راهبرد منطقهاي ايران چين و روسيه در افغانستان
مهدي امير جعفري
تلاشها و ابتكارهاي بينالمللي و منطقهاي براي تعامل بهتر و بيشتر با طالبان در حال ورود به مرحلهاي جديد است. از يكسو، امريكا تلاش ميكند در قالب سازمان ملل متحد نقش خود در افغانستان را احيا كند و از سوي ديگر، ايران، چين و روسيه تلاش ميكنند موضوع افغانستان را در قالب ابتكارها و تماسهاي منطقهاي حل و فصل كنند. اين سه كشور براي پيشبرد رويكرد منطقهاي در قبال طالبان، پنج هدف و انگيزه مهم دارند:
1-مقابله با سياستهاي امريكا، به خصوص آنكه هر سه كشور نگراناند امريكا از افغانستان براي ناامنسازي آسياي غربي و مياني استفاده كند.
2- ممانعت از غلتيدن طالبان به دامن امريكا و متحد شدن اين دو با يكديگر، به ويژه كه هر سه كشور چشماندازي براي تغيير حكومت كنوني در افغانستان، حداقل در كوتاهمدت ندارند.
3- تاثيرگذاري روي سياستهاي طالبان، به خصوص با اين هدف كه طالبان با گروههاي تروريستي قومگرا مثل جنبش اسلامي تركستان شرقي و به خصوص داعش خراسان، مبارزهاي جديتر و گستردهتر انجام دهد.
4- دور نگه داشتن افغانستان از يك جنگ داخلي ديگر، به ويژه باتوجه به اين واقعيت كه هر جنگ داخلي جديد هزينههاي سنگيني را به خصوص به ايران و چين به عنوان همسايگان افغانستان تحميل ميكند.
5- استفاده از جغرافياي افغانستان براي هدفهاي ژئواكونوميك، به خصوص براي توسعه ابتكار عمل كمربند جاده چين كه براي پكن يك پروژه حياتي براي فرار از فشارهاي امريكا به حساب ميآيد.
با اين حال، ايران، روسيه و چين براي همكاري با طالبان به عنوان دولت مستقر در افغانستان، با چالشهاي متعددي نيز مواجهند كه مهمترينشان عبارتند از:
1- تامين مالي طالبان: ايران و روسيه به دليل مشكلات داخليشان فاقد منابع كافي براي تامين مالي طالبان هستند. چين نيز ثابت كرده تا خيالش بابت مباحث امنيتي راحت نشود، حاضر به سرمايهگذاري كلان در افغانستان نيست. اما در مقابل، امريكا در طول دو سال و نيم اخير بيش از 13 ميليارد دلار به شيوهها و دلايل گوناگون به اقتصاد افغانستان تزريق كرده است.
2- سياستورزي طالبان: طالبان، مانند هر حكومت ديگري، به دنبال منافع حداكثري خودش است.
به همين دليل، به خوبي ميداند كه ميتواند از رقابتها و اختلافات ايران، چين و روسيه با امريكا بهره ببرد و منافع خودش را تامين كند. با نگاهي به حكومت اول طالبان كه توسط امريكا ساقط شد، متوجه ميشويم طالبان هيچ تمايلي براي تكرار اين خاطره تلخ ندارد و با الگوگيري از كشورهايي مثل ويتنام، تلاش ميكند دشمني با امريكا را به دوستي با اين كشور تبديل نمايد.
3- نقش پاكستان: عدم حضور جدي پاكستان در نشست راهكارهاي منطقهاي كه اواسط بهمن ماه در كابل برگزار شد، اين نگراني را در تهران، پكن و مسكو به وجود آورده كه آيا اسلامآباد با توجه به مشكلات داخلياش، تنشهاي مستمر با طالبان و همراهي با سياستهاي واشنگتن، در حال تغيير نقش در صحنه افغانستان است؟ بدون شك، تغيير سياست افغانستاني پاكستان مانع كاميابي رويكرد منطقهاي ميشود.
4- حكومتداري طالبان: طالبان تلاش ميكند به جامعه جهاني نشان بدهد يك حكومت عادي، مستقل و در نتيجه شايسته به رسميت شناخته شدن است. به همين دليل، طالبان در تلاش است روابطش را با كل دنيا و ازجمله امريكا عاديسازي كند. ضمن آنكه طالبان مانند هر حكومتي در دنيا، روابطش را به چند كشور پيراموني محدود نميكند.
5- نقش گروههاي تروريستي: بزرگترين نگراني ايران، چين و روسيه، حضور و فعاليت گروههاي تروريستي در افغانستان است. هر چند طالبان مدعي است اين گروهها را سركوب و كنترل كرده، اما رخدادهايي مثل حادثه تروريستي كرمان كه عوامل اصلي آن در يكي از استانهاي افغانستان آموزش ديده بودند، نشان ميدهد گروههاي تروريستي هنوز آنقدر قوي هستند كه بتوانند رابطه ميان افغانستان با سه كشور را تخريب كنند.
6- مشكلات ريشهاي سه كشور با طالبان: ايران، چين و روسيه عليرغم تلاش براي نزديكي به طالبان، مشكلات عديدهاي با اين گروه نيز دارند كه تاكنون مانع بهرسميت شناختن حكومت طالبان شده است. براي نمونه، امنيت مرزي و حقابه ايران از رودخانههاي مشترك با افغانستان، بدون شك روي روابط تهران با طالبان تاثير ميگذارد. ضمن آن مسكو هم نگران اثرگذاري سياستهاي طالبان بر آسياي ميانه است.
7- افكار عمومي سه كشور: افكار عمومي مردم سه كشور چندان با طالبان همراه و موافق نيست. اين موضوع به خصوص در ايران بسيار قويتر است و در نتيجه، دست هر سه كشور براي همكاري بيشتر با طالبان را تا حدودي ميبندد.
8- چالشهاي بينالمللي و داخلي سه كشور: اين روزها ايران به شدت درگير پرونده خاورميانه و رژيم صهيونيستي و همچنين مشكلات اقتصادي داخلي است؛ چين با رقابت فزاينده از طرف امريكا
به خصوص در موضوع تايوان مواجه است؛ روسيه هم با موضوع ادامهدار اوكراين و تنشهاي شديد با كشورهاي اروپايي مواجه است. در نتيجه هر سه كشور نميتوانند به موضوع افغانستان به صورت جديتري ورود كنند.
9- سياستهاي داخلي طالبان: برخي سياستهاي داخلي طالبان مانند مقاومت در تشكيل حكومت فراگير و محروم كردن زنان و دختران از حقوق اجتماعيشان، به مانعي قابل توجه بر سر راه كشورها براي همكاري بيشتر و آشكارتر با اين گروه تبديل شده است. در نتيجه، تهران، پكن و مسكو هم حداقل براي حفظ اعتبار بينالملليشان مجبورند هر از گاهي به طالبان تذكر بدهند كه اين موضوع چندان به مذاق اين گروه خوش نميآيد.
10- رقابتهاي سه كشور با يكديگر: هر چند ايران، چين و روسيه تلاش ميكنند در صحنه افغانستان با يك سياست مشترك پيش بروند، اما رقابتها و چالشهايي هم با يكديگر دارند. براي مثال، چين رقيب بسيار جدي ايران در بحث توسعه معادن افغانستان به حساب ميآيد. مسكو عليرغم همراهي با تهران و پكن براي تعامل بيشتر با طالبان، در حال توسعه روابطش با گروههاي مخالف طالبان نيز ميباشد.
در مجموع ميتوان گفت هر چند ايران، چين و روسيه اهداف راهبردي مهمي در صحنه افغانستان دارند، اما تاكنون نتوانستهاند با همكاري يكديگر اين اهداف را تامين كنند. ضمن آنكه نشست دوحه 2 كه قرار است به ابتكار سازمان ملل متحد و با حضور كشورهاي مختلف برگزار شود، تاثير شگرفي بر سياستهاي سه كشور در افغانستان برجا ميگذارد، به خصوص اگر جامعه جهاني به سمت شناسايي حكومت طالبان پيش برود.
پژوهشگر حوزه شبه قاره