روسيه و اعراب
سعيد عابدپور
هفتهنامه انگليسي زبان «عرب ويكلي» در شماره اخير خود در تحليلي مينويسد: «خاورميانه هيچ انتظاري از روسيه ندارد ولي روسيه خودش را بر منطقه تحميل ميكند.» موفقيت روسيه در خاورميانه همهجانبه است؛ هم در سوريه به موفقيت مهمي دست يافته و هم به طور موازي رابطه خوبي با اكثر كشورهاي منطقه از جمله ايران، تركيه، عربستان سعودي، امارات، مصر، اسراييل و... دارد. روسيه به طور لفظي از حقوق فلسطينيها دفاع ميكند ولي كمتر به انتقاد از سياستهاي غاصبانه اسراييل ميپردازد. يكي از موفقيتهاي عمده روسيه در خاورميانه اين است كه هيچ كدام از كشورهاي منطقه به تحريمهاي غرب عليه روسيه نپيوستند. در اين اواخر هر چند روابط بين اسراييل و روسيه بر سر سقوط هواپيماي ترابري كمي سرد شده ولي هر دو كشور روابط سنتي خود را حفظ كردهاند. روسها با اخذ سياست نوين مقابل اسراييل كه ارسال سيستم ضد هوايي اس- 300 به سوريه است، تمايلي به حفظ حريم هوايي سوريه در مقابل حملات هوايي اسراييل دارند. سياست چند جانبه روسها در خاورميانه را بايد در اين تصوير نمادين ديد كه در ساليان اخير، مسكو همواره محل تردد فرماندهان نظامي و سياستمداران ايراني، سوري، مصري، اسراييلي، سعودي، تركي و حتي گروههاي شبهنظامي كرد و افراطيون عرب بوده است.
موفقيت رو به رشد روسيه تا حدودي ناشي از سياستهاي نادرست امريكا در خاورميانه و ديگر مناطق است. يوگني پريماكوف، وزير امورخارجه شوروي و نخستوزير دوران رياستجمهوري بوريس يلتسين در كتاب «روسيه و اعراب، پشت صحنه خاورميانه از جنگ سرد تا عصر حاضر» به اين موضوع اشاره ميكند. از نظر وي شكست سياست امريكا در خاورميانه ناشي از تناقضات اين قدرت جهاني است: «امريكا در استفاده از گروههاي افراطي اسلامي براي نيل به اهداف خود سابقهاي طولاني دارد.» در واقع حمايت بيپرواي امريكا از طالبان در مقابله با شوروي راه را براي حادثه 11 سپتامبر باز كرد. پريماكف تاكيد دارد، شوروي از ابزار گروههاي افراطي اسلامي در جنگ با امريكا استفاده نكرد. در رابطه طولاني امريكا و روسيه، پريماكوف آنجا كه مواردي از سياستهاي امريكا را در خاورميانه برميشمرد...
نخست به اعزام نيروهاي سوري در زمان حافظ اسد به لبنان اشاره مي كند و ميگويد كه اين كار به ابتكار امريكا بوده است. علاوه بر آن او مينويسد كه اين سازمان سيا بود كه بعد از تلاش ناكام صدام براي كودتا عليه حكومت عارف، او را در بيروت تحت حمايت و آموزش خود قرار داد. مواردي كه پريماكف نام ميبرد، زياد است. همچنين او در اين كتاب از سياستهاي شوروي و متعاقب آن از سياستهاي روسيه در دوران جديد انتقاد ميكند و آن را به خصوص در دهه 80 و 90 حاصل انفعال در سياست خارجي ميداند. مهمترين نكته در تحليل رابطه امريكا با اعراب، برخورد تحقيرآميز امريكاييها با عربها و تداوم سياست «استفاده ابزاري از افراطيون اسلامي عليه حكومتهاي منطقه» است. به نظرمي رسد، حادثه 11 سپتامبر به جاي اينكه به حمايت امريكا از گروههاي افراطي اسلامي پايان دهد، به شكل عجيبي باعث ايجاد و حمايت از دهها گروه اسلامگراي افراطي شد تا آنجا پيش رفت كه امريكا به القاعده كه عامل اصلي حمله به برجهاي دو قلوي نيويورك بود در جريان تلاش 8 ساله براي براندازي حكومت بشار اسد كمك كرد. شايد موفقيت كنوني روسيه در منطقه ناشي از اين واقعيت است كه اعراب انتظار زيادي از امريكا داشتند و اين انتظارات برآورده نشد. حتي معاملههاي بيسابقه نظامي كشورهاي عربي با امريكا نتوانست براي اين كشورها و منطقه امنيت بياورد. اعراب عنصر امنيت رواني را ندارند و با هر حادثه كوچكي درهم ميشكنند. در اين ميان روسيه برخوردي غيرايدئولوژيك و بر پايه منافع ملي با كشورهاي منطقه دارد. براي روسها فرق چنداني بين اردوغان با بنسلمان و ديگران وجود ندارد، چه بسا به آن فكر هم نكنند. بلكه روسيه به دنبال ايجاد تصويري مثبت از خويش در منطقه و همكاري همهجانبه، محترم شمردن حاكميت ملي كشورها، پرهيز از ايجاد يا حمايت از گروههاي معارض و شورشي، ممانعت از طرحهاي ضدروسي در منطقه و ايجاد تعادل در منطقه با توجه به قدرتهاي موجود است.