ما و جهان پيشبينيناپذير!
جعفر گلابي
مولانا در دفتر اول مثنوي معنوي در اشارت به نقص حسابگريهاي بشري حكايت كري را نقل ميكند كه ميخواهد به عيادت همسايه بيمارش برود، «كر» گفتوگوهاي معمول افراد را ملاك قرار ميدهد و بر اساس آنها از پيش سخناني را براي گفتن آماده ميكند ولي قياسهاي او وارونه از آب در ميآيد و همه چيز به هم ميريزد تا جايي كه بيمار تصور ميكند اين عيادتكننده دشمن اوست؛ گفت رنجور اين عدوي جان ماست _ما ندانستيم كوكان جفاست! البته كمتر كسي يافت ميشود كه در زندگي خويش از شمول اين حسابگريها بيرون باشد و گهگاه نتيجه عكس دريافت نكند، در واقع دنياي پيچيده و پر از رمز و راز و ابهام و كاستي و غيرقابل پيشبيني ما خصوصيتش همين است و چه بسا اگر حسابها همه درست از آب در ميآمد، حيات متوقف ميشد. اما اعتماد و اطمينان به قياسات درست و غلط در زندگيهاي شخصي به خود افراد مربوط است و نتايجش هم به خود ايشان بازميگردد ولي آنجا كه محاسبات افراد ديگران و گاهي يك ملت و بعضا بشريت را تحت تاثير قرار ميدهد، حساب ديگري دارد و نميشود از كنارش گذشت. اتفاقا در ميان حسابگران كوچك و بزرگ انساني قدرتمندان بيش از گروههاي ديگر چرتكه مياندازند و به حسابهاي ظاهري تكيه و نتايج دلخواه را جستوجو ميكنند، از ميان ايشان وارد عمل هم ميشوند و چون مجذوب اهداف خويشند، قياسات خود را كاملا مقرون به صحت ميدانند، لذا از درك و تحصيل بسياري از واقعيتها محروم ميمانند و اتفاقا همين واقعيتهاي حساب ناشده كار دستشان ميدهد و ناكامشان ميكند. در طول تاريخ انبوه سلاطين و پادشاهان و حاكماني را ميبينيم كه در سوداي امتداد اقتدار خويش انواع دسايس و حيل و حسابها را كردهاند ولي گاهي ناديده گرفتن يك حقيقت كوچك و به حساب نياوردن احتمالات عقلايي همه چيز را به هم ريخته افزون بر زجر مردمان آرزوهايشان را به باد داده است. جالب آنجاست كه اغلب حاكمان حتي آنان كه تا مرز جهانگيري رسيدهاند عاقبت به ناكامي و افسوس و حسرت دچار شدهاند ولي نوبت به ديگري كه رسيده با خود انديشيده است كه اميران و خلفا و واليهاي پيشين فلان حساب را نكرده و بهمان ظرفيت و كياست و شجاعت را نداشته ولي ما داريم! و قسمت اعظم تاريخ تكرار اين حكايت محنتساز و افسوسبرانگيز است و خدا ميداند كه اينان عمر بشر را به هدر داده و جنگها و جدالهاي بيانتها حاصل حسابهاي نابخردانه و تكبعدي آنان است. قدرتمندان معمولا تصور ميكنند كه حسابگراني تمامعيارند و هيچ چيز را از قلم نمياندازند و حتي نياز به مشورت جدي ندارند. همين حالا هم ميشود حكايت آن كر را در رفتار بسياري از حاكمان جهان مشاهده كرد كه در ديدن و شنيدن حقايق امور دچار نقصانند ولي حاضر نيستند كه از زواياي مختلف به موضوعات بنگرند و در تصميمات جانب احتياط و درايت را رعايت كنند و از نظر و فكر و انديشه خردمندان مستقل و دلسوز سود جويند. شوربختانه هر تصميم آنان به جان و مال و سرنوشت ميليونها نفر مرتبط است و اشتباهشان گاهي خسارتهاي عظيم و تاريخي به بار ميآورد. در اين مهم ميشود به موردي كه چندان محل مناقشه نيست و شايد آسانتر مفهوم شود و مايه عبرت براي همه و در امور مختلف شود، اشاره كرد. همه ديديم كه رييسجمهور برزيل چگونه اپيدمي كرونا را به سخره گرفت و چگونه در همهگيري اين بيماري كشور خود را به سرعت به صدر جدول ابتلا و قربانيان رساند! او چشمها و گوشهاي خود را بست و حاضر نشد حقايق عالمگير را بشنود و حداقل در اين مورد به خرد جمعي نخبگان كشور خويش عمل كند. اگر چه وي مثال نقد و بارز تكنگري و خودمحوري در اين موضوع است ولي در ديگر كشورها هم هر حكومتي با سرعت و احساس مسووليت و تجميع فكرها و ارادهها و اولويت دادن جدي به سلامت مردم به جنگ كرونا رفت، موفقتر بود و هركس اهمال كرد و بر نقدها و نظرها گوش بست نهتنها بيشتر درگير شد كه اقتصادش هم ضربه بيشتري دريافت كرد. در امريكا با وجود آن همه امكانات و ثروت و دانش خودمحوري رييس اين كشوركه مست موفقيتهاي اقتصادي اوليه خود شد، بحران بيسابقهاي به وجود آورد و گويا آزادي بيان و اقتدار نهادهاي مدني و تكثرنسبي قدرت دولت را مجاب به اقدام كرد و چه بسا اگر اين اسباب نبود، كرونا ايالات متحده را مچاله ميكرد. دنيا دنياي سختي و دشواري و زمختي و بدقلقي و گاهي بيرحمي است و بر خيرهسران وخودمحوران سخت ميگيرد و نياز به ديدن واقعيتها يك نياز حياتي است. ما بيش از ديگران بايد با چشم باز بنگريم و هوشمندانه بترسيم و از عاقبت متوهمان شجاعت عبرت بگيريم و در همه امور احتياط و دقت و خرد جمعي را به كار ببنديم. كرونا هم نباشد فقط با مسووليتپذيري و درك واقعيتها ميشود از پس دنياي پرآشوب و انبوه مشكلات بزرگ برآمد و مردم را از فقر و نابساماني و تنگنا نجات داد. چه بسا آنقدر در دريافت حقايق تعلل كنيم و تنها نظر خويش را عين حقيقت بدانيم كه همه چيز وارونه شود و مردمان از دست بروند و ناظري بيايد و بگويد: خود كرده را تدبير نيست!