به شايعات اعتماد نكنيم
اصغر مهاجري
زماني كه سرمايه اجتماعي- حقوقي فرسايش پيدا ميكند، هم اعتماد، هم شفافيت و هم پويايي ارتباطات بين بدنه مردم يعني بخشهاي عمومي جامعه و هم بخشهاي دولتي دچار مشكل ميشود، اعتمادها كاهش پيدا ميكند و مردم يك جامعه عميقا احساس ميكنند كه ديگر شفافيتي وجود ندارد. به همين دليل برقراري مناسبتها و ارتباطات - كه هم به بخشهاي مدني جامعه و هم به دولت مربوط است - كمتر ميشود. مردم احساس ميكنند اطلاعرساني شفاف نيست و در نتيجه اين روابط پويا هم از بين ميرود يا كمتر ميشود. در چنين وضعيتي، مرجعيت گروههايي كه به نهادهاي دولتي، عمومي و شبهدولتي وابسته هستند، كاهش مييابد؛ حال چه اين مساله درست باشد چه اشتباه. در چنين شرايطي به نظر مردم خبرهايي كه گروههاي مرجع - مثلا در حوزه بهداشت يا در حوزههاي عمومي از طريق دولت منتشر ميشود - اطلاعات مصلحتي هستند و گاهي اوقات اين ذهنيت ايجاد ميشود كه تحتتاثير برگزاري انتخابات، ممكن است اطلاعات دقيقتر مخابره نشده است. نتيجه اين ميشود كه گروههاي مرجع رسمي و وابسته به نهاد دولت و شبهدولتي، مرجعيت خود را از دست ميدهند و مردم روي ميآورند به شبكههاي اجتماعي و غيررسمي. مردم منابع خبري خود را از چنين مراجعي تامين ميكنند كه ممكن است اين منابع خبري صحت كافي نداشته باشند، زيرا در اين شرايط، زبان شفاهي، رسانههاي شفاهي و آدم-رسانهها بيشتر در انتقال اطلاعات كارآمد ميشوند[...]. اگر خوب دقت كنيم، ميبينيم مسافران از نقشههاي ترانزيت و گيتهاي فرودگاهي رد ميشوند و مشخص نميشود كه بيمار مبتلا به كرونا است يا خير. جالب است كه در آن سوي مرزها، مانند كشور لبنان يا كانادا، عوامل كنترل متوجه ورود يك ايراني مبتلا به كرونا ميشوند و ...
اينجاست كه اين سوال پيش ميآيد، چرا بيماري اين فرد قبل از پرواز در فرودگاههاي كشور تشخيص داده نشده است؟ چرا بعد از چند ساعت از فرآيند گذر، فرد مبتلا به بيماري كرونا در فرودگاه كشوري ديگر شناسايي شده است؟ پاسخ اين است كه يا اينكه بخشهاي دولتي ما اهتمامي به اين قضيه ندارند يا اينكه امكاناتش را ندارند. در هر دو صورت، اين نوع خبرها ميتواند به شيوع شايعات كمك كند. به محض اينكه علائم يك بيماري در كشوري مشخص شد، سريعا ارتباطش را با آن مقصد، كشوري كه صادركننده اين ويروس يا بيماري است، قطع ميكند. ما متاسفانه روابط خود را با كشوري كه صادركننده اين ويروس است، قطع نكرديم [...]، اين روابط را ادامه داديم تا جايي كه بيشتر فشار آورديم كه چنين چيزي در كشور ما وجود ندارد. نهايت اينكه در قم تلفات جاني داديم و تسليم واقعيت شديم. ما يا پيش از اين حادثه از وجود آن خبر داشتيم و منافع ملي و سلامت عمومي را ترجيح نداديم يا خبر نداشتيم. هر دو روي اين سكه حاصلي جز بياعتمادي ندارد. در حال حاضر شبكههاي اجتماعي بايد هوشمندانهتر از قبل عمل كنند و بهجاي دامنزدن به شايعات در جستوجوي احياي انسجام اجتماعي باشند، اضطراب را در جامعه كاهش دهند و فضاي مطلوب پيشگيرانه در كشور حاكم شود. از درون خانواده گرفته تا عرصههاي عمومي جامعه. حالا بايد رسانهها همت، همگرايي، انسجام و آگاهيبخشي را سرلوحه كار و الگوهاي عملي، رفتاري و هنجاري را منتشر كنند و الگوي مراقبتي را پيش بگيرند. در شرايطي كه اعتماد به نظام دادههاي نهادهاي رسمي كاهش يافته است، چنين رويكردي ميتواند براي كشور مفيد باشد. اينجا ديگر بحث تخريب همديگر نيست، بلكه ما با واقعيت تلخي مواجهيم؛ اينكه جامعه بايد هوشمندانه فضاي اطلاعاتي و هنجاري به وجود بياورد و الگوهاي عملي را مشخص كند تا بتواند در برابر اين فرآيند شومي كه ميتواند نگرانيهاي ما را بيشتر كند، پيامدهاي منفي اين اتفاق را خنثي كند. اما اي كاش دولت در راه ترويج منافع و سلامت مردم زودتر به اطلاعات واقعي دسترسي داشت، نه بعد از اينكه ما با تلفات مواجه شديم.