احياي بازدارندگي در پرتو سياست ابهام
محمدجواد قهرماني
حمله به كنسولگري جمهوري اسلامي ايران در سوريه در امتداد ديگر حملات اسراييل به مواضع تهران در منطقه به شمار ميرود، با اين تفاوت كه مورد اخير سطح و ماهيت درگيري را نسبت به گذشته تغيير داده است. بدين معني كه اسراييل تا پيش از اين مراكز و نهادهاي نظامي وابسته به ايران را در سوريه هدف قرار ميداد اما اين بار به يك نهاد ديپلماتيك حمله كرد. فارغ از ابعاد حقوقي اين موضوع، سوال اساسي اين است كه تصميمگيران ايران چگونه بايد به اين حمله واكنش نشان دهند.
باور غالب اين است كه تحولات ساليان اخير، سياست بازدارندگي ايران را تضعيف كرده است و به اين خاطر عدهاي بر ضرورت احياي بازدارندگي تاكيد دارند. احياي بازدارندگي الزاما از طريق انجام يك كنش نظامي نيست. در اين رابطه بايد گفت كه «ابهام» يكي از عناصر مهم در حفظ بازدارندگي يك كشور به شمار ميرود. بهطور معمول كشورها به منظور حفظ توان بازدارندگي بايد تلاش كنند ادراك و برداشت ديگران نسبت به ظرفيتها و توانمنديها و همچنين اراده براي كنش و واكنش خود را در وضعيت ابهام قرار دهند. بخشي از اين امر نه از طريق « اقدام » كه از طريق «عدم اقدام » حاصل ميشود.
اگر بهطور مصداقي صحبت شود، حمله روسيه عليه اوكراين، سبب شد ضعفهاي نظامي و اطلاعاتي روسيه آشكار شود. همچنين تمركز كشورهاي غربي بر اين كشور، به شناسايي مجاري حيات اقتصادي مسكو نيز منجر شده است. مضافا استفاده مسكو از پهپادهاي ايراني، علاوه بر اينكه ظرفيت اين ابزار نظامي را به نمايش ميگذارد، ديگران را در اعمال فشار بر جمهوري اسلامي به منظور كاهش توان تهران در استفاده از آنها مصممتر ساخته است. در كنار اينها، اما چين همواره تلاش كرده است سياست ابهام خود را حفظ كند. همين امر سبب شده با وجود اقدامات امريكا به منظور افزايش تنش و رقابت با اين كشور، همواره ابهاماتي نسبت به ظرفيت چين و نوع كنش اين كشور وجود داشته باشد.
اما در ارتباط با تهران، تبديل شدن تقابل در سياست خارجي به محوري برجسته به ويژه در قبال ايالاتمتحده و برخي متحدان آن سبب شده عنصر ابهام در بازدارندگي كاسته شود. اين موضوع سبب شده از يكسو تمركز ديگران بر شناسايي تمام ابعاد و عناصر قدرت جمهوري اسلامي ايران و به تبع آن نقاط قوت و ضعف كشور، افزايش يابد. از سوي ديگر، اين امر باعث شده آنها دست به اقداماتي بزنند كه دامنه خطوط قرمز كشور نيز كاسته شود. نتيجه نهايي اين وضعيت تضعيف بازدارندگي ايران است.
بر همين اساس بايد گفت كه توان بازدارندگي فعلي تهران نه توسط يك قدرت بزرگ، بلكه توسط يك كنشگر منطقهاي با چالش مواجه شده است. آن هم كنشگري كه از روابط قدرتمندي با امريكا برخوردار است و با علم به روابط خصمانه تهران و واشنگتن، خواهان درگير كردن امريكا در هرگونه درگيري با تهران است. اگرچه امريكا دست اسراييل را در حمله به مواضع تهران در منطقه بازگذاشته، اما ورود مستقيم آن به درگيري با تهران ميتواند نتايج فاجعه باري براي اين بازيگر در پي داشته باشد. ممكن است ارزيابي امريكاييها اين باشد كه عدم ورود به منظور حمايت از اسراييل در صورت حمله به قلمرو اسراييل از سوي تهران، به منزله ضعف و عدم اراده امريكا در حمايت از متحدان تفسير شود. درگيري احتمالي ايران و امريكا ميتواند به تضعيف بيشتر بازدارندگي ايران منجر شود.
از سوي ديگر، ورود بي محاباي گروههاي منطقهاي به درگيري با اسراييل نيز ممكن است پيامدهاي جدي براي كشورهاي محل حضور آنها و همچنين اعتبار جمهوري اسلامي ايران و سياست بازدارندگي آن در پي داشته باشد. به عنوان مثال، ارتقاي سطح ديگري توسط حزبالله ميتواند يكي از خواستههاي اسراييل به منظور درگير كردن لبنان در جنگ را محقق سازد. موضوعي كه حزبالله نيز آن را دنبال نميكند. براي احيا و تقويت بازدارندگي ايران در مقابل تهديدات رقبا و دشمنان، ضروري است به نكات ذيل توجه شود:
اقدامات جمهوري اسلامي ايران بايد مبتي بر نمايش قدرت باشد. اين نمايش بايد صرفا شامل بخشي از قابليتهاي ايران باشد. عدم رعايت ظرافتهاي نمايش قدرت، ممكن است سبب شود آنچه نتانياهو دنبال ميكند يعني كشاندن تهران به درگيري گسترده كه با حمايت واشنگتن از تل آويو همراه خواهد بود، محقق شود. امري كه پيامدهاي جدي براي كشور در پي دارد.
از سوي ديگر، ابهام به عنوان بخش مهمي از سياست بازدارندگي حفظ شود. به عنوان مثال، با توجه به سيستمهاي دفاع موشكي اسراييل، استفاده از ظرفيتهاي موشكي در حمله به قلمرو اسراييل، ميتواند به كاهش ابهام و به تبع آن كمتر شدن توان بازدارندگي كشور منجر شود. يكي از نتايج حفظ ابهام اين است كه كنشگران منطقهاي كه سياست ايجاد و بهبود روابط با اسراييل را دنبال ميكنند با ترديد مواجه سازد. به عنوان كلام پاياني، بايد اين موضوع ذكر شود كه پيامدهاي برجسته شدن هرچه بيشتر تقابل در سياست خارجي كشور به ويژه در قبال ايالات متحده و محدود بودن كانالهاي ارتباطي، كه بتواند تنشها را مديريت كند اكنون تأثيراتي فراتر از مساله اقتصاد داشته و وارد مرحلهاي شده كه توان بازداندگي كشور را هدف قرار داده است. بدون ترديد، مسيري كه تقابل را كاهش دهد، به بهبود وضعيت منجر خواهد شد.
كارشناس ارشد مسائل خاورميانه