مينيما ليست همچون «اوزو»
محمد تقيزاده
«ويم وندرس» براي مخاطبان سينما نام شناخته شدهاي است، كارگرداني كه براي سينهفيلهاي ايراني با شاهكار تكرار نشدنياش «پاريس تگزاس» تداعي ميشود و فيلمهاي مهم و ماندگاري در كارنامه بلندبالاي او قابل تماشاست. وندرس از سال 1970 فيلم ساخته و بيش از 20 فيلم را كارگرداني كرده است، او همچنين از چهرههاي محبوب فستيوال كن محسوب ميشود كه فيلمهايش بهطور مكرر در اين فستيوال مورد تمجيد قرار گرفتند. «پرفكت ديز» كه در ايران با نام «روزهاي عالي» يا «روزهاي كامل» ترجمه شده، جديدترين اثر وندرس است كه در هفتاد و ششمين جشنواره فيلم كن نامزد نخل طلا شد و بازيگر نقش اول آن «كوجي ياكوشو»، جايزه بهترين بازيگر كن 2023 را تصاحب كرد. فيلم در جشنوارههاي مختلف اروپايي و امريكايي مستقل مورد تمجيد قرار گرفت، اما خبري از حضور و نامزدي در گلدن گلاب و احتمالا اسكار نيست. اصليترين نكته فيلم روزهاي عالي در مواجهه اول، نوع روايتپردازي متفاوت ويم وندرس است كه از فيلمنامه مشترك او و «تاكوما تاكازاكي» منشا گرفته شده است. فيلم روايت تختي را در پي ميگيرد و به هيچوجه از فراز و فرودهاي مرسوم، گرهافكني و گرهگشاييهاي رايج و هيجانات و احساساتگرايي متداول فيلمهاي اين سالهاي سينماي جهان خبري نيست به گونهاي كه حتي برخي مخاطبان عادي سينما به جهت نداشتن چنين الگوهاي مرسومي در فيلم جديد ويم وندرس، ممكن است دچار ملال و ناراحتي شوند! وندرس بهطور عمد براي به تصوير درآوردن يك زندگي روزمره كه عمدتا دچار ملال و روزمرگيهاي هميشگي بوده و هست، نوع روايتپردازي فيلم را به سمت نوعي مينيماليسم تصويري برده و با پرهيز از الگوهاي كلاسيك فيلمنامهنويسي قصد دارد تصويري از زندگي متفاوت در دنياي مدرن و تكنولوژيك امروز به تماشاگر ارايه دهد. متفاوت بودن نوع و نگاه زندگي در فيلم روزهاي عالي كه به نظر ميرسد روزهاي همه چيز تمام، ترجمه بهتري براي آن باشد، از اين جهت حايز اهميت است كه قرار است در طول فيلم با زندگي يك توالتشور ژاپني مواجه شويم كه ميانسال و تنهاست و در شهر مدرن و شلوغ توكيو هر روز به تميز كردن توالتهاي عمومي مشغول است. از همين كلمات و تعاريف دو خطي، ميتوان اينگونه تصور كرد كه با فيلمي محقرانه، كثيف، شلوغ، ترحمبرانگيز و پر از بدبختي و نكبت طرف باشيم كه گويا قرار است در حمايت از ظلم و تقابل با ظالم عمل كرده و عدالت و تضاد طبقاتي را نشانه رود. اين در حالي است كه رويكرد وندرس در تقابل با چنين الگوهاي مرسوم و از پيش تعيين شده سينمايي طراحي و ارايه ميشود و تمامي كليشههاي روايي اينگونه قصهها را در هم ميشكند. هيراياما نقش اول قصه كه عمده فيلم پيرامون او و زندگي شخصي و شغلياش ميگذرد، توالتشور بسيار با ديسيپلين، تميز، كتابخوان و اهل كتاب و موسيقي است كه قصه زندگياش از قاب دوربين ويم وندرس در مواجهه خودش با عالم طبيعت و زندگي روزمره و همچنين مراودات با دوستان و نزديكان تعريف و تصوير ميشود. در وهله اول زندگي هيراياما با جزييات رفتارها و اعمال او تبيين ميشود: هر روز سر ساعتي خاص از خواب بلند ميشود، مسواك ميزند، لباس ميپوشد، قهوه ميخرد و مينوشد و در اتومبيل كوچكش در طول مسير تا محل كار موسيقي گوش ميدهد. در محل كار بسيار با تعهد و وسواس به تميزكاري مشغول است، ظهر، غذاي ساده و اندكي ميخورد و بعدازظهر نيز براي استحمام به داخل شهر ميرود و كافهگردي مختصري هم دارد. شب هم با خواندن كتاب به خواب ميرود. اين سيكل برنامه روزانه هيراياماست كه در طول چند روز متداول توسط وندرس به تصوير در ميآيد. در وهله دوم، افراد و كاراكترهاي ديگر هستند كه آنها نيز در راستاي شخصيتپردازي هيراياما عمل كرده و علاوه بر اينكه كنشهاي مهمي نيز در داستان دارند، اما شخصيتپردازي مرد داستان را تكميل ميكند. «تاكاشي» پسرك سر به هوا و امروزي فيلم، همكار هيراياماست كه رفتار پدرانه او براي پسرك سربههوا، نشان از بزرگمنشي و مهرباني او دارد. تاكاشي اولين مانع براي چالش و اخلال در مسير زندگي و رفتار هيراياماست: از كم حرفي او ميگويد و دليل تنهايي و ازدواج نكردن او را ميپرسد. كاراكتر دوم اخلال، خواهرزاده هيراياماست كه از مادر سختگير و متمولش به دايياش پناه آورده، او نيز كه بيشتر همراهي و همفكري را با هيراياما دارد، قادر نيست تمام مدت پيش دايياش بماند و مادر مانع از حضور دايمي دختر پيش دايي ميشود. بعد از مواجهه خواهر هيراياما با او، جمله مهمي كه خواهر به او ميگويد و تاكيد دارد كه «هنوز توالت ميشورد»، اگرچه در مواجهه اوليه چيزي را آشكار نميكند، اما در ادامه باعث در هم شكستگي و ناراحتي هيراياما ميشود، اما او نيز مانع تداوم مسير اين شخصيت نميشود. زن كافهدار كه علاقهاي بين او و هيراياما وجود دارد يكي ديگر از موانع و محورهاي اختلال در زندگي او محسوب ميشود. اما حضور زن با مرد ديگر، بار ديگر دلشكستگي هيراياما را به همراه دارد، اما اينبار هم گويا او خود را ترميم ميكند تا اين موانع فيزيكي كه در محل كار و زندگي شخصي و عاطفي در مسير زندگي مرد ميانسال فيلم شدند، خللي بر مسير زندگي آرام و با پرنسيب هيراياما وارد نكنند. ويم وندرس در «زندگي همه چيز تمام»، در مسير فيلمسازاني همچون «آكي كوريسماكي» و «جيم جارموش» كه نوعي نگاه عارفانه به زندگي و سينما داشتند، زندگي مرد تنهايي را با جزييات و روايتي متفاوت به تصوير در ميآورد. نگاه ساده و مينيمال وندرس در اين فيلم در كنار حضور در كشور ژاپن و هم اسم بودن شخصيت اصلي فيلم «هيراياما» با يكي از شخصيتهاي فيلمهاي «اوزو»، بيش از هر چيز ابراز علاقه و اداي دين اين فيلمساز آلماني به همتاي ژاپنياش است كه به خوبي از نگاه ساده و ساختار نه چندان تو در توي فيلم قابل مشاهده و دريافت است. در پايان بايد به عدم حضور فيلم در مراسمي چون اسكار و گلدن گلاب گفت كه در ابتداي نوشته نيز به آن اشاره شد، حقي كه به واقع از اين فيلم در اين مراسم تضييع ميشود و بهطور قطع حايز دريافت جوايز مختلف در بخشهاي متعددي از جمله كارگرداني، فيلمنامه، بازيگر مرد، تدوين و ... است، اما به دلايل مشخص نميتواند در مراسم اسكار و سياستهاي اسكاري حضور پيدا كند. براي نمونه نگاه ضدسرمايهداري و ساده فيلم كه در راستاي زندگي بدون تجملات ترسيم شده در كنار شخصيت كمحرف، طبيعتگرا، بادانش و به نوعي منزوي فيلم روزهاي همه چيز تمام با سياستهاي نژادي و اقليتي اسكار سازگار نيست و از همين رو كمترين سهم و بيشترين تبعيض در فصل جوايز نصيب فيلم Perfect Days خواهد شد.