وزارت كليدي آموزش و پرورش هستها و بايستها
علي محبي
۱- آموزش نقش اساسي در رشد فرهنگ و توسعه اجتماعي دارد. تفكر انتقادي، همدلي و تفاهم را در ميان افراد تقويت ميكند و آنها را قادر ميسازد تا به گونهاي مفيد و مثبت به جوامع خود كمك كنند. آموزش به شكلگيري ارزشها، باورها و نگرشها كمك ميكند و آگاهي و مداراي فرهنگي را ارتقا ميدهد. همچنين فرصتهايي را براي رشد شخصي و حرفهاي فراهم كرده و افراد را قادر ميسازد تا شهروندان فعال و متعهد شوند كه بتوانند بهطور موثر مسائل اجتماعي را هدايت كرده و به شكلگيري جامعهاي عادلانهتر و عاقلانهتر كمك كنند. بيگمان از طريق آموزش و پرورش ميتوانيم تبادل فرهنگي را تسهيل و اهميت يادگيري جمعي را در جوامع در حال پيشرفت در ميهن خود و در سراسر جهان حفظ كنيم.
۲- وزارت آموزش و پرورش در ايران براي تثبيت ارزشها و فرهنگ ديني و ملي نقش پيشگام را داشته و مكلف است كه ارزشها را در جامعه به گونهاي بگستراند كه ميل به ارزشهاي اخلاقي و ديني به باوري ريشهدار در جامعه مبدل شود. نسل نوين ما حداقل 12 سال از عمر خود را در بستر و تحت آموزش و پرورش اين وزارتخانه ميگذراند.
براي درك ميزان تاثيرگذاري و موفقيت اين وزارتخانه در بسط ارزشهاي ديني و اخلاقي كافي است به جامعه بنگريم و دريابيم كه آيا اين وزارتخانه در جامعهپذير كردن اين ارزشها تا چه حد موفق بوده است؟
۳- تلاش براي حفاظت از مرزهاي ارزشهاي ديني و اخلاقي با بهرهگيري از ابزارهاي انتظامي دال بر اين است كه آموزش و پرورش نتوانسته است به گونهاي پويا ارزشگرايي را در نسل جوان جامعهپذير سازد...
به همين دليل نظام ناچار است از فشارهاي فيزيكي و برخوردهاي انتظامي براي حفاظت از ارزشها بهره گيرد، امري كه عقلا و پيشاپيش محكوم به ناكارآمدي و شكست است.
۴- وزير آموزش و پرورش براي اداره اين وزارتخانه راهبردي در عرصه فرهنگ بيش از يك مدير اجرايي بايد نظريهپردازي باشد كه فرهنگ و ارزشها و سازوكار تربيت را به درستي شناخته و نقاط ضعف و قوت را به خوبي مورد ارزيابي قرار دهد. ضمن آنكه از وجاهت علمي و تجربي برخوردار باشد تا معلمان كه فرهيختهترين و دلسوزترين قشر اجتماعي هستند، برتري علمي و تجربي او را به واقع پذيرا باشند.
5- اگر فقط در يك مورد معدل دانشآموزان در سال ۱۴۰۳ را كه نمودار ميانگين كاركرد آنان است، با سال تحصيلي ۱۴۰۲ كه سالهاي قبلتر آن را نداريم، مقايسه كنيم متوجه ميشويم كه تقريبا در همه استانها يك افت تحصيلي بسيار شديدي ملاحظه ميشود، حتي استاني مثل خراسان جنوبي كه معدل دانشآموزان حدود ۱۴.۵ بوده اين معدل در سال ۱۴۰3 به ۱۱.۸ كاهش پيدا كرده و در خيلي از استانها ميانگينها متاسفانه زير ۱۰ آمده است. در استانهايي مثل سيستانوبلوچستان، كرمان، هرمزگان، فارس، بوشهر، كهگيلويهوبويراحمد، چهارمحالوبختياري، لرستان، ايلام، كرمانشاه، كردستان، آذربايجان غربي، گيلان، گلستان، خراسان شمالي و خوزستان، ميانگين نمرات امتحان نهايي براي تمام رشتههاي نظري زير ۱۰ است. چنانكه رييس كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس اخيرا اعلام كرد كه ميانگين معدل دانشآموزان در كشور ۱۱.۵ است و دلايل اين افت معدل بايد ريشهيابي شود.
6- بهطور خلاصه معدل دانشآموزان فقط دال بر نتيجه كارنامه آنان نيست، بلكه نشانگر كارنامه عملكرد وزارت آموزش و پرورش در زمينه اجتماعي شدن و تربيت نيز است. روشنتر بگوييم آقاي رضا مراد صحرايي، وزير دولت سيزدهم در امتحان وزارت خويش با ضعيفترين نمرات مردود شده است.
7- توصيه به دولت چهاردهم آن است كه براي وزارت آموزش و پرورش كسي را برگزيند كه با رهبري هوشمندانه اين وزارتخانه را به درستي در جايگاهش بنشاند. بايسته اين امر داشتن صفات ذيل است: تخصص در امر آموزش، مهارتهاي ارتباطي قوي، رويكرد مشاركتي با مربيان و متخصصان ديگر، انطباقپذيري و گشودگي با ايدههاي جديد، متعهد به عدالت اجتماعي، پاسخگويي، داشتن رهبري و مديريت الهامبخش و بينش خوب در مديريت مالي براي تامين نيازها و نهايتا يادگيري مستمر و آموزش و پرورش را قالبي خشك و متصلب نبيند.