نيست برايمان كاري بكند. آستينهايشان را بالا زدند و بدون آنكه منافعي داشته باشند، آمدند و يك چنين چرخهاي ايجاد كردند. من اسمش را ميگذارم آكادمي، نه فستيوال. به دستاندركاران اين رقابت گفتم كاري كه شما كرديد، يك آكادمي است، آكادمي تخصصي و حرفهاي كه آرت را با سنگ آشتي ميدهد و از درونش يك تعداد آدم بيرون ميآيد و شايد در دورههاي بعد، اين آكادمي بتواند تداوم داشته باشد. اين چرخه به نظرم خيلي ارزشمند است و من احترام ميگذارم به آن.
دنياگرد راد: نه، من باور دارم كه براي هنرمند سنگ متريال سختي است؛ چون بخشي از هنر را، خود ماده تعريف كرده است. اتفاقي كه در صنعت مجسمهسازي سنگ و هنر مجسمهسازي سنگ افتاده و ما دوست داريم به هم بزنيم، اين است كه ارزش افزوده هنر مثل بقيه هنرها بايد در خلاقيت و نگاه طراح باشد نه در متريال.
محمديوسف نيلي: خيلي از شركتكنندگان در فستيوال راه خودشان را پيدا كردند. به شخصه چيزهاي زيادي آموختم؛ اينكه با نسل جوان چگونه رفتار كنيم؟ چگونه اينها را كه خيليهايشان ادعا دارند، كنار هم بنشانيم؟ چگونه اينها باهم رفيق بشوند؟ اينها از نظر من بخش نشناخته فستيوال بود. خوشحالم كه داستان فستيوال همانجا كه جايزه داديم به پايان نرسيد.
شاهين تركمن: در فستيوال سنگ، يك تعداد افراد حرفهاي و دانشگاهي با گرايشهاي مختلف آمدند اين كارها را مديريت كردند و آموزش دادند و تربيت كردند و اين تربيت هم، تربيت ساخت مجسمه نبود، تربيت رفتار گروهي بود؛ تربيت نگاه و مديوم بود. در پايان كار، آدمها تغيير كردند و از آن مثل يك مدرسه و آتليه بيرون آمدند.