فراموش نكنيم كه «تحول امري است تدريجي»؛ پيش از نوروز ۱۴۰۴، زمزمه جدي كمپين نه به تصادفات جادهاي از سوي مسوولان، به ويژه تاكيد نهاد رياستجمهوري آغاز و با استقبال مردم و مسوولان هم مواجه شد. هر چند كه هر سال اين تاكيدات پيش از نوروز از جانب فراجا و پليس راهور، سازمان اورژانس كشور و وزارت بهداشت، جمعيت هلالاحمر و ديگر مسوولان ذيربط يا در قالب مسووليتهاي اجتماعي شركتها در اطلاعرساني يا حتي سينه به سينه و به شكل وايرال شدن در صفحات شبكههاي مجازي انجام ميشد، اما امسال اين تاكيدات در قالب پويش و بسيار جدي با اطلاعرساني وسيعتر از پيش انجام شد.
از دريچه فرهنگي نگريستن به پويشها و كمپينها و توقع تغيير رفتارها در كردار جامعه چندين و چند وجه دارد.
قطعا نفس عمل قابل ستايش است. اين موضوع كه آغاز بيان اين دغدغه از معاونتهاي رياستجمهوري و مسوولان عالي اجرايي كه تعدادي از آن بزرگواران از خانواده بزرگ پزشكان كشور هم هستند، آغاز شود، بسيار نيكو است. در مرحله بعد استقبال مسوولان عاليرتبه، دانشگاهيان، فرهيختگان و مردم هم با هر نگاه و ديدگاهي قابل تقدير است.
اين چند سطر را نوشتم كه بررسي ابعاد كمپين سبب سرخوردگي ما نشود، بلكه راهي باشد براي شناخت از منظر فرهنگ به چگونگي اثربخشتر بودن پويشي دستهجمعي در سطح ملي از برخي زوايا و لزوم وجود شاخصهاي متفاوت از جمله بايستههاي فرهنگي براي كاربردي و نتيجهبخش بودن آن.
از منظر احساسي و انساني اگر اين پويش تنها سبب توجه بيشتر نجات جان يك ايراني هم شده باشد خرسندي بسيار به همراه دارد، اما از زواياي ديگر آيا اين كمپين نتيجهبخش بوده است؟
پارسال در زمان مشابه تعداد فوتشدگان در نوروز بيش از هزار نفر بود، امسال با وجود تبليغ فراوان اين كمپين و پويش و اطلاعرساني تعداد درگذشتگان بيش از 800 نفر شد.
هر چند كاهش تعداد همميهنان فوت شده اگر فاكتورهاي ديگر را كنار بگذاريم و همه را به حساب نتيجه اين كمپين بگذاريم، مسرتبخش است، اما همچنان نگاه به آمار درگذشتگان، از حيث آماري و نه از نگاه انساني كه در آن حفظ يك جان هم ارزش بينهايت دارد، تفاوت شگفتانگيز نسبت به سالهاي پيش نميبينيم.
مطمئنا اين كمپين با نيتي بسيار نيك و مترقي معرفي و بسط يافت، اما از نگاه بنده در جايگاه كارشناس ارشد فرهنگ ايران و دكتراي مديريت بديهياتي در حوزه فرهنگ و مديريت آن ديده نشده است كه چه بسا اگر زين پس بر آن مبنا و شاخصهاي ديگر متخصصان در حوزه پيشگيري از بحران پيش رويم طي دهه آينده تفاوت معنادار كمپين را خواهيم ديد.
الف) تحول امري است تدريجي
از زمان ورود اتومبيل به ايران 124 سال ميگذرد. قطعا سالها تعداد كم اتومبيل و اصولا نبود زيرساختهاي حمل و نقل جادهاي كلان موجبات ازدياد تصادف را از موضوعيت خارج ميكرد. آنقدر كه در خاطر دارم تا سال1376حتي لزوم بستن كمربند ايمني جتي در بخش بزرگي از قشر دانشگاهي هم اگر نه كاري بيهوده، بلكه در بهترين حالت فاقد موضوعيت بود. با گذشت زمان و تكرار و تبليغ در قالب پكيجهاي هوشمندانه متوازن زمان خود از راههاي مختلف و البته وضع جريمه تخلف، رفتهرفته استفاده از كمربند ايمني به جايي رسيده است كه اكنون جوان ۲۰ ساله ايراني در هر قشري نبستن كمربند را در ياد ندارد. چه بسا نبستن كمربند برايش عجيب هم مينماياند. فراموش نكنيم كه اين روند هم تدريجي با استفاده از تمام توان تبليغاتي، ايجابي و در جاي لازم سلبي (جريمه) انجام شد.
ب) سنت حسنه
وقتي صحبت از سنت به ميان ميآيد خود به خود بار معنايي مثبت بيشتر در ياد ميآيد. سنت تعلق به ساحت فرهنگ دارد و فرهنگ پتانسيل بالقوه تمدن.
در حقيقت وقتي فرهنگ بالفعل ميشود تمدنسازي آغاز ميشود. آنچه در سنت و فرهنگ هم در جايگاه يكي از ارزشهاي آنها به ديده ميآيد، مقوله قدمت است. بدين معنا كه تمدنسازي از فرهنگ هم نياز به زمان فراخور هر دوران و موضوع براي رخ دادن تحول دارد.
ج) بازاريابي سلامت و پيشگيري
در وادي فرهنگ
حال با توضيحات مختصر ارائه شده از ديدگاه فرهنگ يا مديريت فرهنگي ميتوانيم بپنداريم كه هر چند هر امر به معروف منتهي به سلامت و حفظ جان مردم نيك است، اما اگر شاخصهاي مديريت فرآيند و استراتژي و برنامههاي سوار بر آن علاوه بر اين حس در فرصت مقتضي تعيين و سپس به شكل علمي تبيين شود همانند اين پويشها شايد در زماني طولانيتر، اما با اثربخشي بيشتر به ثمر خواهد رسيد.
كارشناس ارشد فرهنگ ايران پست دكتراي مديريت