• 1404 پنج‌شنبه 28 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6014 -
  • 1404 چهارشنبه 20 فروردين

امر سياسي

اميرعلي مالكي

شايد اوجِ سياست‌‌ورزي آنجايي باشد كه «دولتمندان» سرزمين خود را نشناسي. درست همان‌طور كه لائوتسه مي‌گويد: «در حالتِ دوستي نسبت به مردمان و حكومت بر آنان، آيا مي‌تواني خود را ناشناخته نگاه داري؟» البته واژه «عدم شناخت» در اينجا يك «سكته زباني» است، يعني در يك لحظه نسبتا كوتاه، مفهومي از واژه به ذهن آدمي متبادر مي‌شود كه پيش‌تر از آن انتظاري چنين، البته به شكلي مستقيم، نداشته و ناگهان با ابعادي از آن روبه‌رو مي‌شود كه در گوشه‌اي از ذهنِ او منتظرِ فرصتي براي بيانِ خود بوده است. اين سكته چون هارون براي موسي مي‌ماند، چراكه موسي لكنت دارد و نيازمند كمك و چه ياري‌اي مهم‌تر از زمان كه به آدمي اين فرصت را ببخشد تا منظورِ خود را از جنبه‌هاي متفاوتي بيان كند. بله، ما چون موسي در برخورد با زبان همواره از لكنت برخورداريم و نمي‌توانيم هرگز آن ‌چيزي كه «مي‌خواهيم» را به ‌صورت كامل بيان كنيم و در اين ميان هارونِ زبان‌آور، يعني زمان و شرايط، چون شباني سعي مي‌كند تا بهترينِ واژگان ممكن را براي بيان به ما ببخشد. چنين است كه اين سكته زباني با اتكا بر شرايط به ياد ما مي‌آورد كه دولتِ صحيح با «ناشناخته‌بودگي» ارتباط دارد، به عبارت ديگر، دولت در بهترين موقعيت براي بيانِ امور مربوط به خود، از واژگان اندكي ‌بايد برخوردار باشد و نمي‌تواند در تمام بخش‌هاي زندگي روزمره مستقيما نامي از خود به‌جاي بگذارد. امرِ سياسي در اين موقعيت، ازآنجايي‌كه به‌مثابه پيش‌فرضِ مفهوم دولت شناخته مي‌شود، از معادله «دولت = سياست» برخوردار است، زيرا سياست، به‌مثابه يك «نامِ جامع» ريشه در تمامي مسائل اجتماعي دارد و از آنها تاثير گرفته و متقابلا اثر مي‌گذارد (سياست، يگانه زبانِ سخنگوي هر جامعه است كه فرهنگ آن را بيان مي‌كند)، اما دولت، تنها بخشي از اين بازي را در بر مي‌گيرد و نمي‌تواند از تمامي ظرفيت سياست استفاده كند، زيرا زمانمند بوده و كامل نيست و بايد همواره، براي كمال، پيشرفت و بهتر شدن، «مضمحل» شود و از اين ‌طريق در قالب‌هايي متفاوت در طول روزهاي مختلفي امتداد يابد. 

دولت، چون هر بخش ديگري از اجتماع، يك واحد سازمان‌يافته از واژگان مربوط به سياستِ معاصر هر ملت است، بنابراين از تمركز به‌خصوصي برخوردار است و ديدِ اندكي دارد. به همين علت، دولت نمي‌تواند، هر مقدار هم كه قدرتمند باشد، بينشِ كاملي از تمامي امور سياسي به دست بياورد و بايد بپذيرد كه عمر كوتاهي دارد. البته مسيرِ پذيرفتن چنين مساله‌اي به ‌هيچ‌وجه هموار نيست و بسياري از دولت‌هاي غرقِ در «توهم تام‌بودگي» مي‌شوند، يعني به اين باور دست مي‌يابند كه مي‌توانند در هر مساله‌اي دخالت كنند و سر از هر كاري در بياورند، اما همان‌طور كه از نامش پيداست، اين درك خيالي بيش نيست، زيرا سياست جمع است و دولت، تنها بخشِ كوچكي از مفهوم آنكه تفاوت چنداني با يك مدرسه ابتدايي در دلِ كوچك‌ترين شهر براي مفهوم كلي سياست ندارد و تمامي آنها در كنار يكديگر شعبه‌هايي هستند براي پيشبردِ سياست‌ورزي روزمره و زمانمند با قدرتي تماما متمركز، محدود و ويژه خود. در چنين موقعيتي، امر سياسي براي دولت، چون ديگر امور اجتماعي، واژگان خاصي را انتخاب مي‌كند تا به نسبت شرايطي كه در آن واقع مي‌شود، از آنان بهره‌ جويد، براي مثال او را موظف مي‌كند تا مفهومِ جامع سياست زمانه خود را به ديگر بخش‌ها انتقال دهد، اما از آنجايي كه هرگز نمي‌تواند كامل باشد و چون پريسكوپ زاويه ديدِ اندكي دارد، بدون شك با ساير قسمت‌هاي اجتماع دچار تعارض مي‌شود و به اجبار با پذيرش يا عدم پذيرش اين تفاوت‌ها، شروع به «خودتخريبگري» مي‌كند، زيرا دولت، نخستين چيزي است كه براي تغيير در يك جامعه بايد در تله سياست محبوس شود و بيشتر شبيه به طعمه قلابِ ماهي، براي كشيدن ماهي‌هاي ديگر، يعني بخش‌هاي متفاوت اجتماع چون ما انسان‌هاي به‌ ظاهر «معمولي»، به دامِ تغيير است. در اينجا رابطه «دوست» و «دشمن» اهميت پيدا مي‌كند، زيرا نخستين دوست و دشمنِ دولت، مفهوم جامع سياست در يك اجتماع است كه براي به انجام رساندن وظايف شرايط‌‌مندِ خود، بخش‌هاي مختلفي از امور سياسي، چون دولت و براي مثال اتحاديه‌هاي دانشجويي را بايكديگر مرتبط مي‌كند و در اين ماجرا سعي مي‌كند تا با برقراري ديالوگ ميان آنها شباهت‌ها و تفاوت‌هايشان را روشن‌تر كند و به آنان براي شناخت بهتر انتظاراتِ خود، آگاهي ببخشد. گاه اين ارتباط دوستانه است و در بيشتر اوقات دشمن‌ورزانه، زيرا سياست بايد ادامه پيدا كرده و كنشِ اجتماعي را توليد كند و هيچ ر‌اهي جز ارتباط، چه خوب و چه بد نمي‌تواند مردم را به زندگي در زير سايه سياست وا دارد. همان‌طور كه فارابي در فصول مطرح مي‌كند: «سياست، به‌طور اطلاق، جنس نيست، بلكه همچون اسم مشتركي براي امور بسياري است كه به‌رغم اختلاف در ذات و سرشت خود در آن اسم اشتراك دارند.» به بيان ديگر، سياست، در اوجِ اختلاف ميانِ دولت و ديگر بخش‌هاي زندگي اجتماعي، يك هدف دارد كه با ارتباط و تماس ميانِ بخش‌هاي متفاوت، شدني مي‌شود و اين رسالت چيزي نيست جز «حفظِ بقاء». پس چه خوب خواهد شد اگر دولت خود را ناشناخته نگه دارد و آگاه باشد كه سياست ارثِ پدري تمام جامعه است و با «وفاق» پيش مي‌رود نه «خودبزرگ‌بيني» و «نفاق». 

در نتيجه، در سياستِ «ناشناخته‌بودگي» دولت، دولت وجود دارد، هست و نفس مي‌كشد، اما مي‌داند كه مردم، همان‌طور كه فارابي در شرح مدينه جماعيه مي‌گويد، از طبايع، انديشه و خواسته‌هاي «نسبتا» متفاوتي برخوردارند و وظيفه دولت در اين جايگاه چيزي نخواهد بود مگر هر چه بيشتر «گفت‌وگو» كردن براي نزديك‌تر كردنِ «خود» به مردم. البته در اين مراوده، تغيير و تعويض دولت ناگزير است، زيرا با هر ارتباط، چيزي به سياست وارد مي‌شود كه پيش‌تر «پنهان» بوده و بايد شرح تازه‌اي براي آن در نظر گرفته شود: «در اين‌گونه مدينه‌ها، هدف‌ها و غرض‌هاي گوناگون وجود دارد و روش‌هاي مختلف.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون