خشونت وتنبيه به عنوان كژ كاركردي مدرسه
سيدجواد حسيني
اخيرا تنبيه و ضرب و شتم فيزيكي دانشآموزي در منطقه پنج تهران در مدرسه شاهد در شبكههاي اجتماعي و رسانهها انتشاريافت و بازخوردهاي متعددي را به دنبال داشت لذا لازم دانستم در خصوص تنبيه دانشآموزان به عنوان يك كژكاركردي مدرسه توضيحاتي را ارايه كنم.
مدارس در جوامع گذشته داراي كاركردهاي تنبيهي آن هم از نوع فيزيكي آن بودهاند زيرا فلسفه مدرسه به قول اميل دوركيم در جامعه مكانيكي افزايش تشابهات در جامعه بود؛ دليل مهم موضوع هم اين بود كه نظم و ثبات جامعه مبتني بر افزايش تشابهات و فرمال كردن جامعه بود. در جامعه سنتي همه بايد يكجور فكر ميكردند، يكجور كار و يكسان عمل ميكردند. در اين جامعه نوآوري و تفاوتهاي فردي ناديده انگاشته ميشد و هرگونه تغيير و نوآوري نوعي هنجارشكني تلقي ميشد لذا در مدارس هم كه ماموريتشان آمادهسازي دانشآموزان براي ورود به چنين جامعهاي بود ميبايست تمام ظرفيت معلم و جامعه را در اختيار ميگرفتند تا استانداردهاي يكساني در مدرسه اعمال كنند و مدرسه به مثابه كارخانه توليدات يكسان و مشابهي را عرضه ميكرد و براي تحقق اهداف چنين مدرسهاي با چنين كاركردهايي دانشآموزان خاطي را بايد تنبيه ميكرد و نسبت به ايشان خشونت ميورزيد تا مدرسه و معلم قادر باشد كاركردهاي فرمال و يكسانساز و كارخانهاي دانشآموزان را براي ورود به جامعه مكانيكي كه اساس نظم و سامانش بر يكسانسازي و تشابهمحوري بود، محقق سازد.
اما داستان در جامعه جديد روندي متفاوت به خود گرفته است. جامعه جديد كه بر اساس مدل دوركيمي آن را جامعه ارگانيكي ناميدهاند جامعهاي است كه اساس نظم و توسعه در آن نه بر مبناي افزايش تشابهات كه بر محور توسعه تمايزات بنا نهاده شده ديگر جامعهاي رشد يافته قلمداد ميشود كه تخصصهاي مختلف داشته باشد، مشاغل متعدد خلق كند، به انديشهها و انگيزههاي متفاوت ميدان دهد، سبكها و روشهاي گوناگون زندگي را ارج نهاده و در چنين جامعهاي اما آموزش وپرورش و مدرسه ديگر كاركرد يكسان سازي و كارخانهاي را از دست ميدهد و بر عكس بايد قدرت درك و رشد تفاوتهاي فردي و آموزش فردي شده را در خود تقويت كند، استعدادهاي متفاوت دانشآموزان را شناسايي و به رسميت شناسند و در جهت شكوفايي آن كمر همت بندد. تحقق چنين آرمان مهمي مستلزم شرايط خاصي است كه اولويت يافتن تشويق و دوري از تنبيه يكي از مهمترين استلزامات آن است. در اينچنين مدرسهاي ديگر نه تنها از چوب فلك بلكه از اخم وتخم و ترشروييها نيز خبري نيست؛ محوريت كار معلم و مدرسه و رويكردهاي آموزشي بر تشويق و حمايت دانشآموزان بنا نهاده ميشود. در سالهاي دهه نود طرح شهاب (شناسايي و هدايت استعدادهاي برتر كه از سال چهارم ابتدايي اجرايي شد و قرار بر تداوم آن بود) با چنين هدفي بنيانگذاري شد گرچه شوربختانه تداوم نيافت. مبناي علمي تمركز بر تشويق و پرهيز از تنبيه بر نظريه دارايي مبنا بودن رويكرد نگاه به دانشآموز به جاي رويكرد نقصمحور قراردارد. در رويكرد دارايي محور اين اعتقاد وجود دارد كه هر انساني استعدادها و داراييهایي دارد كه نظام مدرسه تمام توش وتوان خود را بر رشد اين استعدادها و داراييها بايد متمركز سازد چون با تشويق و رشد اين داراييها، نقصها و كمبودها به حاشيه رانده ميشود حال آنكه در رويكرد نقص محور تمركز بر كمبودهاي و نقايص دانشآموزان مبناي عمل قرار ميگيرد و براي رفع آنها تنبيه هم جايز شمرده ميشود حال آنكه در نظامهاي نوين تعليم و تربيت چنين نگاهي منسوخ شده است. با تاكيد بر نگاه داراييمحور به دانشآموزان و تشويق براي رشد استعدادهاي همهجانبه آنها تلاشهاي مستمر صورت ميگيردو با چنين نگاهي دانشآموزان در مسير رشد و تعالي قرار ميگيرند.
نكته مهم اينكه مدرسه كيفي و استاندار، مدرسهاي است كه نظام تشويق و تنبيه آن مبتني بر اهداف تربيتي است؛ در اين نگاه حتي تشويق يك دانشآموز در كلاس نوعي تنبيه سايرين تفسير ميشود لذا گفته ميشود اگر معلمي دانشآموزي را تشويق كرد به ياد داشته باشد كه ديگر دانشآموزان را تنبيه ميكند بنابراين معلم بايد بينديشد كه اين تشويق و آن تنبيه اگر اثر تربيتي دارد آن رامعمول دارد در غير اينصورت حتي چنين تشويقي را هم اعمال نكند ازسوي ديگر براساس نظربه خودكامبخش معلم، نوع نگاه معلم به دانشآموزان خواسته يا ناخواسته در شخصيت آنها اثر ميگذارد و دانشآموز خود را براساس نگاه معلم تعريف و سپس كم كم محقق ميسازد نگاه حمايتي و تشويقي معلم دانشآموزان را در مسير رشد و بالندگي و نگاه تنبيهي ونقص محور معلم ومدرسه به دانشآموز ايشان رادر مسير ضعف و تنبلي و كج رفتاري تعريف و هدايت خواهد ساخت و قدرت خلاقيت و ظرفيتهاي مثبت را از دانشآموزان سلب خواهد كرد لذا اعمال هرگونه خشونت و تنبيه دانشآموزان با اهداف و كاركردهاي مدرسه و تعليم و تربيت ناهمخوان و جفاي به دانشآموز و جامعه تلقي ميشود. تنبيه و خشونت در مدرسه سه وجه دارد: اول تنبيه و خشونت فيزيكي كه كاملا مردود و زيانبار است و در نظامهاي تعليم و تربيت پيشرفته در نظر و عمل از مدرسه برچيده شده است. دوم تنبيه و خشونت نهادين كه مراد تعدي به حقوق دانشآموزان درقالبهاي مستند قانوني است.گفته ميشود يكي از حقوق مهم دانشآموزان حق كودكي كردن بازي و تفريحات و شادي و استراحت است. اگر حجم كتب درسي ساعات آموزشي و تكاليف ارايه شده در قوانين و مقررات آموزشي به گونهاي باشد كه اين موارد موجب آن شود كه كودكي كردن يا نوجواني كردن از دانشآموزان گرفته شود نوعي ظلم به آنهاست كه در قالب تنبيه و خشونت نهادين اعمال شده است و نظام آموزشي حق چنين ظلمي به دانشآموزان را ندارد.
سوم تنبيه و خشونت نمادين است اين نوع از تنبيه ناظر بر اعمال محتواها و فرآيندها و دانشهايي است كه به منظور بازتوليد وضع موجود ممكن است در نظام آموزشي رخنمون شود و موجب شود انسانيت دانشآموز را دچار ازخودبيگانگي كرده و مانع از رشد آگاهي راستين در دانشآموزان شود؛ دانش تربيتي مدرن اين نوع تنبيهات نمادين را هم بهشدت مورد نقد قرار داده و از بروز آن در نظامهاي تعليم و تربيت جلوگيري بهعمل ميآورد. سويه ديگري كه تنبيه به ويژه نوع بدني آنكه همراه با خشونت اعمال ميشود،آن است كه يكي از كاركردهاي مهم مدرسه كه دارا بودن روحيه نشاط و شادابي و سلامت رواني -اجتماعي است را با اختلال جدي مواجه ميسازد، اميد را از او ميستاند، خود باوري را ميكاهد، مشاركتجويي را به مقاومت و مفارقت مبدل ميسازد و اين موارد موجب كاهش عزت نفس ميشود، نتيجه فوري آن كاهش انگيزه براي يادگيري و مدفون شدن استعدادهاي دانشآموزان است. ماحصل كلام آنكه در نظامهاي تعليم وتربيت امروز مدارس تشويق را به جاي تنبيه، مهرباني را به جاي خشونت و دوستي را به جاي دشمني مينشانند و تنبيه و خشونت در همه ابعاد به ويژه وجه فيزيكي آن را يك كژكاري بزرگ براي مدرسه ميشمارند و آن را نهي و نفي ميكنند .