مايكل مكفول
اوان اس. مديروس
بسياري از سياستگذاران خارجي امريكايي روياي تبديل شدن به هنري كيسينجر بعدي را در سر دارند. چه بپذيرند و چه نپذيرند، آنها او را به عنوان مدل محاسبات دقيق منافع ملي، هوش ژئوپليتيكي و تعهد به ديپلماسي ميبينند. واقعيت آن است كه او رهبر بزرگي بود كه توافقهاي عظيمي با اثراتي جهاني برقرار كرد. حال آنكه هيچ حركت ديپلماتيكي بيشتر از گشايش روابط ايالاتمتحده با چين در سال ۱۹۷۲، به طور خلاصه و البته نماد كيسينجر نيست.
با گرمتر شدن رقابت قدرتهاي بزرگ، سياستگذاران فعلي ايالاتمتحده ممكن است وسوسه شوند كه براي تكرار موفقيت كيسينجر، يك «كيسينجر معكوس» را طراحي كنند؛ يعني نزديكتر كردن روسيه به ايالاتمتحده براي برقراري تعادل با چين به عنوان قدرتي در حال ظهور. به عبارتي ديگر چنين سياستي معكوس رويكرد و استراتژي است كه كيسينجر از سال ۱۹۷۱ آغاز كرد، يعني همان زماني كه به عنوان مشاور امنيت ملي رييسجمهور ريچارد نيكسون خدمت ميكرد. در يك مقاله تاثيرگذار كه در سال ۲۰۲۱ توسط شوراي آتلانتيك منتشر شد، نويسنده ناشناس آن كه يك مقام سابق دولتي بود، پيشنهاد داد كه واشنگتن بايد روابط خود با روسيه را دوباره متعادل كند، چراكه منافع پايدار ايالاتمتحده ايجاب ميكند كه از عميقتر شدن بيشتر اتحاد مسكو-پكن جلوگيري شود. در چند ماهه ابتدايي دولت ترامپ به نظر ميرسيد كه رييسجمهوري امريكا به اين ايده گرايش پيدا كرده است. از طرفي ماركو روبيو، وزير امور خارجه ايالاتمتحده خواستار آن شده است كه واشنگتن با مسكو روابط مثبتي برقرار كند، به جاي اينكه بگذارد روسيه كاملا وابسته به چين شود. اجراي ايده «كيسينجر معكوس» همچنين بهانه كاملي براي توجيه موقعيت ترامپ درقبال ولاديمير پوتين رييسجمهور روسيه است. واقعيت آن است كه امريكاييها از پوتين خوششان نميآيد، اما اگر پذيرش رهبر روسيه توسط ترامپ به عنوان يك حركت عملي و مبتني بر رئالپوليتيك يا به هر طريق ديگري مشابه اقدامات كيسينجر ارايه شود، ممكن است آن را بپذيرند.
در نگاه اول، دور كردن روسيه از چين به منظور تغيير تعادل قدرت به نفع ايالاتمتحده جذاب به نظر ميرسد، اما در واقعيت اين ايده يك خطاي محاسباتي است. مهمترين نكته آن نيز اين است كه مقايسه شرايط كنوني با دوران جنگ سرد در دهه ۱۹۷۰ قياس نادرستي است. در آن زمان، واشنگتن يك شكاف عميق بين چين و شوروي را شناسايي و درنهايت از آن بهرهبرداري كرد تا روابط خود با پكن را بهبود بخشد. امروز اما نه تنها چنين شكافي ميان مسكو و پكن وجود ندارد، بلكه هر دو بازيگر اكنون شركاي استراتژيك واقعي هستند. هم پوتين و هم شي جينپينگ، رهبر چين، ايالاتمتحده را بزرگترين تهديد براي كشورهاي خود ميبينند و يك رابطه نهادينه براساس منافع مادي همگرا و ارزشهاي مشابه استبدادي بنا كردهاند. پوتين نيز دليلي ندارد كه حمايت گسترده، ملموس و قابل اعتماد چين از اقتصاد غيرنظامي و صنعت دفاعي روسيه را كنار بگذارد، آنهم در ازاي روابطي با واشنگتن كه ممكن است حتي پس از پايان دوره ترامپ در ۲۰۲۸ دوامي نداشته باشد!
علاوه بر اين، در صورتي كه ايالاتمتحده به طرز غيرمحتملي بتواند روسيه را از چين جدا كند، همچنان آشتي مجدد با كرملين فوايد واقعي زيادي براي مردم امريكا به همراه نخواهد داشت. در عوض هزينههاي سنگيني به منافع ديگر ايالاتمتحده متحمل خواهد كرد. از طرفي پوتين نيز هيچگاه به ايالاتمتحده كمك نخواهد كرد تا چين را مهار يا از اقدامات احتمالي بازدارد. در عوض، او از تمايل امريكا براي بهبود روابط نهايت استفاده را خواهد كرد تا واشنگتن و پكن را عليه يكديگر بازي دهد. همزمان مسكو نيز به بازسازي اقتصادي و نظامي روسيه ميپردازد. در اين راستا حتي فرآيند جلب حمايت مسكو نيز آسيبزننده خواهد بود، چراكه هرگونه لطفي كه ايالاتمتحده به روسيه داشته باشد، اروپا را بيگانه و از واشنگتن دور ميكند. در عين حال از نظر نظامي آنقدر كه ناتو ميتواند به ايالاتمتحده كمك كند، روسيه چيزي براي ارايه ندارد و به عنوان شريك تجاري و سرمايهگذاري، در مقايسه با اتحاديه اروپا، در سطحي پايينتر قرار گرفته است. بنابراين به نظر ميرسد تلاش براي جلب روسيه به معناي تعويض مجموعهاي قوي، ثروتمند و قابل اعتماد از متحدان با يك شريك ضعيف است. مبادلهاي كه كيسينجر، كه البته يك رئاليست متعهد بود، هرگز آن را انجام نميداد.
تاريخ هميشه تكرار نميشود
از طرفي اساسا ايده آشتي با چين از نيكسون آغاز شد نه كيسينجر. نيكسون در سال ۱۹۶۷، قبل از اينكه رييسجمهور شود، در مقالهاي در مجله فارن افرز نوشت كه «هر سياستمدار امريكايي در قبال آسيا بايد فورا با واقعيت چين مواجه شود و واشنگتن نميتواند چين را براي هميشه خارج از خانواده ملل رها كند، جايي كه آيين بازيگر به پرورش توهمات خود، نگهداشتن نفرتها و تهديد همسايگان خود بپردازد.»
نيكسون در آن برهه زماني ميتوانست در مورد آشتي فرضيهپردازي كند به اين دليل كه مائو تسهتونگ، رهبر چين، به اين كار علاقهمند بود. اگرچه واشنگتن هنوز به اين شك داشت كه پكن و مسكو به طور پنهاني هماهنگ باشند، اما به واقع اتحاد چين و شوروي از اواخر دهه ۱۹۵۰ بعد از بروز تفاوتهاي شديد ميان مائو و نيكيتا خروشچف، رهبر شوروي، به پايان رسيده بود. بنابراين چين و اتحاد جماهير شوروي تا اواخر دهه ۱۹۶۰، عملا در حال جنگ بودند: درگيريهايي كه در مرز شمال شرقي آنها در اطراف جزيره ژنباو، كه در رودخانهاي كه اين دو كشور را از هم جدا ميكرد واقع شده، به حدي شديد شد كه مائو حتي در آگوست ۱۹۶۹، رهبران سياسي روسيه را از پكن خارج كرد. در عين حال، چين در داخل كشور از افراطيگريهاي انقلاب فرهنگي رنج ميبرد. بنابراين، زماني كه كيسينجر براي اولينبار در سال ۱۹۷۱ وارد پكن شد، چين فقير، منزوي، ناكارآمد و در حال جنگ با شوروي بود. كيسينجر نيازي نداشت تا همتايان چينياش را متقاعد كند كه از مسكو فاصله بگيرند، چراكه شريكان پيشين قبلا از هم جدا شده بودند.
اكنون نيز روابط كنوني ميان روسيه و چين كاملا متفاوت از گذشته است. هيچ شكافي براي بهرهبرداري وجود ندارد. البته كه پكن در قبال عمليات نظامي روسيه در اوكراين در سال ۲۰۲۲ با احتياط عمل كرده است: به واقع چين به جاي مخالفت، از راي دادن به قطعنامههاي سازمان ملل كه جنگ را محكوم ميكرد، خودداري كرده است. از طرفي رهبران پكن هرگز الحاق سرزمينهاي اوكرايني توسط مسكو را به رسميت نشناختهاند. همچنين تاكنون از ارسال سيستمهاي كامل تسليحاتي به روسيه خودداري كرده و با دقت و وسواس از تحريمهاي غربي دوري جستهاند. اين مواضع كه البته به نظر ميرسد كرملين را نااميد كرده است، همچنان نتوانسته شكاف بزرگي ميان دو بازيگر به وجود بياورد. درنهايت، آنچه كه پوتين و شي را متحد ميكند، بسيار بيشتر از آن چيزي است كه آنها را از هم جدا ميكند.
فارغ از دلايل گفته شده رهبران روسيه و چين يك ديدگاه مشترك در باب سياست جهاني دارند كه بهوسيله تعهد مشتركشان به استبداد و دشمني مشتركشان با ايالاتمتحده تقويت ميشود. هر دو بازيگر از سوي كشورهاي دموكراتيك و ايدههاي دموكراتيك تهديدهاي جدي را احساس ميكنند. پوتين و شي به طور مداوم ايالاتمتحده را به خاطر حمايت از «انقلابهاي رنگي» در همسايگيهايشان و تلاش براي مهار قدرت روسيه و چين در اروپا و آسيا به ترتيب، مورد انتقاد قرار دادهاند. آنها همچنين معتقدند كه ايالاتمتحده بزرگترين تهديد براي ثبات داخلي و امنيت خارجي كشورهايشان است. از ديدگاه آنها، واشنگتن قدرت بسيار زيادي در جهان دارد و در ترويج دموكراسي و حقوق بشر بيش از حد پيشرفته است. آنها به صورتي هدفمند ميخواهند نفوذ اقتصادي، نظامي و سياسي ايالاتمتحده را كاهش دهند و نظم بينالمللي ليبرال كه ايالاتمتحده از زمان جنگ جهاني دوم به آن تكيه كرده است را تضعيف كنند. در اين مسير است كه دو كشور يكديگر را به عنوان شركاي حياتي خود ميبينند. حال آنكه ترامپ ممكن است متعهد به ترويج دموكراسي يا حفظ نظم بينالمللي ليبرال نباشد، اما هم پوتين و هم شي انتظار دارند كه يك رييسجمهور نتواند دههها استراتژي و سنت سياست خارجي ايالاتمتحده را از بين ببرد.
در همين حال پوتين و شي فقط به دنبال اين نيستند كه جهان را براي اهداف خود امن كنند؛ آنها همچنين ميخواهند قواعد، هنجارها و نهادهاي بينالمللي را بهگونهاي شكل دهند كه همراستا با استراتژيشان باشد، اين استراتژي حتي ممكن است مشروعتر از دموكراسي و سرمايهداري نيز تلقي شود. هر دو رهبر براي پيشبرد اين ديدگاه، از طريق سازمانهاي چندجانبهاي كه ايالاتمتحده را مستثني ميكنند، عمل ميكنند؛ در همين راستا ميتوان به گروه دهكشوري موسوم به بريكس و سازمان همكاري شانگهاي كه روسيه و چين از اعضاي بنيانگذار آن هستند، اشاره كرد.
از نگاهي ديگر ارتباط شخصي نزديك ميان پوتين و شي تسهيلكننده و تقويتكننده همكاريهاي دو كشور است. پوتين، شي را به عنوان مهمترين شريك خود در جهان ميبيند و شي نيز كه پدرش مديريت اتحاد چين و اتحاد شوروي در دوران مائو را برعهده داشت، ارتباط خاص و ويژهاي با روسيه دارد. هر دو رهبر همچنين دهها بار با يكديگر ملاقات كردهاند. آنها يكديگر را دوست دارند يا اگر دوست ندارند، بسيار خوب روابط خود را در رسانهها و در ميان عموم به تصوير ميكشند. چنانكه در مقاطعي تاريخي خيانت و بياعتمادي بين روسيه و چين، كه با فتح سرزمينهاي چيني توسط روسها، تقابل حوزههاي نفوذ، تفاوتهاي فرهنگي و اختلافات مرزي همراه بود، ميتوانست مانع روابط دو جانبه شود. اما پيوندهاي شخصي پوتين و شي اين تنشهاي بالقوه را خنثي ميكند. به عبارتي تا زماني كه هر دو رهبر در قدرت باشند، اختلافي بين كشورهاي آنها وجود نخواهد داشت.
تمام اين موارد همچنين به گسترش سريع منافع اقتصادي و نظامي بين روسيه و چين كمك كرده است. در چند دهه گذشته، دو كشور به طور فزايندهاي در زمينه فروش انرژي، توافقات سرمايهگذاري، انتقال تسليحات، پروژههاي صنعتي دفاعي و تمرينات نظامي مشترك همكاري كردهاند. وابستگي روسيه به چين پس از عمليات نظامي روسيه در اوكراين در سال 2022 بهطور قابلتوجهي افزايش يافته است. در سال 2023، تجارت دوجانبه به بيش از 240 ميليارد دلار رسيد كه بالاترين مقدار آن تاكنون بود. روسيه نيز پساز ازدست دادن بازارهاي نفتي و صادراتي خود در اروپا، براي تامين مالي جنگ خود به درآمدهاي حاصل از فروش انرژي به چين وابسته شده است. در همين حال شركتهاي دفاعي روسيه اجزاي حياتي از چين دريافت ميكنند تا سلاحهاي جديد بسازند. چين نيز به سرعت صادرات كالاهاي مصرفي خود به روسيه را افزايش داده است؛ صادراتي كه جايگزين كالاهاي غربي ميشود. در همين راستا طبق گزارش يك گروه تحقيقاتي، تنها در بخش خودروسازي، سهم بازار چين در روسيه از 9درصد در سال 2021 به 61درصد در سال 2023 افزايش يافته است.
پوتين، شي را رها نميكند
در شرايط كنوني و با آغاز به كار دولت جديد در ايالاتمتحده، تهديد به الحاق و همچنين وضع تعرفههاي جديد، ترامپ را با سرعت شگفتانگيزي به عامل آشفتگي در رقابت قدرتهاي بزرگ تبديل كرده است. همزمان به واسطه خصومتورزي ايالاتمتحده به متحدانش، بهويژه در اروپا و امريكاي شمالي، شرايط براي قدرتهاي اقتصادي جهان پيچيدهتر شده است. ترامپ همچنين ازسويي سعي كرده با نزديك شدن به پوتين، عضويت اوكراين در ناتو را از دستور كار خارج كند. همزمان همصدا با روسيه، كرهشمالي و ساير كشورهاي مخالف در مورد قطعنامههاي سازمان ملل درخصوص جنگ اوكراين راي داده است. رييسجمهور امريكا در عين حال بر اين گزاره تاكيد كرده كه اوكراين بايد بخشي از خاك خود را به روسيه واگذار كند تا جنگ پايان يابد. ترامپ حتي پيش از رسيدن به توافق صلح، اشاره كرده كه ممكن است تحريمها عليه شركتهاي روسي لغو شوند. دشمني بيدليل با متحدان، قدرت و نفوذ ايالاتمتحده در جهان را تضعيف ميكند و اين مستقيما با اصول واقعگرايانهاي كه سبك كيسينجر را تشكيل ميداد، در تضاد است. شوق ترامپ براي اعطاي امتيازات گسترده به پوتين همچنين نشان ميدهد كه او رابطه ايالاتمتحده با روسيه را مهمتر از روابط با اوكراين يا ساير كشورهاي اروپا ميداند.
در رابطه با پوتين اما همانطور كه انتظار ميرفت، او در حال بهرهبرداري از تمايل ترامپ براي دوستي با مسكو است. در ماه مارس، پس از اينكه ترامپ پيشنهادات متعددي به روسيه به عنوان انگيزهاي براي امضاي توافق آتشبس ارايه داد، پوتين درخواستهاي بيشتري كرد. از جمله خواستار توقف انتقال تسليحات و به اشتراكگذاري اطلاعات با اوكراين و همچنين خواستار بركناري ولوديمير زلنسكي، رييسجمهور اوكراين شد. اين درحالي است كه ممكن است پوتين و تيمش از جلسات خصوصي با مقامات دولت ترامپ و همچنين همكاري با ايالاتمتحده به عنوان ابزاري براي متعادل كردن روابطشان با چين استفاده كرده و بدين طرق واشنگتن را فريب ميدهند. اما به ادعاي ناظران همه اينها فقط يك بازي خواهد بود. پوتين، شي جينپينگ را يك شريك ايدئولوژيك، نظامي و اقتصادي قلمداد ميكند. قطعا او اين رابطه را به خاطر وعدههاي مبهم به بهبود روابط با ايالاتمتحده رها نخواهد كرد.
تصوير پوتين از ايالاتمتحده به عنوان بزرگترين دشمن خود نتيجه سالها تجربه است، از همين رو بعيد است كه اكنون اين كشور به راحتي رويكردش را تغيير دهد. دستياران و متحدان رهبر روسيه همچنان همان نگاه بنيادي را دارند. هر چند كه رهبر روسيه ممكن است باور داشته باشد ترامپ خواهان روابط نزديكتر است، اما او درباره بنيانهاي سياست خارجي ايالاتمتحده چنين تصوري نخواهد داشت. او به خوبي ميداند كه رييسجمهور ايالاتمتحده تاثير زيادي دارد، اما كنترل كاملي بر فرآيند تصميمگيري در سياست خارجي ايالاتمتحده ندارد. پوتين خود نيز شاهد بود كه ترامپ در دولت اولش نتوانست مزاياي ملموسي براي مسكو به ارمغان بياورد، مانند لغو تحريمها يا قطع كمكهاي نظامي امريكا به اوكراين. پس از حمله روسيه به اوكراين، اعتماد عمومي امريكاييها به پوتين بيشتر كاهش يافته است. حال اگر ترامپ بخواهد پوتين را از شي جدا كند، موانع داخلي قدرتمندي گزينههاي او را محدود خواهد كرد.
علاوه بر اين، پوتين ميداند كه ترامپ فقط چهار سال رييسجمهور خواهد بود و ممكن است تنها دو سال كنترل كنگره را دراختيار داشته باشد؛ درحالي كه شي ميتواند چين را براي دههها يا بيشتر رهبري كند. با توجه به حمايتهاي كمي كه در ايالاتمتحده براي چرخش به سمت روسيه وجود دارد، پوتين نيز با اين ذهنيت انتظار دارد كه هر نوع نزديك شدن به واشنگتن سريعا به پايان خواهد رسيد، چراكه حتي خود ترامپ نيز غيرقابل اعتماد است. به عنوان مثال، علاقهاي كه ترامپ به كيم جونگ اون، رهبر كرهشمالي در دوره اول خود ابراز كرد، فراتر از نامههاي افراطي و دو اجلاس نافرجام پيش نرفت و هيچ تغيير معناداري در روابط ايالاتمتحده و كرهشمالي ايجاد نشد.
از طرفي پوتين همچنين ميداند كه ترامپ نميتواند به اندازه شي گزينههاي ايدهآلي به او پيشنهاد دهد. واشنگتن نميتواند خلأهايي كه روسيه در صورت ترك شراكت استراتژيك خود با چين با آن مواجه خواهد شد، پر كند. به عنوان مثال، ايالاتمتحده نميتواند قراردادهاي انرژي چين با روسيه را جايگزين كند زيرا روسيه در حال حاضر خودكفا است. سياستگذاران و شركتهاي دفاعي ايالاتمتحده همچنين خيلي تمايل ندارند كه تواناييهاي نظامي و صنعتي دفاعي روسيه را بازسازي كنند. از اين رو بانكها و شركتهاي خصوصي ايالاتمتحده با توجه به زيانهايي كه از سرمايهگذاريهاي قبلي در روسيه متحمل شدهاند و همچنين وضعيت بد قانونگرايي در روسيه امروز و از سويي ديگر ترس از تحريمهاي دوباره، ترديد دارند كه دوباره به اقتصاد روسيه وارد شوند.
در اين شرايط اگر به نظر ميرسد ترامپ در حال پيشبرد روابط خود با پوتين است، شي اما كارتهاي بسياري براي بازي دارد تا روسيه را در دايره خود حفظ كند. چين ميتواند به سرعت همكاريهاي خود در زمينه انرژي فسيلي با روسيه را گسترش دهد؛ مانند نهايي كردن پروژه گاز طبيعي «قدرت سيبري2» كه سالهاست به تاخير افتاده است. پكن همچنين ميتواند كمكهاي خود به پايگاه صنعتي دفاعي روسيه را افزايش دهد. در هر صورت راههاي زيادي وجود دارد كه پكن ميتواند با توسل بدان همكاريهاي ديپلماتيك خود با روسيه در سازمان ملل و در مناطق كليدي منافع مشترك، مانند خاورميانه و امريكاي لاتين را تقويت كند.
چرخش پرهزينه
وقتي كيسينجر و نيكسون در اوايل دهه 1970 چين را به ايالاتمتحده نزديك كردند، اين اقدام به واشنگتن اهرم فشاري براي مذاكرات با شورويها در زمينه كنترل تسليحات، دتاتت (كاهش فشار و تنش ميان دو بازيگر) و مسائل ديگر ارايه داد. بعدها نيز يعني پس از عاديسازي روابط ايالاتمتحده و چين (و حمله شوروي به افغانستان در سال 1979)، ايالاتمتحده و چين يك تاسيسات مشترك براي نظارت بر آزمايشهاي هستهاي و موشكي شوروي ايجاد كردند. پس از آن نيز همكاريهاي دفاعي خود را آغاز كردند. زماني كه چين در دهه 1980 اقتصاد خود را به روي جهان باز كرد، كسب و كارها و مصرفكنندگان امريكايي از رشد بخش توليدي چين بهره بردند. اين درحالي است كه امروزه همكاري ايالاتمتحده با روسيه منافع مشابهي را به دنبال ندارد.
پوتين و روسيه كمترين چيزي براي ارايه به يكديگر دارند؛ اهرمهايي كه منافع امنيتي ايالاتمتحده را تامين كند و آنچه را هم دارند، به كار نخواهند گرفت. هدف واشنگتن از جذب مسكو به طرف خود، تضعيف موقعيت پكن، ازجمله توانايي آن در گسترش قدرت نظامي در منطقه خود است. اما نيروهاي مسلح روسيه، كه تاكنون توانستهاند در برابر اوكراين مقاومت كنند، نميتوانند انتظار داشته باشند كه در زمينه مهار چين كمك زيادي به ايالاتمتحده كنند. حتي اگر روسيه نيروي نظامي خود را تقويت كند، پوتين هرگز آن را عليه چين به كار نخواهد برد. او همچنين سربازان، موشكها يا كشتيهاي اضافي روسي را براي جلوگيري از تجاوز چين در آسيا مستقر نخواهد كرد.
بنابراين پوتين ميداند كه همصدايي كامل با ايالاتمتحده به هيچوجه قابل تصور نيست. از طرفي شركاي غربي واشنگتن هرگز موافقت نخواهند كرد كه روسيه را به اتحاديه اروپا يا ناتو دعوت كنند يا حتي به گروه هفت بازگردانند. به دليل اين مسائل است كه مسكو از موقعيتي كه هماكنون دارد، دست نخواهد كشيد و از پيوستن به سازمانهاي تحت حمايت پكن مانند بريكس يا سازمان همكاري شانگهاي عقبنشيني نخواهد كرد. از اين رو سياستمداراني كه روي ايجاد يك شراكت جديد ايالاتمتحده و روسيه خيالپردازي كرده و شرطبندي ميكنند، ممكن است معتقد باشند كه پوتين ميتواند در شوراي امنيت سازمان ملل، چين را منزوي كند. با اين حال، اين موضوع به خودي خود براي ايالاتمتحده ارزش زيادي ندارد، زيرا پكن همچنان حق وتو در اين شورا دارد.
مسكو همچنين به دلايل ديگري نميتواند پيشنهاد اقتصادي جذابي براي واشنگتن داشته باشد. ايالاتمتحده صادركننده خالص سوختهاي فسيلي است و به واردات اضافي انرژي از روسيه نيازي ندارد. پوتين ممكن است فرصتهاي سرمايهگذاري جديدي را به شركتهاي امريكايي ارايه دهد، اما اين شركتها پيش از اين وقتي تلاش كردند در روسيه كسب و كاري براي خود داشته باشند، تجربههاي منفي زيادي داشتهاند. به عنوان مثال، شركت نفت و گاز اكسونموبيل يك مشاركت مشترك چند ميليارد دلاري با شركت دولتي انرژي روسنفت امضا كرد؛ هرچند اين مشاركت پس از حمله روسيه به اوكراين در سال 2022 پايان يافت. داستانهاي هشدارآميز زيادي از زبان كارآفرينان امريكايي مطرح ميشود كه براي حفاظت از حقوق مالكيت خود و گاهي آزادي شخصيشان در سيستم داخلي قانون روسيه دچار مشكل شدهاند. بنابراين، همصدايي ديپلماتيك به احتمال زياد در كوتاهمدت نميتواند منافع مادي قابل توجهي به همراه داشته باشد.
همانطور كه مذاكرات بر سر آتشبس در اوكراين نشان دادهاند پوتين هيچ علاقهاي به دادن امتيازي بدون دريافت امتيازي متقابل در ازاي آن يا حتي پس از دريافت امتيازات قابل توجه ندارد. او قطعا درخواستهاي زيادي از واشنگتن خواهد داشت تا از پكن فاصله بگيرد. يكي از اين درخواستها ميتواند واگذاري كنترل كامل اوكراين به روسيه باشد. خارج كردن سربازان امريكايي از اروپا و تضعيف، شايد حتي ترك ناتو، ميتواند درخواست ديگري باشد. پس از امضاي يك پيمان دفاعي جديد با كرهشمالي در سال 2024، پوتين حتي ممكن است خواستار تغييرات در استقرار نظامي ايالاتمتحده در كرهجنوبي شود، امري كه ترامپ در دوران اول رياستجمهوري خود نيز آن را بررسي كرده بود.
درنهايت اما بايد گفت دنبال كردن روابط نزديكتر با روسيه هزينه زيادي براي روابط ايالاتمتحده با شركاي قابل اعتماد و توانمندتر آن خواهد داشت. پذيرش كامل مسكو ميتواند شوكهايي به متحدان ايالاتمتحده در اروپا و آسيا وارد كند و اعتبار اين ائتلافها را در زماني كه بسياري از كشورها نگران تعهدات ايالاتمتحده هستند، ضعيفتر كند. متحدان ممكن است حتي از خريد سلاحهاي امريكايي خودداري كنند، اشتراكگذاري اطلاعات را متوقف كنند و تجارت و سرمايهگذاري خود را با ايالاتمتحده كاهش دهند. حتي اين احتمال وجود دارد كه كشورهاي اروپايي يك ائتلاف جديد بسازند كه واشنگتن را از آن حذف كند. برخي از كشورهاي غيرهستهاي، به ويژه در آسيا، ممكن است اگر روابط نزديكتر ايالاتمتحده و روسيه را شاهد باشند، تصميم بگيرند زرادخانههاي هستهاي خود را بسازند و اين بدان معناست كه ايالاتمتحده ديگر اولويتي براي امنيت كشورهاي تحت پوشش هستهاي خود قائل نيست. در نهايت، تلاش براي جدا كردن روسيه از چين هم از نظر عملي و هم از نظر اخلاقي نادرست است، زيرا به پوتين سطح زيادي از قدرت را اعطا ميكند. در اين شرايط مسكو تبديل به بازيگر محوري در رقابت ميان پكن و واشنگتن خواهد شد، چراكه ايالاتمتحده احتمالا يكي از مشكلات اصلي ژئوپليتيكي پوتين را حل خواهد كرد و آن وابستگي بيش از حد او به چين و همزمان محدوديت نفوذش بر پكن است.
«مايكل مكفول، استاد علوم سياسي، پژوهشگر ارشد در موسسه هوور و نويسنده كتاب «اتوكراتها در برابر دموكراتها: چين، روسيه، امريكا و نظم جهاني جديد»
اوان اس. مديروس، استاد و رييس كرسي مطالعات آسيايي مدرسه خدمات خارجي دانشگاه جورجتاون و مشاور ارشد در گروه آسيايي و نويسنده كتاب «رقباي سرد: عصر جديد رقابت استراتژيك ايالاتمتحده و چين»