ديكتاتور درون
و نظارت استصوابي
عباسعلي كدخدايي
مدتي است برخيها با هر اتفاق كوچك و بزرگي ياد نظارت استصوابي افتاده و در مذمت آن قلمفرسايي كرده و هر آنچه ميخواهند مينويسند. مثلا وجود نرده در نمازهاي جمعه، بوي بد تهران و آلودگي هوا همه و همه اتفاقاتي است كه نظارت استصوابي باعث شده و طرفه آنكه فقط با حذف اين نظارت است كه چنين مشكلاتي در كشور حل ميشود. حالا اگر سوال شود سهم ديگر بخشها و ديگر عوامل در بروز اين مشكلات چيست حتما با ذكر مهملات بالا پاسخ منفي است.
مثلا اگر در بين حدود هفت هزار نفر نامزد تاييد شده، به دليل نفوذ ثروت سالاري و توصيههاي نابجا، حداقلها انتخاب شده باشند، دليلش نظارت استصوابي است و بر همين نسق نرده كشيدن در نمازهاي جمعه و صد البته حركت توده هواي آلوده از غرب به شرق نيز ايضا!
اين افراد با فراموشي دوران ديكتاتوري خود در مديريتها، اكنون به فكر آزادي افتاده و مرتب با مغالطه و جدل حذف نظارت استصوابي را ذكر روزانه خود كردهاند. مثل اينكه گفته شود اعتقاد به آزادي اين گروه صرفا به دليل آن است كه ميدان آزادي در غرب تهران واقع شده و اگر اين ميدان در غرب تهران نبود باور به آزادي آنها نيز پايه و اساسي نميداشت؟!! به اين قبيل آدمهايي كه ديكتاتور درونشان اگر حس بگيرد تماميتخواه كامل ميشوند و از سر تماميتخواهي هيچ قانوني را برنميتابند. بايد گفت مشكل در درون خود شماست. ديكتاتور درون را خاموش كنيد تا از استدلالهاي چوبين و مهملبافي راحت شويد. لطفا خودتان باشيد تا نظارت استصوابي حل شود. نظارت استصوابي يك روش است و البته يك ضرورت در هر جامعه انساني به حكم عقل. اما تا زماني كه ديكتاتور درون ما زنده باشد نهتنها نظارت قانوني قابل پذيرش نيست بلكه هر قانوني ديگر نيز قابليت اجرا نخواهد داشت و هر مرجع ديگري نيز ناصالح براي رسيدگي چون ديكتاتور درون آن را تحمل نميكند. به اين دسته از مغالطهجويان كه در فاصله صبح تا شب دوام و ثبات راي ندارند و بر اساس جهت باد اظهارنظر ميكنند بايد گفت لطفا خود واقعيتان باشيد. مشكل در درون شماست؛ به قول حافظ تو خود حجاب خودي از ميان برخيز.