مشكل لاينحل در اروپا
علي بيگدلي
يكي از دلايلي كه اروپاييها به دنبال جلب رضايت ايران در بحث برجام هستند و تلاش ميكنند تا خصومت ميان ايران و امريكا را نيز كاهش دهنداين است كه، بهشدت نگران آن هستند كه هرگونه اتفاق و درگيري موج جديدي از مهاجرتها را به سمت اروپا سوق دهد و اين مشكلي است كه اكنون اروپاييها با آن مواجه هستند و يكي از دلايل اين اتفاق و نگراني اصلي آنها موج راست افراطي در اروپاست كه افزايش مهاجران باعث تقويت موضع نئونازيستها در آنجا شود. اكنون شاهد آن هستيم كه راستهاي افراطي در ايتاليا، اسپانيا، هلند، فرانسه و حتي آلمان نيز گسترش پيدا كرده است. اخيرا نيز شاهد پيروزي فردي مانند بوريس جانسون در بريتانيا بوديم كه ميتواند موضع راست افراطي را تقويت كند. متاسفانه اين موج با حمايت دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا نيز روز به روز تقويت ميشود و جليقهزردهاي فرانسوي نيز محصول همين تفكر حمايت از راست افراطي است و خواست اصلي آنها اخراج مهاجران از سرزمين خود است. اكنون شاهد آن هستيم كه نئوفاشيستهايي كه در آلمان هستند به دنبال خروج مهاجران از اين كشور هستند و معتقدند هويت غربي در حال تزلزل است و تركيب جمعيت نيز در آستانه برهم خوردن است. واقعيت آن است كه چنين تفكراتي وجود دارد ولي آنچه اروپا را بهشدت تحت فشار قرار داده هجومي است كه از سمت آسياي غربي به سمت كشورهاي اروپايي شكل گرفته است و به اين دليل كه مهاجران نتوانستند به شكل موفقيتآميز مسير خود را پيدا كنند، بهرغم اينكه ابتدا با روي خوش با آنها برخورد شد و سپس با تعصب و نگاه تبعيضآميز با آنها برخورد شد، حس سرخوردگي گرفتند. از طرفي ديگر چنين رويكردي باعث كمبود اعتماد به نفس در اين مهاجران ميشود و آنها را دچار خلأ ميكند.
همچنين نگاه تحقيرآميز اروپاييها نيز نسبت به اين مهاجران مشكلات جدي را بين شهروندان كشورهاي مقصد و مهاجران به وجود آورده است. بهطور مثال هنگامي كه يك مهاجر از شمال آفريقا يا سوريه به يك كشور اروپايي مانند فرانسه، آلمان يا اسپانيا ميرود و زندگي مرفهتري را مشاهده ميكند و به تفاوت با كشور خود پي ميبرد، ممكن است دچار سرخوردگي شود كه اين موضوع مشكلاتي را به همراه خواهد داشت و حتي ممكن است به دليل تبعيضها و خشونتهايي كه همين كشورهاي اروپايي عليه اين مهاجران اعمال ميكنند به ناگاه دست به اقدامات تلافيجويانه بزنند و حتي اين اتفاق بالعكس نيز رخ دهد. يك نوع گره كوري بين رابطه اروپاييها و كشورهاي اسلامي به وجود آمده و اروپاييها نيز نميتوانند كشورهاي اسلامي را رها كنند به اين دليل كه يكي از بازارهاي اصلي كالاهاي آنها به حساب ميآيد و حتي تامينكننده نفت اروپا هستند. اروپاييها نيازمند آن هستند كه بايد نگرشهاي كاپيتاليستي و امپرياليستي خود را تغيير دهند. نظام سرمايهداري نيازمند آن است كه يك بازبيني در بنيادهاي اصلي خود انجام دهد، در غير اين صورت مشكلات همواره وجود خواهد داشت. اما نسل جديد اروپا به نظر ميرسد تعصبات شديد غربگرايي و نگاه كاپيتاليستي بهخصوص به كشورهاي جهان سوم دارند و نميتوانند با موضوع مهاجرت كنار بيايند و اين روند باعث ميشود كه شاهد اتفاقاتي مانند آلمان باشيم. اكنون شاهد آن هستيم كه نئوفاشيستها و نئونازيها هر روز قدرتشان در كشورهاي اروپايي بيشتر ميشود. آلمان، هلند و بلژيك ازجمله كشورهايي هستند كه شاهد اين اتفاق در آنها هستيم. نگرش اين گروهها بيگانهستيزي است. حال ميتواند اين بيگانهستيزي اسلامهراسي در اروپا را ايجاد كند. مشكل عمدهاي كه اروپا نيز نميتواند آن را حل كند و مشخص نيست به كجا خواهد انجاميد، تفكرات اسلامهراسي است. اين تفكر غير از مسلمانان با ساير قوميتها و شهروندان ساير كشورها هر كدام به نسبتي مشخص مخالف هستند ولي بحث اسلامهراسي پررنگتر از ساير موارد است. پيروزي هر چه گستردهتر نئونازيها و فاشيستها در غرب هر روز عمق خصومتشان با بيگانگان به شكل عمومي و بهخصوص مسلمانان بيشتر و بيشتر ميشود. در حال حاضر نيز هيچ راهحل جدي براي اين امر وجود ندارد غير از اينكه اروپا كل مهاجران را جذب و در خود حل كند كه مقداري بعيد به نظر ميرسد يا راه ديگر اين است كه نظام سرمايهداري يك نوع تجديدنظر در رفتار خود انجام دهد و اكنون با مشكلات داخلي نيز روبهرو هستند، از همين رو مساله پيچيدهاي به وجود آمده كه نمونه آن را پيشتر نداشتيم. بهطور كلي مسيحيت و يهوديت از گذشتههاي بسيار دور باهم مشكل داشتند كه نمونه آن را ميتوان در جنگهاي صليبي مشاهده كرد. از طرف ديگر يك رويكرد مسيحيت افراطي شكل گرفته كه روز به روز نيز گسترش يافته و خصومتي كه بين مسلمانان و مسيحيان صهيونيست از يك طرف ديگر وجود دارد تبديل به يك نوع چالش جدي شده است، به همين دليل است كه نئوفاشيستها و نئونازيها
روز به روز رشد پيدا كردند. آنچه در آينده نزديك قابل پيشبيني است يك موج بازگشت معكوس باتوجه به شرايط به سمت كشورهاي اسلامي در حال شكلگيري است.