وتوي صلح از متن دموكراسي!
جعفر گلابي
هرچند آبرويي كه اين روزها دولتهاي غربي از دموكراسي ميبرند ذرهاي امتياز به حكومتهاي ديكتاتوري اضافه نميكند ولي بايد اذعان كرد كه با روند موجود دموكراسي دوباره با سوالهاي جدي روبرو ميشود. اگر دموكراسي را اينگونه تعريف كنيم كه براي مردم كشورها خوب است ولي هيچ تعهدي به مردمان ديگر ندارد البته چندان گزاره درستي نيست ولي بازهم اين سوال را ايجاد ميكند كه آيا دموكراسي نوعي حكومت براي قدرت بيشتر و باثبات براي غلبه بر ديگر كشورهاست؟ در اين صورت اگر ديكتاتوري پيدا شود كه براي مردمش رفاه نسبي ايجاد كند و مزاحم هيچ كشوري نشود آيا دموكراسي بر ديكتاتوري فضيلت دارد؟ مثال نقد و روشنش در زمانه ما مقايسه دولتهاي امريكا و چين است. امريكايي كه طي 3قرن عمرش فقط 16 سال را بدون جنگ سپري كرده و از دولتهاي كاملا مستبد همراه خود حمايت كرده است و چين كه كمترين جنگهاي ابتدايي را در كارنامه خود دارد و حمايت از دولتهاي ديگر بيشتر ايدئولوژيك بوده و تابعي از منافع اقتصادي نبوده است. بر اين اساس با قدري تسامح شايد بتوان گفت كه رفاه موجود در امريكا براي مردمش بيش از آنكه از دموكراسي سرچشمه بگيرد از استعمار و غارت منافع ديگر كشورها با ابزار نظامي و اقتصادي بوده است، لذا وزنه دموكراسي امريكا در اين ميان چندان سنگين نميشود. دموكراسي كه باهمه نواقصش همچنان بر انواع ديگر روشهاي حكومتي رجحان دارد همواره يك عيب بزرگ را با خود همراه ميكند كه گناه سياستمداران به پاي رايدهندگان هم نوشته ميشود. همين ديروز بود كه يكي از سياستمداران امريكايي از هيات حاكمه مستقر در واشگتن پرسيد: كشتههاي غزه چقدر بايد از 17 هزار نفر كه 70 درصد آنها زن و كودك هستند بگذرد تا به توقف جنگ رضايت دهيد!؟ امريكا نه تنها به حمايت همهجانبه از اسراييل پرداخته و سيل كمكهايش را به سوي اين كشور سرازير كرده است بلكه مدرنترين ناوهايش را به مديترانه آورده تا كسي مزاحم نسلكشي آقاي نتانياهو نشود.
مهمتر از همه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل براي آتش بس درغزه را وتو كرد تا پرسشهای اخلاقي پيرامون دموكراسي را لبريز كند. فقط با يك راي مجوز كشتار هزاران نفر صادر شد و ظاهرا از هيچكس كاري بر نميآيد!
تاكنون هزاران كتاب و هزاران مقاله و سخنراني خصوصا توسط دانشمندان و فيلسوفان بزرگ در ضرورت و امتيازات دموكراسي منتشر شده است و گويي اين معنا در عالم گفتار به اثبات رسيده است ولي ميلياردها مردمي كه اهل مطالعه نيستند و بيشتر به عينيات خود تكيه ميكنند، چگونه ميتوانند به مناسباتي دلخوش كنند كه در آن سلاخي كودكان با پشتيباني دموكراسي با خونسردي پذيرفته ميشود و همه اميدها براي زندگي فاقد تبعيض و ستم از بين ميرود!؟ با وتوي امريكا كه رنگ سرخ داشت افزون بر جان دادن به اشكال مختلف خشونت، مظلومان جهان به فكر فرو ميروند كه جز تكيه قهرآميز به خويشتن، اعتماد به سازوكار جهاني ستم را قانوني و بيشتر ميكند. در اين ميان تبهكاران هم داراي فلسفه ميشوند؛ درجهاني كه همه جا سنگها را ميبندند و سگها را رها ميكنند هرج و مرج توجيهپذير مينمايد. نجاتبخشي و رفع اشغالگري و رسيدن به آزادي و عصيان عليه نظامهاي ظالمانه داعيه مبارزان ميشود و امثال داعش هم كه كوچكترين آرمان انساني ندارند در فقدان حداقلي از نظم و اخلاق و عدالت و منطق جهاني رشد ميكنند و ابزار سياستمداران زيرك ميشوند. وتوي امريكا در نفي توقف كشتار زنان و كودكان غزه با همه وتوهاي ديگر فرق ميكند و اولين تركشش نصيب صلح و اميد ميشود. چنين وتويي از متن دموكراسي امريكايي بيرون آمده است و بزرگترين دانشمندان هم نميتوانند اين واقعيت را ناديده بگيرند يا توجيهش كنند. جولان نتانياهو بالارفتن هيتلر از نردبان دموكراسي را تداعي و حمايت امريكا اميدها به صلح را درو ميكند و انسان همچنان سرگشته ميماند.