فضاهاي سخنگو
سيدحسن اسلامياردكاني
نميدانم مجلس عوام انگلستان را ديدهايد يا نه؟ عين يك قهوهخانه قديمي و شلوغ است كه در آن يك مسابقه حساس فوتبال پخش ميشود و همه جمع شدهاند كه تماشا كنند. اما جا به اندازه كافي نيست، بنابراين عدهاي همين طور سرپا ايستادهاند. در مجلس عوام شما معمولا چند نماينده را ميبينيد كه يك صندلي ناقابل براي نشستن پيدا نميكنند و بايد سر پا بايستند. گاهي فكر ميكنيم كه اگر دست ما بود، اين سالن تنگ و كوچك را زمين ميزديم و يك سالن بزرگ و آبرومند بنا ميكرديم تا نمايندگان زحمتكش مردم، دستكم جايي براي نشستن داشته باشند. مجلس چشم و چراغ كشور است و بايد خوب بدرخشد. از قضا ما هر وقت دستمان برسد، سالنهاي كوچك خود را با سالنهاي بسيار بزرگ و شيك جايگزين ميكنيم. حاصل آن سالنهاي بزرگ و آمفيتئاترهاي شكيل و جادار و پرصندلي است. فقط يك مشكل كوچولو اينجور وقتها پيش ميآيد. معمولا اين تالارها خالي است و بسياري از صندليها منتظر هستند تا كسي بر آنها بنشيند و پوست سردشان را گرم كند. عكاسان و فيلمبردارها هم مجبور ميشوند دنبال زاويه مناسبي بگردند تا صندليهاي خالي ديده نشود. البته يك راهحل خلاقانه براي اين مشكل نصب و كشيدن پردهاي مخملي و سراسري ميان سالن است. يعني زماني كه سالن بزرگ است و نيمي از صندليها خالي است، با يك پرده كل سالن را نصف ميكنند، درست مانند پردهاي كه هنگام نماز جماعت زنان را از مردان جدا ميكند. بگذريم و برگرديم به مجلس عوام انگلستان.
چرا مجلس عوام اينقدر فشرده و فضاي آن محدود است؟ سالها پيش مقالهاي ميخواندم درباره معماري ساختمان اين مجلس. طراحان اين مجلس به مسائل مختلفي توجه داشتند، از جمله تعداد صندليهاي مناسب براي نمايندگان. تعداد كل نمايندگان مجلس عوام، فرض كنيد، 310 نفر بود. بنابراين عقل حكم ميكرد كه 10 صندلي اضافي هم در نظر گرفته شود تا اگر مهماني آمد جا كم نياورند. اما اينجا قضيه برعكس شد و نه تنها 310صندلي در نظر گرفته نشد، بلكه كمتر و مثلا 280 صندلي در نظر گرفتند. اما با چه منطقي اين تصميم گرفته شد؟ ليست حضور و غياب نمايندگان طي چند ماه بررسي و مشخص شد كه معمولا حدود 20 نماينده به دلايل مختلفي مانند مرخصي، بيماري و ماموريت، غايب هستند و جايشان خالي است. پس در مجموع در طول سال غالبا 290 نماينده در جلسات شركت ميكنند. بنابراين اگر هم ميخواستند به تعداد نمايندگان صندلي در نظر بگيرند، تعداد 290 صندلي صرفهجويانه و معقول بود. اما عجيب آنكه طراحان آمدند و 280 صندلي در نظر گرفتند. يعني همان تعداد هميشگي هم اگر كمي دير بيايند انگار جا براي نشستن به سختي به دست ميآورند. اما اين ديگر چه منطقي است؟ مهمترين نكته روانشناختي اين تصميم آن است كه هميشه اين مجلس شلوغ و جدي است و هر كس نگاه ميكند، جدي بودن افراد و بحثها را متوجه ميشود، بيآنكه بداند بحث درباره چيست. در اين حال فضاي دمكرده و داغ مجلس به راحتي به ما منتقل ميشود. حال بسنجيد با سالنهاي بزرگ و آمفيتئاترهاي ما كه با صندليهاي خالي خود، سرماي فضا را به ما ميرساند، انگار آدمهاي دلمرده از سر تكليف جمع شدهاند و گاه چرت ميزنند. عكسهايي كه گاه عكاسان در اين لحظات بهجتآور شكار و منتشر ميكنند، گواه اين ادعاست. اينجاست كه فضاها مفاهيمي به ما انتقال ميدهند كه زبان و منطق خود را دارند و گاه پيامي ضد خواسته ما را بيان ميكنند. ما ساختمانهاي مجللي طراحي ميكنيم تا اهميت خود را نشان بدهيم، اما فضاي خالي و سردشان اين پيام را بياعتبار ميكند. كتاب «نزديك ايده: درباره مكانها و نامكانهايي كه در آنها فكر ميكنيم» (گردآوري زيمونه يونگ و يانا مارلنه مادر، ترجمه ستاره نوتاج، تهران، اطراف، 1402) كه تازه به دستم رسيده است، به اين جنبه از فضاها و مفاهيمي كه توليد يا القا ميكنند يا نقشي كه در تفكر ما دارند، ميپردازد. در فصل اول اين كتاب ميخوانيم پس از آنكه ساختمان مجلس عوام بر اثر بمباران جنگندههاي آلماني ويران شد، چرچيل در سخنراني خود دستور داد كه اين ساختمان به همان سبك قبل و در فضايي محدود و كوچك ساخته شود. بدين ترتيب، حس ازدحام و جديت بهتر القا ميشود. به تعبير چرچيل «ما ساختمانها را ميسازيم و ساختمانها هم ما را ميسازند.» مقالات نُهگانه گوناگون اين كتاب، ابعاد مختلف مكانها و فضاها را نشان ميدهند كه چه پيامي را منتقل ميكنند، چگونه زمينه تفكر ما را فراهم ميسازند و چه سان با ما سخن ميگويند.