پروژه كليد خورد؛ پروژهاي كه نقطه آغازش مربوط به سالهاي اخير نيست و رشتهاش سر دراز دارد؛ «آقاي موسوي مردم هم ميدانند. جنابعالي فرموديد افتخار ميكنيد به حمايت آقاي هاشمي. معنايش چيست. بالاخره يك معنايي دارد. باور ما اين است كه صحنهگردان اصلي آقاي هاشمي است.» هنوز اين جملات از ذهن مردم پاك نشده است، جملاتي كه نيمه خرداد 88 در جريان مناظره انتخاباتي از دهان محمود احمدينژاد خارج شد، آن هم در صدا و سيمايي كه قرار بود بيطرفانه فرصت تبليغات در اختيار كانديداهاي رياستجمهوري بگذارد. فرصتي كه گويا يك طرفه و تنها براي تخريب يكي و تقويت ديگري بود و عملا تبديل شد به بلندگوي يك جريان؛ شاهد اين ادعا هم آن است كه با وجود درخواستهاي متعدد براي پاسخ به اتهامات مطرح شده حتي دقيقهاي نه به هاشميرفسنجاني و نه به هيچ فرد ديگري كه رييس دولت نهم از آنها نام برد، فرصت دفاع داده نشد.
حتي سال 88 هم نقطه شروع سناريوي تخريب هاشمي نيست، چراكه كافي است نگاهي به قبل از 88 بيندازيم؛ به انتخابات 84 ميرسيم، همان زمان كه جريان رقيب براي سوار شدن بر موج انتخابات و نشاندن مهمترين مهرهشان بر كرسي رياستجمهوري دست به دامن دو قطبي احمدينژاد - هاشمي شدند و هر آنچه از دستشان بر ميآمد به كار بستند تا آن شود كه ميخواهند.
اين پروژه ادامه پيدا كرد و حتي كساني كه دم از فصلالخطاب بودن رهبري ميزدند از كنار خطبه 29 خرداد 88 ايشان يا عبور كردند يا تنها بخشي را كه تمايل داشتند، شنيدند. ايشان در آن تاريخ درباره هاشميرفسنجاني فرمودند: « آقاي هاشمي را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسووليتهاي بعد از انقلاب نيست؛ آقاي هاشمي از اصليترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزان جدي و پيگير قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزي انقلاب از موثرترين شخصيتهاي جمهوري اسلامي در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبري تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزان ميداد. اينها را جوانها خوب است، بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسووليتهاي زيادي داشت: هشت سال رييسجمهور بود؛ قبلش رييس مجلس بود؛ بعد مسووليتهاي ديگري داشت. در طول اين مدت هيچ موردي را سراغ نداريم كه ايشان براي خودش از انقلاب يك اندوختهاي درست كرده باشد. اينها يك حقايقي است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده. من البته در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر دارم كه طبيعي هم هست؛ ولي مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگري فكر كنند.»
آسيابي تا لحظه مرگ
«اين آسياب به نوبت است، نوبت تو هم خواهد رسيد»؛ وقتي هاشميرفسنجاني اين جمله را به نقل از شهيد بهشتي در مقابل دوربين كمال تبريزي به زبان آورد، كسي تصور نميكرد اين آسياب تخريب كه حالا نوبت را به هاشمي داده قرار است تا آخرين ساعات زندگياش ادامه داشته باشد. ديماه 95 يعني تنها چند روز مانده به فوت هاشميرفسنجاني ماهنامه همشهري وابسته به شهرداري تهران كه آن زمان سكاندارياش در دست محمدباقر قاليباف بود تيتر شاه و گدا را براي طرح روي جلدش انتخاب كرد. به كارتوني كه سراسر كنايه به هاشميرفسنجاني بود.
قصه ادامهدار تخريب
«19 دي ماه 95» اين روز براي هميشه در تاريخ ثبت شد؛ تاريخي كه در آن به نام هاشمي و خداحافظي او رقم خورد. با فوت او همه تصور كردند اين نقطه، همان نقطه پايان جريان تخريب هاشمي است اما واقعيت با اين موضوع فاصله داشت، چرا كه مخالفان هاشمي در زمان حيات او حتي بعد از فوتش هم بيكار ننشستند و پروژهاي را كه سالها پيش كليد زده بودند اينبار با دست فرماني جديد به پيش بردند. مصداق عيني اين ماجرا مستند «هاشمي زنده است» بود؛ مستندي كه شروعش با روايت از شروع حضور هاشميرفسنجاني در عرصه تحصيل و سياست آغاز ميشود تا به مخاطب اين باور را بدهد كه اين مستند خالي از هر گونه حب و بغض است اما قبل از آنكه فيلم به نيمه برسد، عقدهگشاييها عيان ميشود و نهايتا در پايان سعي ميشود به بيننده القا كند كه هاشميرفسنجاني نمونه يك فرد اشرافي و حامي سياست سرمايهداري است. آنها حتي نام مستند را هم در جهت مقابله با هاشميرفسنجاني انتخاب كردند. به اين معنا كه اگر انحرافي امروز وجود دارد ناشي از تفكر هاشمي است و اين تفكر همچنان زنده است.
نكته قابل توجه در اين مستند اين است كه سازنده فيلم با صرف هزينههاي گزاف براي ساخت يك مستند يك ساعته تلاش دارد خود را منتقد سرمايهداري نشان بدهد و البته در اين ميدان اكبر هاشميرفسنجاني را نماد آن معرفي كند.
البته اين مستند با واكنشهاي مختلفي به ويژه از سوي خانواده هاشمي روبهرو شد. ياسر هاشمي پسر آيتالله هاشميرفسنجاني اولين واكنش را نشان ميدهد، او به روزنامه آرمان ميگويد: «اين مستند از سوي ارگانهاي خاص بيشتر در جهت تخريب آيتالله هاشمي بود و جنبه انتقادي نداشت و متاسفانه صحنهها، تصاوير و اطلاعات دروغ در اين فيلم بسيار زياد بود و اين فيلم مجوز وزارت ارشاد را هم نداشت.»
او درباره عدم حضور در مراسم رونمايي از اين مستند نيز توضيحاتي ارايه داد و گفت« كه: «از خانواده يعني ما، دعوت كرده بودند كه در مراسم پخش اين مستند شركت كنيم اما هنگامي كه از محتواي اين مستند باخبر شديم، در اين مراسم حضور پيدا نكرديم و با پخش آن هم به مخالفت پرداختيم.»
محسن هاشميرفسنجاني نيز درباره طرح برخي ادعاهاي تاريخي در خصوص مرحوم هاشميرفسنجاني گفت: «اظهارنظر و انتقاد حق هر جريان و شخصي است و ما نه تنها مخالف اظهارنظر افراد نيستيم بلكه از آن استقبال هم ميكنيم، اما بايد مراقبت كنيم اگر اظهارنظرمان مربوط به تاريخ و گذشته است بر اساس مستندات و شواهد و قرائن قابل بررسي و تحقيق توسط پژوهشگران باشد. وي ادامه داد: اينطور تلقي نشود كه ما تغيير كردهايم و ديگر عملكرد خود در دهههاي گذشته را قبول نداريم اما براي اينكه مسووليت آن را نپذيريم، با طرح ادعاهاي غير مستند ميخواهيم آن را به گردن فرد ديگري مانند مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني بيندازيم. دستكاري در تاريخ و روايتهاي مجعول و بيپشتوانه، اگرچه ممكن است براي برخي محبوبيتهاي كوتاهمدت را به همراه داشته باشد اما در كلان به انقلاب و جامعه و قضاوت نسلهاي آينده آسيب ميزند.»
اتاق فكر عليه هاشمي
غلامعلي رجايي، مشاور آيتالله هاشميرفسنجاني در دوران رياست بر مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به اينكه فاز فعاليت عليه هاشمي پيش و پس از مرگ چه تفاوتي با هم دارد به «اعتماد» گفت: «جنس حملات و هجمهها به هاشمي تغييري نكرده اما دامنهاش تفاوت دارد. تفاوتي كه مرحوم هاشمي با آيتالله بهشتي دارند، اين است كه دامنه مظلوميت شهيد بهشتي با شهادت ايشان تمام شد. امام صحبتهايي در مورد شهيد بهشتي داشت و جامعه متوجه شد چه دُر گرانبهايي را از دست داده است. اما آقاي هاشمي زمان زيادي در آماج حملات مخالفان قرار داشت. شهيد بهشتي از چند سال قبل از انقلاب تا نهايتا سال 60 كه به شهادت رسيد مورد هجمه قرار گرفت اما آقاي هاشمي از 58 مورد حملات قرار داشت و تقريبا 35 سال بيش از شهيد بهشتي درگير اين هجمهها بود. مخالفتها شايد كمتر شده باشد اما جنس اين حملهها همان است كه بود.»
او ادامه داد: «مشكل بعضي بزرگي آقاي هاشمي است. برخي در مقابل اين بزرگي احساس حقارت ميكنند. نوعي انتقامگيري در اين هجمهها وجود دارد. همانطور كه شهيد بهشتي هم به ايشان گفته بود، بعد از من نوبت شماست و آسياب به نوبت است.»
رجايي در پاسخ به اين سوال كه چه جرياني پشت اين هجمههاست و شامل چه طيفهايي هستند، توضيح داد: «مخالفان هاشمي چند دسته هستند. عدهاي از انقلاب و اسلام ضربه خوردند و در خارج از كشور حضور دارند، كساني چون سلطنتطلبان، منافقان و براندازان و... اين گروهها بارها سعي كردند هجمههايي را عليه هاشمي مطرح كنند.»
او همچنين افزود: « اما در داخل كساني كه در درگيريهاي سياسي از هاشمي شكست خوردند، اين راه را ميروند. به هر حال هاشمي آمد و دولتي را كه فكر ميكردند حالا حالا بين خود دست به دست ميكنند، با ائتلافي با اصلاحطلبان دولت را از دست آنها گرفت. به هر حال هر كس جنبه و توان شكست ندارد. الان با حمايت اصلاحطلبان دو دوره است كه دولت دست اعتداليون است و دور بعد هم احتمالا همين وضعيت خواهد بود. اين چيزي است كه نابخشودني براي هاشمي به حساب ميآيد. »
مشاور فرهنگي آيتالله هاشميرفسنجاني در دوران رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به فيلمها و مستندهايي عليه هاشمي توضيح داد: « در زمان آقاي هاشمي هم بارها گفتهام كه اتاق فكري عليه ايشان شكل گرفته كه همه اين كنشها را راهبري ميكند. در دورهاي تلويزيون تعمدي داشت كه هر زمان دوربين به سمت آقاي هاشمي ميرفت، كات ميكرد.»
او ادامه داد: « من خبر دارم كه يكي، دو نفر مامور بودند تصوير آقاي هاشمي را قطع كنند. از جمله در يكي از مراسماتي كه براي بزرگداشت شهدا با حضور رهبري و در حسينيه امام خميني برگزار شده بود، وقتي دوربين روي هاشمي ميرود، برنامه قطع شد و بعد گفته شد آقاي هاشمي در اين مراسم حضور نداشته تا جايي كه مجمع بيانيه ميدهد كه آقاي هاشمي در اين مراسم حضور داشته است.»
رجايي گفت: « از ميان خاطرات آقاي هاشمي دنبال بهانه ميگردند. در خاطرات ناطقنوري نوشته شده كه آقاي هاشمي براي زمين نامهاي نوشت كه برخي نوشتند هاشمي از ناطق طلب زمين ميكرده است. بعد آقاي ناطق مصاحبه كرد كه شهادت ميدهم ايشان براي ديگران نامه مينوشت.»
رجايي همچنين در اين مورد خاطرهاي از آيتالله هاشمي را نقل كرد و گفت: « آقاي هاشمي همان اوايل انقلاب زميني وسيع را در قم خريد و قطعهبندي كرد و بعد به صورت رايگان به طلبهها دادند. از آقاي هاشمي پرسيدم چرا اين زمينها را نفروختيد ولو به قيمت پايين كه گفتند اصلا ارزشي نداشت. اصلا كاري را كه كردند به حساب نميآوردند.»
او ادامه داد: «كسي كه 400 قطعه زمين را واگذار ميكند، متهم ميشود كه به ناطق نامه نوشته و درخواست زمين داشته است. مدتي هم ميگفتند ايشان حساب ارزي دارد. برخي مخالفان آن قدر نادان بودند كه به اسم هاشميرفسنجاني چك جعل ميكردند. اين فرد را گرفتند و پدرش براي حلاليت نزد آقاي هاشمي آمد كه ايشان هم بخشيدند. فكر ميكردند كه چك را به اسم اكبر هاشميرفسنجاني امضا ميكند.»
رجايي همچنين در پاسخ به اين سوال كه اين اتاقهاي فكر چگونه حمايت ميشوند نيز توضيح داد: «پشتيباني مالي و تبليغاتي دارند. همين مستند هاشمي زنده است آن قدر تيره و تار است كه انگار هاشمي هيچ كاري انجام نداده و كسي نبوده كه امام به ايشان اعتماد داشته است.»
او ادامه داد: « در همين موضوع مترو - حتي آيتالله منتظري اين كار را لوكس ميدانست- آقاي هاشمي يك تنه ايستاد و خطبه مترو را خواند و كار را انجام داد. پالايشگاهها، بنادر، سدها و... كه زمان هاشمي ساخته شده است؛ در اين فيلم هيچ ردي از اين مسائل نميبينيد اما دايما تاكيد ميكنند كه هاشمي اشرافيت را باب كرده و در كاخ مرمر ساكن شده است در حالي كه قبل از هاشمي، محمد يزدي در كاخ مرمر ساكن بود، چرا كسي به ايشان نميگفت كه چرا در كاخ مرمر ساكن هستيد. اين افراد نتوانستند از پس تفكر هاشمي بر بيايند و در رقابت شكست خوردند پس ناچارا به سلاح تخريب روي آوردند.»
هتاكان به هاشمي از انديشه او واهمه دارند
محمد هاشميرفسنجاني برادر مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني كه دل پري از رويه تخريب هاشمي دارد، وقتي از او پرسيديم علت آغاز موج جديد تخريبي عليه آيتالله هاشمي چيست به «اعتماد» گفت: «دليل موج جديد تخريب بنا بر گفته مخربان آن است كه هيچ شخصيتي در جمهوري اسلامي ايران به اندازه مرحوم هاشمي موثر نبوده است. هدف از تخريبهاي اخير از بين بردن انديشه و تفكر هاشمي در قلب جامعه است. مرحوم هاشمي يكي از ياران امام و از چهرههاي تاثيرگذار در انقلاب بوده و دقيقا همين موضوع شرايط خاصي را پديد آورده است. در اين شرايط خاص مخالفان داخلي و دشمنان خارجي به شكلي باورنكردني با يكديگر متحد شدهاند. نمونه اين اتحاد را ميتوان در مستندهايي كه اخيرا چه در داخل و چه در خارج پخش شده است، مشاهده كرد. اخيرا تلويزيون بيبيسي فارسي مستندي با نام «بهتان» پخش كرد كه كينه و بغض از انقلاب اسلامي در سراسر اين مستند عيان بود.»
او ادامه ميدهد: «بخش عمده اين مستند عليه انقلاب و امام بود. امسال چهلمين سالگرد انقلاب اسلامي است. از اينرو دشمن تمام توان خود را به كار گرفته تا شيريني اين سالگرد آن طور كه بايد براي مردم ملموس نباشد. از طرفي عدهاي در داخل كه معلوم نيست از كجا تغذيه شده و به كجا متصل هستند، مستندي به نام «هاشمي زنده است» توليد كردهاند. نام اين مستند از جمله معروف حضرت امام خميني درباره آيتالله هاشمي برداشت شده است. در اوايل انقلاب كه مرحوم هاشمي ترور شد، حضرت امام فرمودند: بدخواهان بدانند هاشمي زنده است چون نهضت زنده است. حال امروز عدهاي مستندي ساختهاند كه در آن گفته ميشود، هاشمي زنده است تا انحراف زنده است يعني دقيقا جملهاي بر خلاف نظر حضرت امام مطرح كرده و با بيبيسي همسو شدهاند.»
او به «اعتماد» ميگويد: «اگر با اين افراد هم صحبت هم شويد شاهد خواهيد بود كه خود را پيرو مكتب امام ميبينند در حالي كه حرف و عملشان با يكديگر يكسان نيستند. اين جماعت قطعا نفوذي انگلستان هستند و متاسفانه برخوردي نيز با آنها صورت نميگيرد. رهبر معظم انقلاب بارها فرمودهاند بايد مراقب نفوذيها بود اما ما كه كارهاي نيستيم بلكه افراد مسوول بايد از نفوذ جلوگيري كنند.»
محمد هاشمي در پاسخ به اين سوال كه كينه و بغضها عليه آقاي هاشمي ريشه در كجا دارد، گفت: «آقاي هاشمي از سال 1342 مورد بغض و كينه دستگاه سلطنت قرار گرفت و سختترين شكنجهها را تا پيروزي انقلاب تحمل كرد. فاز بعدي تخريب از سال 1359 توسط منافقان آغاز شد. نكته جالب آن است كه جنس اتهامات به آيتالله هاشمي از سال 1342 تا به امروز تغييري نكرده است. در دهه شصت منافقان تصميم به حذف فيزيكي ايشان گرفتند كه در اين كنش موفق ظاهر نشدند. آيتالله هاشمي پس از پيروزي انقلاب تا همين امروز كه دوسال از فوت ايشان ميگذرد، همواره مورد كينه و نفرت بدخواهان قرار داشتند. علت اين موضوع هم مشخص است. كينهتوزان از انديشه هاشمي ترس و واهمه دارند. ميترسند انديشه هاشمي فراگير شود كه اگر چنين شود ديگر جايي براي تندروي وجود ندارد از اين رو بازار بسياري كساد خواهد شد.»
او ادامه ميدهد: «هدف اين افراد شايد در ظاهر آقاي هاشمي باشد اما در باطن و ريشه به دنبال تخريب انقلاب و امام هستند. موج تخريب آقاي هاشمي در انتخابات همواره شدت ميگيرد. حال كاري به انتخابات كه ايشان در آن حاضر بود، نداريم چون به هر حال فضاي انتخابات مطرح كردن چنين موضوعاتي را طلب ميكند اما در انتخابات هم كه ايشان حضور نداشتند، به واسطه آنكه انديشه ايشان داراي نماينده بود، شديدترين تهمتها و تخريبها عليه ايشان شكل ميگرفت؛ نكته جالب آن است كه بازندگان انتخابات از پيشگامان عرصه توهين به مرحوم هاشمي بودند و به همين دليل متصور هستم اين بغض و كينه از ايشان ناشي از شكستهاي سياسي پي در پي از انديشه مرحوم هاشمي است. اين افراد از تفكر و انديشه هاشمي هراس داشته و بارها اعلام كردهاند كه بايد با انديشه هاشمي مقابله كرد نه جسم هاشمي.»