• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5951 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ دي

من اين يهوديت را نمي‌شناسم

مرجان يشايايي

برخوردها در خاورميانه فعلي عمري به درازاي چندين دهه دارند. اين منطقه گاه كمي آرام مي‌گرفته و گاه توفاني بوده، اما هر چه بوده ما مردم خاورميانه همواره بيم و اميد داشته‌ايم كه روزگاري بشود با تدبيري اين غائله را ختم به خير كرد. اين يادداشت يك تحليل سياسي و منطقه‌اي نيست. تنها نوشته يك يهودي نگران و دغدغه‌مند است كه آبا و اجدادش ريشه‌هاي بيش از 2700 ساله در ايران دارند. اخباري كه به خصوص از وضعيت مردم غزه مي‌رسد، دل هر انسان شريفي را به درد مي‌آورد. منظره چادرهاي مفلوك زير باران تند و نوزادان بي‌گناهي كه در سرماي غزه جان داده‌اند و بيمارستاني كه بمباران شده و مردمي گرسنه كه براي گرفتن غذا به هر امكاني هجوم مي‌آورند. اين منظره‌هاي شرم‌آور را حاكمان اسراييل با پوشش يهوديت به راه انداخته‌اند، اما من اين يهوديت را نمي‌شناسم. خانواده و دوستان و مديران جامعه يهودي از ابتدا به من يهودي ايراني آموخته‌اند كه ملايم و اهل مدارا باشم و راه‌حل هر بحراني را از دل مذاكره و مفاهمه بجويم. 
من يهوديتي را مي‌شناسم كه ديوار به ديوار همسايه مسلمانش زيسته، بچه‌هايشان با هم رفيق و هم‌كلاس بوده‌اند و با هم بزرگ شده‌اند و دانشگاه رفته‌اند و در كسب و كار شريك شده‌اند. من مسلماني‌اي را مي‌شناسم كه مي‌داند چون دست زدن به آتش براي همسايه يهودي‌اش در روز شنبه حرام است، خود به در خانه‌شان مي‌رود تا مثلا در زمستان همسايه در سرما ننشيند و اذيت نشود. من آن مسلماني‌اي را مي‌شناسم كه وقتي سه نفر جوان يهودي در تصادفي جان باختند، هيات عزاداري محل به مجلس ختم در كنيسه ما آمدند و به ياد هم‌محله‌اي‌هاي يهودي‌شان سينه زدند و نوحه خواندند، با هم سوگوار بوديم و با هم گريستيم. 
من از اتحاد و دوستي بين يهودي و مسلمان اين را مي‌شناسم كه در دهه اول محرم و ايام عزاداري حياط و امكانات بزرگترين كنيسه تهران، كنيسه ابريشمي در خيابان فلسطين، دراختيار هيات‌هاي محل قرار مي‌گيرد تا بتوانند از آنها استفاده كنند. شايد در هيچ جاي دنيا نتوان ديد كه نمازگزاران يهودي با شبكلاه مخصوص مردان و كتاب دعايي در دست، براي انجام مناسك و نماز شب شنبه بي‌هيچ نگراني و دغدغه از كنار هيات‌هاي عزاداري محرم رد مي‌شوند. 
محل مراجعه ما براي تامين امنيت كنيسه‌ها و اماكن ديگرمان پليس شهرهايمان است. مي‌دانيم و بهتر بگويم اطمينان داريم كه پليس و دستگاه‌هاي امنيتي كشورمان امنيت ما را تامين مي‌كنند. چند سال قبل به عنوان نماينده جامعه يهودي ايران در كنفرانس بين‌المللي يهوديان در سوئد شركت كردم. نمايندگان كشورهاي ديگر از جمله امريكا همه سوالي واحد از من مي‌پرسيدند كه امنيت خود را چگونه تامين مي‌كنيد و وقتي من جواب مي‌دادم امنيت ما را پليس و دستگاه‌هاي امنيتي ايران تامين مي‌كنند، سخت تعجب مي‌كردند. فكر مي‌كردند ما يهوديان ايراني مشتي آدم‌هاي مفلوك هستيم كه يواشكي در زيرزميني جمع مي‌شويم و به دور از چشم همه با ترس و لرز نماز مي‌خوانيم و به سرعت پراكنده مي‌شويم. خبر از كنيسه‌هاي بزرگ ما و درهاي بازش نداشتند. من يهوديت سلب و بي‌رحم آنها را نمي‌شناختم و آنها زيست همدلانه و آرام ما را در يك كشور اسلامي. شايد دواي اين درد باز كردن درها براي بازديدكنندگان خارجي باشد تا به چشم خود ببينند. همانطور كه زماني يك نماينده پارلمان اروپا در جلسه عمومي كه براي بررسي اوضاع يهوديان ايران در اين پارلمان تشكيل شده بود، درحالي كه نشريه «افق بينا»، ارگان انجمن كليميان تهران را بلند كرده و نشان مي‌داد، خطاب به حاضران گفته بود: «من به چشم خود ديده‌ام، اما مي‌دانم اگر از مدارس و كنيسه‌ها و متخصصان يهودي ايراني و كسب و كار آنها بگويم، هرگز باور نخواهيد كرد.»
عضو جامعه فارغ‌التحصيلان يهودي ايران

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون