حديث روشني
درحالي كه خاورميانه بيش از يك سال است كه درگير بحرانهاي پي در پي و پيچيده است؛ تنشها در شرايط كنوني به اوج رسيده و درست در همين بازه زماني، بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل در سفري غيرمنتظره از مجارستان راهي واشنگتن شد و با دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا ملاقات كرد. اين سفر در شرايطي انجام شد كه همزمان حملات اسراييل به غزه و همچنين تلاشهاي بينالمللي براي مديريت تنشها ميان ايران و ايالاتمتحده با هدف آغاز مذاكرات ميان دو طرف در جريان است. از همين رو سفر شتابزده «بيبي» به كاخ سفيد به گمانهزنيها درباره آينده معادلات خاورميانه پس از اين سفر دامن زده و موجب شده تا گروهي مدعي شوند كه به واسطه رويكرد تحريكآميز و ماجراجويانه نتانياهو، رويارويي احتمالي نظامي و تصاعد بحران اجتنابناپذير است. با اين همه هستند گروهي ديگر از تحليلگران كه ضمن اشاره به آرايش جنگي خليجفارس، بر اين گزاره تاكيد دارند كه ترامپ بعيد است به راحتي تسليم نتانياهو شده و به گزينهاي متوسل شود كه براي واشنگتن و متحدانش پرهزينه خواهد بود. از منظر اين گروه، بخشي از اين ديدار غيرمنتظره مرتبط به غزه است كه آينده آن براي شخص ترامپ بسيار با اهميت خواهد بود، چراكه تحقق توافق عاديسازي روابط اسراييل و عربستان؛ توافقي كه ميتواند دستاوردي جدي در پرونده رييسجمهوري ثبت شود در گرو سرنوشت اين باريكه و مردمانش است. در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف تحليل و بررسي پيامدهاي احتمالي سفر غيرمنتظره نتانياهو به واشنگتن و اثرگذاري آن بر بحرانهاي كنوني و نيز آينده منطقه، با نادر انتصار استاد بازنشسته و برجسته دانشگاه آلاباماي جنوبي و مقيم اين ايالت گفتوگو كرده است. انتصار ضمن تاكيد بر حقيقت كه نتانياهو تلاش دارد تا بستر را براي مشاركت ترامپ در ماجراجوييهاي احتمالياش عليه ايران هموار كند، رويكرد شخص ترامپ در اين باره را مبهم قلمداد كرد و تاكيد داشت، مشخص نيست رييسجمهوري امريكا بعد از اين ديدار چه تصميم اتخاذ خواهد كرد. مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
به باور شما سفر غيرمنتظره نتانياهو از مجارستان به مقصد واشنگتن در شرايط ملتهب كنوني منطقه چه معنا و پيامي دارد؟ در باب اين سفر و چرايياش اخبار رسمي زيادي در دسترس نيست، آيا نخستوزير اسراييل خود خواهان انجام اين ديدار شده يا به دعوت رييسجمهوري امريكا راهي كاخ سفيد ميشود؟
از چند منظر ميتوان اين سفر را مورد ارزيابي قرار داد. اول اينكه ممكن است ترامپ شخصا نتانياهو را به كاخ سفيد فراخوانده باشد؛ چرا كه او مستقيما از مجارستان راهي واشنگتن شد و اين سفر از پيش تعيينشده نبود. بنابراين اين احتمال وجود دارد كه اين دعوت به درخواست خود ترامپ انجام شده باشد. برخي اما مدعياند كه ممكن است هدف اين ديدار، طرح برنامهاي براي پايان دادن به حملات اسراييل به غزه و بررسي آينده اين منطقه باشد، چراكه بهنظر ميرسد موضوع غزه ممكن است از كنترل ترامپ خارج شود. بالاخص آنكه ترامپ پيشتر وعده داده بود هر چه سريعتر جنگ در غزه و بمبارانهاي اسراييل را متوقف كرده و برنامههاي خود را در مورد غزه اجرا كند؛ در همين راستا ميتوان به طرح جنجالياش براي تبديل شدن اينباريكه به يك بستري سرمايهگذاري اشاره كرد. البته كه اين ايده با مخالفت برخي كشورهاي عربي و كشورهاي منطقه مواجه شد. حالا، رييسجمهوري امريكا احتمالا ميخواهد ببيند اين طرح در ادامه به چه سمتي پيش خواهد رفت. دليل مهم ديگر اين ديدار رايزني درباره پرونده هستهاي ايران است؛ موضوعي كه همواره در مذاكرات نتانياهو با روسايجمهور امريكا مطرح بوده. قطعا در اين زمينه گفتوگوهايي انجام شده تا مشخص شود گام بعدي احتمالي واشنگتن در قبال ايران چه خواهد بود. در حال حاضر اما به نقطهاي رسيدهايم كه ترامپ اگرچه رسما اعلام نكرده، اما بهصورت غيررسمي و در اظهاراتش نشان داده كه احتمالا بهدنبال مذاكره غيرمستقيم با ايران است. البته اين روش چندان با طبع ترامپ سازگار نيست. او معمولا زماني وارد مذاكره ميشود كه طرف مقابل بهصورت مستقيم پاي ميز بيايد. مذاكره، از نگاه ترامپ، با تعريفي كه در ديپلماسي كلاسيك از آن وجود دارد متفاوت است. رييسجمهوري امريكا همواره ترجيح داده كه مذاكرات با رهبران كشورها به شكلي مستقيم و چهرهبهچهره انجام شود، نه از طريق كانالهاي غيررسمي يا پيامهاي واسطهاي. اما به نظر ميرسد حالا به اين نتيجه رسيده كه در موضوع ايران، اين شكل از مذاكره شايد عملي نباشد و ناچار است از روشهاي غيرمستقيم استفاده كند. اينكه ترامپ دقيقا در چه مسيري قرار ميگيرد هنوز مشخص نيست و بايد منتظر ماند.
ارزيابي شما از پيامدهاي احتمالي سفر نخستوزير اسراييل به ايالاتمتحده و رايزني با ترامپ مشخصا درباره ايران چيست؟ آيا نتانياهو ميتواند به واسطه تحركاتش رييسجمهور امريكا را به تداوم ماجراجوييهاي خود در منطقه ترغيب كند؟
البته تحريم ترامپ براي شخص نتانياهو مسالهاي تازه نيست؛ نخستوزير اسراييل سالهاست چنين رويكردي را دنبال ميكند و حتي قبل از روي كار آمدن ترامپ نيز تلاش داشته در گفتوگو با روساي جمهور پيشين امريكا، آنها را به اين نتيجه برساند كه ايالاتمتحده بايد مستقيما وارد جنگ با ايران شود. دليل اين مساله هم روشن است: اسراييل بهتنهايي توانايي رويارويي با ايران و آغاز يك جنگ تمامعيار را ندارد؛ جنگي كه بتواند به نابودي زيرساختهاي كليدي ايران منجر شود؛ نه فقط زيرساختهاي صنعتي، بلكه بنيانهاي اقتصادي و حتي اجتماعي كشورمان. اسراييل هيچگاه چنين ظرفيتي نداشته، به همين دليل هدف اصلي نتانياهو در تمام ديدارهايش با روساي جمهور امريكا اين بوده كه آنها را متقاعد كند امريكا بايد بازيگر اصلي در اين نبرد باشد و اسراييل صرفا در نقش يك بازيگر حاشيهاي، در صورت لزوم، وارد شود. حال اينكه نتانياهو چقدر ميتواند ترامپ را تحت تاثير قرار دهد، موضوعي است پيچيده. از طرفي اطرافيان ترامپ، افرادي بسيار جنگطلب و تندرو هستند. البته روساي جمهور امريكا همواره چنين مشاوراني در اطراف خود داشتهاند؛ از دوران جورج بوش گرفته تا به امروز، حضور نئومحافظهكاران و چهرههاي مشابه كاملا مشهود بوده است. اما مساله اينجاست كه ترامپ، شخصيتي غيرقابل پيشبيني دارد. گاهي كاملا تحتتاثير اطرافيان تندرو قرار ميگيرد؛ البته بايد تاكيد كرد كه اين افراد فقط تندرو نيستند، بلكه اگر بخواهم با احتياط اين واژه را بهكار ببرم «جنگطلباني» افراطياند كه همهچيز را در چارچوب جنگ ميبينند.
با اين حال، ترامپ در مقاطعي به طور كامل نظر خود را تغيير داده و حتي مشاوران نزديكش را كنار گذاشته است. يعني ممكن است يك روز تحتتاثير آنها قرار بگيرد، و روز ديگر تصميمي كاملا مستقل اتخاذ كند. بنابراين، پيشبيني اينكه آيا نتانياهو ميتواند او را قانع كند يا نه، بسيار دشوار است. همينطور اين مساله كه ترامپ تحت تاثير برنامههاي هميشگي و فشارهاي رژيم اسراييل قرار خواهد گرفت يا خير نيز در هالهاي از ابهام قرار دارد. فراموش نكنيم كه ما با فردي طرف هستيم كه پيشبيني رفتار او، چه در حوزه سياست داخلي و چه در سياست خارجي، همواره دشوار بوده است. هرچند كه او خودش را رييسجمهور صلح معرفي ميكند و ادعا دارد علاقهاي به راهاندازي جنگ ندارد، اما در عمل چيز ديگري ميبينيم. همين حالا نيز امريكا درگير جنگهايي است از جمله حمله به حوثيها و حمايت از اسراييل در حملاتش به لبنان. بنابراين نميتوان به سادگي پذيرفت كه ترامپ، رييسجمهوري است كه صرفا به صلح فكر ميكند. شاهد بوديم كه پس از تهديد ايران به حمله نظامي، ادعا كرد بهزودي جشن صلح با ايران را برگزار خواهد كرد و آمادگي دارد تا با ايران وارد مذاكره شده و حتي توافقي امضا كند.
با اين حال، پيشبيني رفتار ترامپ هم ضروري است و هم تقريبا غيرممكن. در تاريخ معاصر امريكا، دستكم در صد سال اخير تا به حال شخصيتي با ويژگيهاي ترامپ در بالاترين سطح قدرت قرار نگرفته است. او از روزي كه روي كار آمده، هر روز جنجالي تازه در كشور خود به راه انداخته و عملا نوعي آنارشيسم در ساختار سياسي امريكا ايجاد كرده و از همين رو هر روز با تحولات غيرمنتظره مواجه ميشويم.
اما در مورد مذاكره با ايران نيز بايد گفت كه ترامپ مدعي و خواهان مذاكره مستقيم با ايران است. توجه كنيد كه شايد شبيهترين نمونهاي كه ميتوان براي آن مثال زد كه در گذشته اتفاق افتاده است، تجربه ديداري است كه در دور اول رياستجمهورياش با رهبر كرهشمالي رقم خورد؛ جايي كه مذاكرهاي ميان رهبر كرهشمالي و ترامپ شكل گرفت. به گونهاي كه در ابتدا، رهبر كرهشمالي وارد گفتوگو شد، ترامپ نيز براي ملاقات با او اعلام آمادگي كرد. ديداري برگزار شد، دست دادند، عكس يادگاري گرفتند و لبخند رد و بدل شد. اما پس از آن، بلافاصله مايك پمپئو وزير خارجه وقت امريكا و جان بولتون مشاور امنيت ملي وارد ميدان شدند. آنها با وزير خارجه كرهشمالي ديدار كردند، اما اين گفتوگوها خيلي زود چرخشي ۱۸۰ درجهاي پيدا كرد و دوباره لحن تهديدآميز در پيش گرفتند؛ حتي مساله بمباران كرهشمالي هم مطرح شد. در نهايت، رهبر كرهشمالي نيز دستور ادامه ساخت بمب اتم را صادر كرد. احتمالا همين الگو مدنظر ترامپ است. ايران احتمالا نسبت به اين موضوع آگاه است. يعني ميداند كه ورود شدن به مذاكره مستقيم با فردي مثل ترامپ، بهويژه با چنين الگويي، ريسك بزرگي است، چراكه از ديد ايران، ترامپ بيشتر به دنبال عكس يادگاري و يك نمايش رسانهاي است تا بتواند بگويد دست به كاري زده كه روساي جمهوري امريكا از سال 1357 تا به امروز قادر به انجامش نبودند.
نتانياهو همواره هدف بلندمدت و مهمي چون تغيير شكل خاورميانه را دنبال كرده است و اين مساله مهمترين پرونده مشترك ميان تلآويو و واشنگتن بوده است. در همين راستا و با لحاظ كردن آرايش جنگي خاورميانه تصاعد بحران در منطقه پس از اين سفر چقدر محتمل است؟
اين موضوع را هم نميتوان به طور دقيق پيشبيني كرد، اما آنچه ميدانيم اين است كه ترامپ، حلقهاي را كه تا مدتها اطراف نتانياهو در دوران بايدن بسته شده بود، بازتر كرده است. در واقع، اين اقدام باعث شده پنجره عملياتهاي نتانياهو گستردهتر شود. اگر بخواهيم اين وضعيت را با دوران دولت بايدن يا حتي دوره اول رياستجمهوري ترامپ مقايسه كنيم، آن زمان چنين فضايي وجود نداشت. اتفاقا يكي از اهداف اصلي نتانياهو همين است؛ اينكه از ترامپ بخواهد اين دايره عملياتي را بيشتر گسترش دهد و دست او را در تهاجماتش بازتر بگذارد. اما امريكا، دستكم در شرايط فعلي، نميخواهد مستقيما وارد درگيريهاي منطقهاي شود، اما اگر مانع نتانياهو هم نشود، عملا او را از محدوديتها خارج كرده است. حال اگر اين روند ادامه پيدا كند، بايد منتظر باشيم كه حملات به غزه و جنوب لبنان تشديد شود. حتي احتمال دارد كه بمبارانهاي بيروت نيز مجددا از سر گرفته شود. اگر در دو يا سه هفته آينده شاهد آغاز مجدد چنين اقداماتي باشيم، ميتوان ادعا كرد كه نتانياهو تا حدي موفق شده از ترامپ مجوز گسترش عملياتهايش را دريافت كند. در اين صورت، طبيعتا بايد انتظار تشديد تنشها و درگيريهاي گستردهتري در منطقه را داشته باشيم.
يكي از مسائل حساس در اين سفر، موضوع غزه و وضعيت انساني آن است. باتوجه به حملات پيوسته اسراييل به غزه و مخالفتهاي كشورهاي عربي با طرحهاي جنجالي ترامپ براي مديريت اين منطقه، از جمله انتقال اجباري آوارگان، ارزيابي شما از پيامدهاي اين سفر براي اينباريكه چيست؟ آيا احتمال دارد طرح جديدي براي از سرگيري آتشبس در غزه مطرح شود؟
در اين مورد بايد گفت كه اخيرا برنامهاي در راستاي اداره غزه رسانهاي شده كه البته برخي روزنامههاي اسراييلي دربارهاش صحبت كردهاند. طبق اين گزارشها، نتانياهو ممكن است بخواهد يك طرح امنيتي جديد در غزه اجرا كند؛ طرحي كه تا حدي شبيه به برنامهاي است كه در كرانه باختري وجود دارد. بر اساس اين طرح، قرار است مناطقي از غزه به عنوان مناطق حائل يا «مناطق امنيتي» تعريف شود، بهگونهاي كه ارتباط ميان بخشهاي مختلف غزه تا حد زيادي از بين برود. بهعبارتي، هدف اين است كه ساكنان غزه ديگر نتوانند آزادانه با يكديگر ارتباط داشته باشند. در كرانه باختري، چنين شرايطي را شاهد هستيم؛ به گونهاي كه اگر كسي بخواهد از يك نقطه به نقطه ديگر برود، بايد از گيتهاي امنيتي و بازرسيهاي نظامي عبور كند. حتي در مواردي، عبور از يك خيابان به خيابان ديگر هم با همين موانع همراه است. حالا، طبق ادعاي رسانههاي عبري، چنين مدلي ممكن است براي غزه هم در دستور كار باشد. اين طرح، اگرچه شايد در شرايط فعلي امكان اخراج كامل فلسطينيها از غزه را نداشته باشد، اما ميتواند روابط داخلي آنها را بهشدت مختل كند و در عمل، همان زندگي روزمره محدودي كه در غزه باقي مانده را هم با اختلال روبهرو سازد.
درمورد رويارويي احتمالي تركيه و اسراييل در سوريه چه مباحثي ممكن است مورد رايزني طرفين قرار گرفته وبگيرد؟ بالاخص در شرايط كنوني كه منافع دو بازيگر در شام در تضاد با يكديگر قرار گرفته است.
در مورد تركيه ذكر چند نكته لازم است. از آنجا كه تركيه بخشي از منطقه است، اين كشور در تحولات ميداني، به ويژه در سوريه، نقش قابلتوجهي ايفا ميكند. هدف تركيه همواره و شايد هنوز هم به دنبال آن بوده تا بخشي از خاك سوريه را دراختيار داشته باشد. حتي اگر بهصورت رسمي نباشد، حداقل به شكل غيررسمي بخشهايي از شام را به خود ملحق كند. اما اسراييل با اين طرح بهشدت مخالف است و در مواردي هم اين مخالفت را نشان داده. براي مثال، حمص يكي از پايگاههاي نظامي تركيه هدف حمله تلآويو قرار گرفت. هدف از اين حمله، ارسال پيامي آشكار به آنكارا بود مبني بر اينكه از اين منطقه كنار بكشد؛ چراكه اسراييل سوريه جديد را بخشي از حريم امنيتي خود ميداند و ورود تركيه به اين حوزه را نوعي تهديد تلقي ميكند. تا حدي نيز ميتوان گفت كه ترامپ در اين موضوع، موضعي نزديك به اسراييل دارد. بنابراين اين مساله هم احتمالا در گفتوگوهاي ميان ترامپ و نتانياهو مطرح خواهد شد. نتانياهو نيز در اين مورد احتمالا سعي خواهد كرد تا ترامپ را با خود هم صدا كند و اگر لازم شود، به اسراييل اجازه دهد تا تركيه را تاحدودي مهار نمايد. منظور از مهار، محدود كردن جاهطلبيهاي اردوغان در منطقه است؛ چراكه اين كشور (تركيه) تلاش دارد خود را به عنوان يك قدرت منطقهاي، بدون تقابل، در سوريه جديد تثبيت كند.